English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
crazing mill اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند
Other Matches
gig mill ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
etna فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند
pseudomorph جسم معدنی که نمودجسم معدنی دیگر ر را بخود گرفته باشد
factory production تولید کارخانهای
factory economy اقتصاد کارخانهای
manufacturing industry صنعت کارخانهای
factory system نظام کارخانهای
eye cup فرفی که چشم رادران نگاه داشته
kench تغاری که ماهی یاپوست رادران نمک میزنند
kheda کدا:خانهای که فیلهای وحشی رادران گرفتارمیسازند
lich gate سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
cannery کارخانهای که گوشت ومیوه وغیره رادرقوطی کنسرو میکند
canneries کارخانهای که گوشت ومیوه وغیره رادرقوطی کنسرو میکند
ostensorium فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
assembly کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
monstrance فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
incorporating mill کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
mill race اب اسیاب
milldam سر اسیاب
mills اسیاب
milling اسیاب
water mill اسیاب
mill اسیاب
millrace اب اسیاب
mill wright اسیاب ساز
flier پره اسیاب
millstones سنگ اسیاب
millwright اسیاب ساز
millstone سنگ اسیاب
fliers پره اسیاب
cheek tooth اسیاب کننده
flyers پره اسیاب
flyer پره اسیاب
millrace جوی اسیاب
mill race جوی اسیاب
gristmill اسیاب غلات
hand mill اسیاب دستی
jaw tooth دندان اسیاب
molar tooth دندان اسیاب
grinders دندان اسیاب
edge mill اسیاب غلطکی
grindstones سنگ اسیاب
ball mill اسیاب ساچمهای
grindstone سنگ اسیاب
grinder دندان اسیاب
mealmen کارگر اسیاب
mill dam بند اسیاب
headrace تنوره اسیاب
head race تنوره اسیاب
mills اسیاب کردن
sectorial دندان اسیاب
to grind into flour اسیاب کردن
milldam بند اسیاب
triturator اسیاب کننده
molar دندان اسیاب
quern اسیاب دستی
windmills اسیاب بادی
windmill اسیاب بادی
water mill اسیاب ابی
mill اسیاب کردن
grinder سنگ رویی اسیاب
flume ناودان جوی اسیاب
stamp mill اسیاب سنگ کوبی
mill کارخانه اسیاب کردن
sail arm پره اسیاب بادی
mill circle چرخ اسیاب ژیمناستیک
mills کارخانه اسیاب کردن
tubercle برامدگی دندان اسیاب
vane of windmill پره اسیاب بادی
grinders سنگ رویی اسیاب
stamping mill اسیاب سنگ کوبی
gritted اسیاب کردن ازردن
gritting اسیاب کردن ازردن
grist عمل اسیاب کردن
grit اسیاب کردن ازردن
premolar دندان اسیاب کوچک
paddies برنج اسیاب نکرده
grinds اسیاب کردن خردکردن
mill wheel چرخ یا پره اسیاب
grind اسیاب کردن خردکردن
paddy برنج اسیاب نکرده
nether millstone سنگ زیرین اسیاب
milling عمل اسیاب کردن
windmills هر چیزی شبیه اسیاب بادی
grind اسیاب شدن سخت کارکردن
windmill هر چیزی شبیه اسیاب بادی
premolar مربوط بدندانهای اسیاب کوچک
grinds اسیاب شدن سخت کارکردن
min معدنی
spa اب معدنی
spas اب معدنی
mineral water آب معدنی
inorganic معدنی
mineral water اب معدنی
mineral اب معدنی
mineral معدنی
mineral spring چشمه معدنی
mineral trass تراس معدنی
pit sand ماسه معدنی
ozokerit موم معدنی
mineral dye رنگینه معدنی
scoria تفاله معدنی
obsidian شیشه معدنی
mineral pitch قیر معدنی
mineral pigment رنگ معدنی
mineral wax موم معدنی
muscovy glass شیشه معدنی
mineral coal ذغال معدنی
mineralize معدنی کردن
pumice stone اسفنج معدنی
inorganic polymer بسپار معدنی
inorganic base باز معدنی
inorganic acid اسید معدنی
mineral material ماده معدنی
deposit ذخیره معدنی
mineral oil روغن معدنی
galenite سرب معدنی
mineral مواد معدنی
ore سنگ معدنی
