English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
biathlon اسکی صحرانوردی با اسلحه
Other Matches
diagonal اسکی تورینگ و اسکی صحرانوردی
cross county اسکی صحرانوردی
langlauf اسکی صحرانوردی
trick ski اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
surfboards تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
surfboard تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
telemark پیچ اسکی بجلو وجلو بردن ان از اسکی دیگر
dogger اسکی باز ماهر در هات داگ اسکی
glm روش اموزش اسکی به بزرگسالان با اسکی کوتاه
skied اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
skis اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
ski اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
cross-country دو صحرانوردی
orienteer دونده دو صحرانوردی
harrier عضو تیم دو صحرانوردی
inspection arms سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
outside اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
outsides اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
slaloms مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slalom مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
weapons اسلحه
armless بی اسلحه
weapon اسلحه
bare handed بی اسلحه
unarmed بی اسلحه
holster جلد اسلحه
triggered ماشه اسلحه
holsters جلد اسلحه
weapon اسلحه حربه
trigger ماشه اسلحه
firearm اسلحه گرم
piece اسلحه گرم
armoury اسلحه قوزخانه
armoury اسلحه خانه
triggers ماشه اسلحه
armouries اسلحه قوزخانه
thumbs شستی اسلحه
thumbing شستی اسلحه
thumbed شستی اسلحه
thumb شستی اسلحه
stoppage گیر در اسلحه
stoppages گیر در اسلحه
firearms اسلحه گرم
armouries اسلحه خانه
weapons اسلحه حربه
cold steel اسلحه سرد
safety lock ضامن اسلحه
shooting iron اسلحه گرم
side arm اسلحه کمری
side arms اسلحه کمری
single shot اسلحه تک تیر
weaponary مربوط به اسلحه
Ten firearms . ده قبضه اسلحه
repeating firearm اسلحه خودکار
maximum range بردنهایی اسلحه
light armed سبک اسلحه
antiaircraft اسلحه ضد هوایی
arm of precision اسلحه دقیق
armorer اسلحه ساز
armory اسلحه خانه
armourer اسلحه ساز
d. armour اسلحه دفاع
fire arms اسلحه ی گرم
heavy armed سنگین اسلحه
arm اسلحه گرم
ordnance اسلحه ومهمات
weaponry اسلحه سازی
Elaborate اسلحه بزرگ
pieces اسلحه گرم
misfires گیرکردن اسلحه
misfired گیرکردن اسلحه
misfire گیرکردن اسلحه
velite سرباز سبک اسلحه
armory کارخانهء اسلحه سازی
To lay down ones arms . اسلحه رابزمین گذاشتن
light infantry پیاده سبک اسلحه
ranging تنظیم کردن اسلحه
ordnance مربوط به اسلحه و مهمات
muzzles دهانه لوله اسلحه
muzzled دهانه لوله اسلحه
muzzle دهانه لوله اسلحه
chambers خزانه فشنگ در اسلحه
stock دسته ابزار و اسلحه
to sight gun نشان کردن اسلحه
hold-ups با اسلحه سرقت کردن
hold-up با اسلحه سرقت کردن
hold up با اسلحه سرقت کردن
armor bearer حامل اسلحه زرهدار
armorer نگهبان اسلحه زراد
magazine مخزن خشاب اسلحه
magazines مخزن خشاب اسلحه
poppers اسلحه صدا دار
popper اسلحه صدا دار
chamber خزانه فشنگ در اسلحه
cleaning rod سمبه نظافت اسلحه
to decommission weapons اسلحه ها را غیردایر کردن
to decommission weapons اسلحه ها را از کار انداختن
disassemble بازکردن اسلحه یا موتور
gunrunner قاچاقچی اسلحه و مهمات
missile اسلحه پرتاب کردنی
muzzling دهانه لوله اسلحه
lift fire زیادکردن برد اسلحه
missiles اسلحه پرتاب کردنی
skis اسکی
ascii اسکی
skied اسکی
ski اسکی
clanging صدای بهم خوردن اسلحه
firing pin سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
clanged صدای بهم خوردن اسلحه
gunfighter کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
free کمی محدودیت نوع اسلحه
light horse سوار نظام سبک اسلحه
clangs صدای بهم خوردن اسلحه
to be packing [heat] [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
frees کمی محدودیت نوع اسلحه
clang صدای بهم خوردن اسلحه
freeing کمی محدودیت نوع اسلحه
caliber قطر داخلی لوله اسلحه
to pack a weapon [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
to carry a weapon اسلحه ای با خود حمل کردن
freed کمی محدودیت نوع اسلحه
to call to arms اعلام دست به اسلحه کردن
bores قطر داخلی لوله اسلحه
bore قطر داخلی لوله اسلحه
cant اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
arm اسلحه دستهء صندلی یا مبل
gun running واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
gun-running واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
To drow ( pull ) a gun on some one . بروی کسی اسلحه کشیدن
shooting position حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
ski tow تله اسکی
ski چوب اسکی
uphill اسکی سرعت
ascii file فایل اسکی
ascii code رمز اسکی
ski suit لباس اسکی
skiers اسکی باز
piste پیست اسکی
ice skate اسکی روی یخ
aquaplaning اسکی روی اب
ice-skate اسکی روی یخ
ski boot چکمه اسکی
ski boot کفس اسکی
skier اسکی باز
airplane turn اسکی کوهی
skis چوب اسکی
ski pole چوبدست اسکی
hydro ski اسکی روی اب
hydro ski اسکی ابی
ice-skates اسکی روی یخ
skied چوب اسکی
touring ski اسکی تورینگ
water ski اسکی ابی
wax واکس اسکی
ski jump پرش با اسکی
water-ski اسکی ابی
ski lift تله اسکی
turtleneck یقه اسکی
turtlenecks یقه اسکی
tip نوعی اسکی
tipping نوعی اسکی
water-skied اسکی ابی
water-skis اسکی ابی
ski jumps پرش با اسکی
waxed واکس اسکی
binding فیکساتور اسکی
waxes واکس اسکی
ski lifts تله اسکی
bindings فیکساتور اسکی
downhill اسکی سرعت
skiing ورزش اسکی
skiing اسکی بازی
skiier اسکی باز
karate فن ژاپونی دفاع بدون اسلحه کاراته
hussar سرباز سواره نظام سبک اسلحه
single pole چوبدستی تکی اسکی
grass skiing اسکی روی چمن
ski world cup جام جهانی اسکی
water skiing اسکی بازی روی اب
klister واکس مخصوص کف اسکی
water-ski چوب اسکی روی اب
jet turn چرخش موازی اسکی ها
water ski چوب اسکی روی اب
langlauf مسابقه اسکی میدانی
water-skiing اسکی بازی روی اب
water-skied چوب اسکی روی اب
usascii code رمز اسکی امریکایی
unweight کاستن فشار اسکی
skiable مناسب برای اسکی
ski pole چوب اسکی بازی
surfboarder اسکی باز روی اب
snow boot پوتین برف یا اسکی
slide slip سردادن هر دو اسکی با هم ازپهلو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com