Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (5 milliseconds)
English
Persian
jetties
اسکله
jetty
اسکله
pier
اسکله
piers
اسکله
landing
اسکله
landings
اسکله
waterfront
اسکله
waterfronts
اسکله
quay
اسکله
quays
اسکله
dock
اسکله
docked
اسکله
docks
اسکله
wharf
اسکله
wharfs
اسکله
wharves
اسکله
berth
اسکله
berthed
اسکله
berthing
اسکله
berths
اسکله
beach
اسکله
beached
اسکله
beaches
اسکله
Other Matches
hard beach
قسمت مستحکم ساحل یا اسکله اسکله روسازی شده
charging berth
اسکله بارگیری
landing place
فرودگاه اسکله
wharfinger
اسکله دار
wharfmaster
رئیس اسکله
beachy
اسکله دار
charging wharf
اسکله بارگیری
eolith
اسکله سنگی
discharging berth
اسکله تخلیه
dockage
هزینه اسکله
beach capacity
فرفیت اسکله
discharging wharf
اسکله تخلیه
berthage
عوارض اسکله
beach patrol
نگهبان اسکله
longshoremen
کارگر اسکله
jetty
اسکله بندر
jetty
اسکله کرپی
pier
اسکله ستون
piers
اسکله ستون
pontoon
اسکله شناور
wharf
اسکله ابی
jetties
اسکله کرپی
jetties
اسکله بندر
longshoreman
کارگر اسکله
pontoons
اسکله شناور
wharves
اسکله ابی
wharfs
اسکله ابی
beach flag
پرچم شاخص اسکله
seafront
اسکله کنار دریا
leave the jetty
جدا شدن از اسکله
seafronts
اسکله کنار دریا
landing ship dock
اسکله فرود اب خاکی
cargo whip
طناب بوم اسکله
beach diagram
طرح نمودار اسکله
beach exit
محل خروجی اسکله
alongside
پهلوی اسکله در کنار در طول
To dock . To berth.
پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
sea island terminal
باراندازیا اسکله روی دریا
clearance capacity
فرفیت تخلیه بار اسکله
roustabout
کارگر اسکله یا بندر گاه
save all
توربندی بین ناو و اسکله
beach unit
یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
spur shore
دفرای شناور الواراتصال ناو به اسکله
the p was used as a promenade
ان اسکله گردش گاه مردم است
wharfinger
مامور اسکله یا برانداز رئیس لنگرگاه
beach master
افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
beach organization
یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
wharfs
لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharves
لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharf
لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
layig up position
موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
wharfage
استفاده ازاسکله وبارانداز و تاسیسات وابسته به اسکله یالنگرگاه
graving dock
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
navigation head
بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
berthing capacity
فرفیت تخلیه بار لنگرگاه فرفیت اسکله
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
harbour dues
حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
throughput capacity
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
beachmaster's unit
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com