Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 124 (7 milliseconds)
English	Persian
filament saturation	اشباع افروزه
Other Matches
wicks	افروزه
wick	افروزه
filaments	افروزه
filament	افروزه
squirted filament	افروزه جهیده
metallic filament	افروزه فلزی
flashed filament	افروزه تابدیده
filament voltage	ولتاژ افروزه
filament rheostat	رئوستای افروزه
tungsten filament	افروزه تنگستنی
filament current	جریان افروزه
filament circuit	مدار افروزه
filament switch	کلید افروزه
anchored filament	افروزه مهار شده
filament winding	سیم پیچ افروزه
carbon filament lamp	لامپ با افروزه کربنی
impregnation	اشباع
satiation	اشباع
saturation	اشباع
concentrations	اشباع
concentration	اشباع
saturated	اشباع
suffusion	اشباع
voltage saturation	اشباع اند
voltage saturation	اشباع ولتاژی
unsaturated	اشباع نشده
color saturation	اشباع رنگ
filament saturation	اشباع دمایی
degree of saturation	درجه اشباع
zine of saturation	منطقه اشباع
plate saturation	اشباع اند
current saturation	اشباع اند
anode saturation	اشباع اند
impregnant	اشباع شده
neural satiation	اشباع عصبی
saturated zone	منطقه اشباع
saturation capacity	گنجایش اشباع
saturation current	جریان اشباع
saturation factor	ضریب اشباع
saturation state	رژیم اشباع
saturator	اشباع کننده
subsaturation	شبه اشباع
saturant	اشباع شده
saturable	اشباع شدنی
temperature saturation	اشباع دمایی
ingraft	اشباع کردن
magnetic saturation	اشباع اهن
magnetic saturation	اشباع مغناطیسی
unsaturate	اشباع نشده
overfull employment	اشباع اشتغال
pervasivenness	قوه اشباع
satiable	اشباع شدنی
satiable	قابل اشباع
subsaturated	نزدیک به اشباع
imbued	اشباع کردن
satiated	اشباع شدن
satiate	اشباع شدن
saturating	اشباع شدن
saturating	اشباع کردن
saturates	اشباع شدن
imbuing	اشباع کردن
saturates	اشباع کردن
saturate	اشباع شدن
saturate	اشباع کردن
imbue	اشباع کردن
satiates	اشباع شدن
steepest	اشباع کردن
saturated	اشباع شده
imbues	اشباع کردن
sodden	اشباع شده
satiating	اشباع شدن
imbibing	اشباع کردن
imbibes	اشباع کردن
imbibed	اشباع کردن
waterlogged	ازاب اشباع
imbibe	اشباع کردن
steep	اشباع کردن
chroma	درجه اشباع رنگ
suffusing	پوشاندن اشباع کردن
chalk-line	[ریسمان اشباع شده با گچ]
pervasiveness	قوه سرایت یا اشباع
under szturated rock	سنگ زیر اشباع
unsaturated fat	چربی اشباع نشده
suffuses	پوشاندن اشباع کردن
unsaturated	ترکیب اشباع نشده
suffused	پوشاندن اشباع کردن
unsaturate	ترکیب اشباع نشده
suffuse	پوشاندن اشباع کردن
subsaturated	نیمه اشباع شده
saturated transistor	ترانزیستور اشباع شده
indoctrinated	اغشتن اشباع کردن
indoctrinates	اغشتن اشباع کردن
collector saturation voltage	ولتاژ اشباع کلکتور
indoctrinating	اغشتن اشباع کردن
saturant	بحد اشباع رسیده
indoctrinate	اغشتن اشباع کردن
saturated fat	چربی اشباع شده
saturated fats	چربی اشباع شده
saturated soil paste	خمیر خاک اشباع
saturated air	هوای اشباع شده
ethylene	هیدرو کربن اشباع نشده
soaks	بوسیله مایع اشباع شدن
soak	بوسیله مایع اشباع شدن
polyunsaturated	دارای حلقههای اشباع نشده
poly unsaturated fat	پلی چربی اشباع نشده
geraniol	الکل اشباع شده مایع و معطر
acetylene	هیدروکربور اشباع نشدهای بفرمول 2H2C
inundate	زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundating	زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundated	زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundates	زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
oilite bushing	بوش مخصوصی از جنس برنز اشباع شده با روغن
condensation shock	چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
age hardening	سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
zero air voids unit weight	وزن ذرات موجود در خاک درواحد حجم خاک اشباع شده
concentrate	غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates	غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating	غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
imbrue	مرطوب کردن اشباع کردن
chroma	اندازه رنگ کم رنگ و اشباع
impregnating	لقاح کردن اشباع کردن
impregnates	لقاح کردن اشباع کردن
impregnate	لقاح کردن اشباع کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com