paraffin موم معدنی
asphaltum قیر معدنی
bitumen قیر معدنی
asphaltite قیر معدنی
asphaltum زفت معدنی
spas چشمه معدنی
ores سنگ معدنی
asphalt زفت معدنی
mineral ماده معدنی
deposits ذخیره معدنی
spa چشمه معدنی
wheat germ گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
betting shop جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
lamplighter با ان چراغ را روشن میکنند
malthite نوعی موم معدنی
maltha نوعی موم معدنی
ores معدنیات کلوخه معدنی
pockety دارای چالههای معدنی
antimony توتیای معدنی انتیمون
ore معدنیات کلوخه معدنی
kaolinite سنگ معدنی بفرمول 4
to abandon a mine ترک کردن معدنی
montan wax موم سخت معدنی
bioinorganic chemistry شیمی معدنی زیستی
inorganic pigment رنگدانه های معدنی
mineral oil روغن معدنی یانفت
watering place محل چشمه اب معدنی
wollastonite سنگ معدنی "وولستونایت "
table waters ابهای معدنی سر سفره
drainpipes لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
trampoline توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
aeroscope اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
drainpipe لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
barbette سنگری که از انجاتوپها رااتش میکنند
airbed تشکی که آنرا با باد پر میکنند
bisk ماهی وغیره درست میکنند
trampolines توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
Havana سیگاربرگی که درهاوانایاcuba درست میکنند
picrate نمک الی یا معدنی اسیدپیکریک
willemite سنگ معدنی رنگارنگ متبلور
to abandon a mine دست کشیدن از کار در معدنی
mineralize مواد معدنی جمع کردن
mica تلق نسوز شیشه معدنی
mica سنگ طلق شیشه معدنی
pyroxene ماده معدنی بلوری وسفید
magma خمیر مواد معدنی یا الی
terra alba مواد معدنی سفید رنگ
Plants store up the sun's energy. گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
moulding board تختهای که خمیر را روی ان قالب میکنند
needleful نخی که یکبار درته سوزن میکنند
endoparasite انگلهایی که درداخل بدن زندگی میکنند
they overtax our strength بما تکلیف میکنند که زیادنیروی خودرابکاراندازیم
gilded youth جوانان دولتمندکه بسبک روززندگی میکنند
bedbug ساس که از خون انسان تغذیه میکنند
coffee mills دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
bedbugs ساس که از خون انسان تغذیه میکنند
skipjack بازیچهای که از جناغ مرغ درست میکنند
they are under serveillance انهارا نظارت میکنند انهارامی پایند
collarette یقه زنانه که ازتوریاخزیاچیزهای دیگردرست میکنند
kick about فوتبالی که بدون قانون بازی میکنند
kumiss قومیس نوشابهای که تاتارهاازشیرمادیان درست میکنند
geyser چشمه معدنی که اب گرم از ان فوران میکند
mineralization تبدیل به حالت معدنی یا سنگ معدن
abiston سنگ معدنی دارای رشتههای بلند
to enter [into a mine] وارد معدنی شدن [مثال با آسانسور]
geysers چشمه معدنی که اب گرم از ان فوران میکند
geyser چشمه جوشان اب گرم و معدنی اتشفشان
geysers چشمه جوشان اب گرم و معدنی اتشفشان
malthite چسب قیر وموم زفت معدنی
maltha چسب قیر وموم زفت معدنی
asbestos سنگ معدنی دارای رشتههای بلند
knockstone کندهای که روی ان سنگهای معدنی راخردمیکنند
to descend [into a mine] وارد معدنی شدن [مثال با آسانسور]
workings همه بخشهای حفاری شده معدنی
goethite اکسید اهن معدنی ئیدرژن دار
earth pigment رنگینه های معدنی مثل خاک رس
racket ball گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
reference librery کتابخانهای که مردم بدانجارفته بکتابهایی مراجعه میکنند
wimble هر نوع اسباب یاوسیلهای که باان سوراخ میکنند
Bantu عضو قبیلههایی که به زبانهای بانتو تکلم میکنند
there is a rush for the papers مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com