Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
cheep
اشاره مختصرکردن به
Other Matches
sum
مختصرکردن
sums
مختصرکردن
drop by
مختصرکردن
to catch a glimpse of
نگاه مختصرکردن
abbreviates
مختصرکردن خلاصه کردن
abbreviate
مختصرکردن خلاصه کردن
abbreviating
مختصرکردن خلاصه کردن
glanced
نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
glances
نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
glance
نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
innuendos
اشاره تلویحا اشاره کردن
imply
اشاره داشتن بر اشاره کردن
innuendoes
اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendo
اشاره تلویحا اشاره کردن
implies
اشاره داشتن بر اشاره کردن
implying
اشاره داشتن بر اشاره کردن
circular
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
actions
اشاره
in reference to
با اشاره به
action
اشاره
with reference to
با اشاره به
intimations
اشاره
inkling
اشاره
promptings
اشاره
symbol
اشاره
intimation
اشاره
beck
اشاره
cell pointer
اشاره گر سل
beckon
اشاره
insinuative
اشاره
nutation
اشاره با سر
hinted
اشاره
mentions
اشاره
mentioning
اشاره
mention
اشاره
hint
اشاره
beckons
اشاره
beckoning
اشاره
beckoned
اشاره
inking
اشاره
hints
اشاره
prompting
اشاره
insinuation
اشاره
suggestions
اشاره
manifested
اشاره
gestured
اشاره
gesture
اشاره
manifest
اشاره
warnings
اشاره
suggestion
اشاره
implication
اشاره
manifests
اشاره
implications
اشاره
reference
اشاره
references
اشاره
manifesting
اشاره
gesturing
اشاره
tip
اشاره
slur
اشاره
referrals
اشاره
referral
اشاره
slurred
اشاره
allusions
اشاره
slurring
اشاره
allusion
اشاره
pointers
اشاره گر
indication
اشاره
pointer
اشاره گر
warning
اشاره
slurs
اشاره
eyewink
اشاره با چشم
gest
قیافه اشاره
geste
قیافه اشاره
flag wagging
اشاره باپرچم
alludes
اشاره کردن
d. pronoun
ضمیر اشاره
sign language
مکالمه با اشاره
suggestible
اشاره کردنی
sign language
زبان اشاره
sign languages
زبان اشاره
adumbrative
اشاره کننده
allusive
اشاره کننده
demonstrative
صفت اشاره
hinted
اشاره کردن
that
اشاره بدور
cheep
اشاره مختصر
sign languages
مکالمه با اشاره
alluding
اشاره کردن
d. adjective
صفت اشاره
demonstrative
اسم اشاره
indicant
اشاره نما
indicatively
بطور اشاره
to touch on
اشاره کردن
to touch upon
اشاره کردن
to bring up
اشاره کردن
to raise
اشاره کردن
as previously mentioned
<adv.>
همانطور که اشاره شد
as already mentioned
<adv.>
همانطور که اشاره شد
insinuatingly
اشاره کنان
modally
با اشاره بوجه
pointing device
دستگاه اشاره گر
record printer
اشاره گر رکورد
short notice
باکوچکترین اشاره
signaller
اشاره کننده
sp
اشاره گرپشته
stack pointer
اشاره گر پشته
to make a motion
اشاره کردن
to throw out
اشاره کردن
tuch
اشاره کردن
hand gesture
اشاره دست
mention
اشاره کردن
suggests
اشاره کردن بر
nudge
اشاره کردن
nudged
اشاره کردن
motions
اشاره کردن
motioning
اشاره کردن
nudges
اشاره کردن
nudging
اشاره کردن
motioned
اشاره کردن
hint
اشاره کردن
hints
اشاره کردن
motion
اشاره کردن
abodes
اشاره کردن
abode
اشاره کردن
suggesting
اشاره کردن بر
suggested
اشاره کردن بر
beckons
اشاره کردن
mentions
اشاره کردن
beckoning
اشاره کردن
beckoned
اشاره کردن
beckon
اشاره کردن
infer
اشاره کردن بر
inferred
اشاره کردن بر
inferring
اشاره کردن بر
infers
اشاره کردن بر
suggest
اشاره کردن بر
symbol
رمز اشاره
ensigns
اشاره دسته
ensign
اشاره دسته
suggestive
اشاره کننده
gesticulations
اشاره با سر و دست
signal
با اشاره رساندن
insinuated
به اشاره فهماندن
mentioning
اشاره کردن
signaled
با اشاره رساندن
signalled
با اشاره رساندن
gesticulation
اشاره با سر و دست
insinuates
به اشاره فهماندن
insinuate
به اشاره فهماندن
point
اشاره کردن
alluded
اشاره کردن
allude
اشاره کردن
insinuator
چاپلوس اشاره کننده
insinuative
اشاره کننده خود جا کن
symbol
رمز اشاره شاخص
winks
باچشم اشاره کردن
winked
باچشم اشاره کردن
pinpoints
با دقت اشاره کردن به
pinpoint
با دقت اشاره کردن به
pinpointed
با دقت اشاره کردن به
pinpointing
با دقت اشاره کردن به
poniter
عقربک اشاره کننده
wink
باچشم اشاره کردن
pointer chasing
تعقیب اشاره گرها
pointer chain
زنجیر اشاره گرها
contra indicate
اشاره برخلاف داشتن
winking
باچشم اشاره کردن
impilcative
اشاره کننده رساننده
above noted
بالا اشاره شده
implicit
اشاره شده مفهوم
connote
اشاره ضمنی کردن
connotative
اشاره ضمنی کننده
as already mentioned
<adv.>
همانطور که قبلا اشاره شد
as previously mentioned
<adv.>
همانطور که قبلا اشاره شد
to point to something
به چیزی اشاره کردن
byword
اشاره یانگاه مختصر
bywords
اشاره یانگاه مختصر
he was signalled to go
باو اشاره شد که برود
he was motioned to go
باو اشاره شد که برود
expressive
حاکی اشاره کننده
to make a gesture of apology
با اشاره معذرت خواستن
he gave me a sign to go
اشاره کرد که بروم
he aimed it at me
اشاره اش بمن بود
gesticulator
اشاره کننده با سر و دست
to smack of something
<idiom>
اشاره کردن
[اصطلاح مجازی]
the question referred to above
موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
indicate
نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicative
خبر دهنده اشاره کننده
indicated
نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicates
نمایان ساختن اشاره کردن بر
gesticulative
وابسته به اشاره با سرو دست
biased
داده یا رکوردی که به انتها اشاره میکند
i waved him nearer
با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
determinative
اسم اشارهء صفت یا ضمیر اشاره
undemonstrative
فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
stack
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
determiners
مشخص کننده ضمیر یا صفت اشاره
stacked
محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
determiner
مشخص کننده ضمیر یا صفت اشاره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com