English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
ensign اشاره دسته
ensigns اشاره دسته
Other Matches
imply اشاره داشتن بر اشاره کردن
implies اشاره داشتن بر اشاره کردن
innuendos اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendo اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendoes اشاره تلویحا اشاره کردن
implying اشاره داشتن بر اشاره کردن
circulars فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
nosegay دسته گل یایک دسته علف
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
windrow دسته دسته کردن
sorts دسته دسته کردن
assort دسته دسته شدن
classify دسته دسته کردن
distribute دسته دسته کردن
shoals of people دسته دسته مردم
scores of people دسته دسته مردم
in detail مفصلا دسته دسته
streams of people دسته دسته مردم
sect دسته دسته مذهبی
sorted دسته دسته کردن
sort دسته دسته کردن
regiment دسته دسته کردن
assort دسته دسته کردن
trooped دسته دسته شدن
troop دسته دسته شدن
groups دسته دسته کردن
group دسته دسته کردن
regiments دسته دسته کردن
sects دسته دسته مذهبی
trooping دسته دسته شدن
they came in bands دسته دسته امدند
coaction عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
mentions اشاره
beckoned اشاره
beckoning اشاره
insinuation اشاره
beckons اشاره
hinted اشاره
inking اشاره
implications اشاره
reference اشاره
implication اشاره
mention اشاره
beckon اشاره
insinuative اشاره
mentioning اشاره
references اشاره
nutation اشاره با سر
actions اشاره
in reference to با اشاره به
indication اشاره
pointer اشاره گر
inkling اشاره
with reference to با اشاره به
suggestion اشاره
suggestions اشاره
action اشاره
intimation اشاره
symbol اشاره
tip اشاره
slurs اشاره
referrals اشاره
cell pointer اشاره گر سل
hint اشاره
warnings اشاره
warning اشاره
hints اشاره
prompting اشاره
gesturing اشاره
promptings اشاره
gestured اشاره
gesture اشاره
beck اشاره
slur اشاره
slurred اشاره
slurring اشاره
referral اشاره
manifest اشاره
pointers اشاره گر
manifesting اشاره
allusion اشاره
intimations اشاره
allusions اشاره
manifests اشاره
manifested اشاره
to raise اشاره کردن
point اشاره کردن
alluded اشاره کردن
demonstrative اسم اشاره
to touch on اشاره کردن
that اشاره بدور
suggestible اشاره کردنی
demonstrative صفت اشاره
sign language مکالمه با اشاره
sign language زبان اشاره
sign languages مکالمه با اشاره
alluding اشاره کردن
beckoned اشاره کردن
alludes اشاره کردن
to touch upon اشاره کردن
to bring up اشاره کردن
allude اشاره کردن
sign languages زبان اشاره
adumbrative اشاره کننده
inferred اشاره کردن بر
d. pronoun ضمیر اشاره
suggest اشاره کردن بر
indicant اشاره نما
indicatively بطور اشاره
suggested اشاره کردن بر
suggesting اشاره کردن بر
suggests اشاره کردن بر
insinuatingly اشاره کنان
nudge اشاره کردن
nudged اشاره کردن
beckon اشاره کردن
eyewink اشاره با چشم
inferring اشاره کردن بر
mentions اشاره کردن
mentioning اشاره کردن
mention اشاره کردن
geste قیافه اشاره
beckons اشاره کردن
infer اشاره کردن بر
beckoning اشاره کردن
gest قیافه اشاره
flag wagging اشاره باپرچم
modally با اشاره بوجه
nudges اشاره کردن
signaller اشاره کننده
sp اشاره گرپشته
stack pointer اشاره گر پشته
insinuated به اشاره فهماندن
insinuates به اشاره فهماندن
cheep اشاره مختصرکردن به
cheep اشاره مختصر
to make a motion اشاره کردن
to throw out اشاره کردن
short notice باکوچکترین اشاره
insinuate به اشاره فهماندن
nudging اشاره کردن
hint اشاره کردن
hinted اشاره کردن
pointing device دستگاه اشاره گر
infers اشاره کردن بر
allusive اشاره کننده
symbol رمز اشاره
hints اشاره کردن
record printer اشاره گر رکورد
d. adjective صفت اشاره
tuch اشاره کردن
gesticulation اشاره با سر و دست
motion اشاره کردن
signal با اشاره رساندن
gesticulations اشاره با سر و دست
motioned اشاره کردن
as already mentioned <adv.> همانطور که اشاره شد
as previously mentioned <adv.> همانطور که اشاره شد
motions اشاره کردن
motioning اشاره کردن
signalled با اشاره رساندن
abodes اشاره کردن
hand gesture اشاره دست
suggestive اشاره کننده
signaled با اشاره رساندن
abode اشاره کردن
poniter عقربک اشاره کننده
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
pointer chasing تعقیب اشاره گرها
pointer chain زنجیر اشاره گرها
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
to make a gesture of apology با اشاره معذرت خواستن
implicit اشاره شده مفهوم
expressive حاکی اشاره کننده
bywords اشاره یانگاه مختصر
byword اشاره یانگاه مختصر
connotative اشاره ضمنی کننده
connote اشاره ضمنی کردن
symbol رمز اشاره شاخص
contra indicate اشاره برخلاف داشتن
above noted بالا اشاره شده
pinpointed با دقت اشاره کردن به
insinuative اشاره کننده خود جا کن
winked باچشم اشاره کردن
wink باچشم اشاره کردن
winking باچشم اشاره کردن
he was signalled to go باو اشاره شد که برود
insinuator چاپلوس اشاره کننده
impilcative اشاره کننده رساننده
to point to something به چیزی اشاره کردن
he was motioned to go باو اشاره شد که برود
winks باچشم اشاره کردن
pinpointing با دقت اشاره کردن به
pinpoints با دقت اشاره کردن به
pinpoint با دقت اشاره کردن به
he aimed it at me اشاره اش بمن بود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com