English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
mix-up <idiom> اشتباه ،گیج وسردرگمی
Other Matches
range error اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitches یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place <idiom> درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
to put one in the wrong اشتباه
snafu اشتباه
fallacies اشتباه
flounder اشتباه
fallacy اشتباه
mistakenness اشتباه
lap sus اشتباه
clanger اشتباه
faux pas اشتباه
goofed اشتباه
goofing اشتباه
goofs اشتباه
in error <adj.> اشتباه
mix-up اشتباه
floundered اشتباه
floundering اشتباه
flounders اشتباه
goof اشتباه
jeofail اشتباه
inerrant بی اشتباه
discrepancy اشتباه
mistake اشتباه
mix-ups اشتباه
mix up اشتباه
mistakes اشتباه
wrongs اشتباه
wronging اشتباه
incorrectness اشتباه
fault اشتباه
faulted اشتباه
faults اشتباه
barratry اشتباه
wrong اشتباه
mistaking اشتباه
errancy اشتباه
errors اشتباه
fumbled اشتباه
error اشتباه
fumbles اشتباه
overseen در اشتباه
trips اشتباه
tripped اشتباه
false <adj.> اشتباه
trip اشتباه
fumble اشتباه
unintentionally <adv.> بطور اشتباه
computational اشتباه در محاسبه
by accident <adv.> بطور اشتباه
as a result of a mistake <adv.> بطور اشتباه
inadvertently <adv.> بطور اشتباه
by a mistake <adv.> بطور اشتباه
by mistake <adv.> بطور اشتباه
phonily <adv.> بصورت اشتباه
flub اشتباه احمقانه
wrongly <adv.> بصورت اشتباه
dispersion error اشتباه پراکندگی
deflection error اشتباه سمت
deflection error اشتباه انحراف
deflection error اشتباه سمتی
delivery error اشتباه در تیراندازی
dead shot تیر اشتباه
incorrectly <adv.> بصورت اشتباه
boo boo اشتباه کاری
unintentionally <adv.> بصورت اشتباه
spuriously <adv.> بصورت اشتباه
bungler اشتباه کار
mistaken اشتباه کرده
inadvertently <adv.> بصورت اشتباه
by accident <adv.> بصورت اشتباه
by mistake <adv.> بصورت اشتباه
boner اشتباه مضحک
blunderingly ازروی اشتباه
blooper اشتباه احمقانه
spuriously <adv.> بطور اشتباه
absolute error اشتباه مطلق
by a mistake <adv.> بصورت اشتباه
as a result of a mistake <adv.> بصورت اشتباه
unmistakable خالی از اشتباه
make a mistake <idiom> اشتباه کردن
trip up <idiom> اشتباه کردن
off the beam <idiom> اشتباه ،خطا
I made a mistake . I was wrong. من اشتباه کردم
you are mistaken در اشتباه هستید
to set از اشتباه دراوردن
to put wise از اشتباه دراوردن
to make an error اشتباه کردن
to read wrong اشتباه [ی] خواندن
faultily <adv.> بطور اشتباه
falsely <adv.> بطور اشتباه
typo اشتباه تایپی
typing error اشتباه تایپی
to goof up [American E] اشتباه کردن
slip of the tongue <idiom> اشتباه لپی
to make a mistake اشتباه کردن
systematic error اشتباه سیستماتیک
mistake of law اشتباه حکمی
mistake of fact اشتباه موضوعی
mistakable قابل اشتباه
misstep اشتباه درقضاوت
misplay بازی اشتباه
misguidely از روی اشتباه
miscue اشتباه کردن
mils trip اشتباه میلیمی
metachronism اشتباه تاریخی
malentendu اشتباه فهمیدن
lapsus memoriac اشتباه یا لغزش
mistaken party اشتباه کننده
mistakenness در اشتباه بودن
faultily <adv.> بصورت اشتباه
syntax error اشتباه ترکیبی
professional misconduct اشتباه حرفهای
probable error اشتباه احتمالی
peccant اشتباه کار
parachronism اشتباه تاریخی
miswrite اشتباه نوشتن
incorrectly <adv.> بطور اشتباه
phonily <adv.> بطور اشتباه
wrongly <adv.> بطور اشتباه
falsely <adv.> بصورت اشتباه
lapsus linguac اشتباه لپی
misconstrued اشتباه کردن
oversights اشتباه نظری
fumbles اشتباه کردن
fumbled اشتباه کردن
fumble اشتباه کردن
goof اشتباه کردن
blunder اشتباه بزرگ
blunder اشتباه لپی
peccadillo اشتباه کوچک
blunder اشتباه کردن
peccadilloes اشتباه کوچک
blundered اشتباه بزرگ
blundered اشتباه لپی
peccadillos اشتباه کوچک
blundered اشتباه کردن
misconstrues اشتباه کردن
blundering اشتباه بزرگ
misprint اشتباه چاپی
oversight اشتباه نظری
miscalculations محاسبه اشتباه
misconstrue اشتباه کردن
bedlam اشتباه شدید
misconstruing اشتباه کردن
blame اشتباه گناه
blamed اشتباه گناه
unerring اشتباه نشدنی
misprints اشتباه چاپی
disabuse از اشتباه دراوردن
disabused از اشتباه دراوردن
blames اشتباه گناه
disabuses از اشتباه دراوردن
blaming اشتباه گناه
disabusing از اشتباه دراوردن
bunglers اشتباه کار
bloomer اشتباه احمقانه
miscalculation محاسبه اشتباه
blundering اشتباه لپی
slips اشتباه کردن
goofed اشتباه کردن
erroneous غلط اشتباه
slip-up اشتباه کردن
faults تقصیر اشتباه
faulted تقصیر اشتباه
fault تقصیر اشتباه
slip-ups اشتباه کردن
blunders اشتباه کردن
blunders اشتباه لپی
slip up اشتباه کردن
inaccuracy خطا یا اشتباه
slip اشتباه کردن
fallible اشتباه کننده
slip اشتباه لیزی
inaccuracy اشتباه غلط
inaccuracies خطا یا اشتباه
inaccuracies اشتباه غلط
miscarriages of justice اشتباه قضایی
miscarriage of justice اشتباه قضایی
goofing اشتباه کردن
slipped اشتباه کردن
blunders اشتباه بزرگ
slipped اشتباه لیزی
mistaking اشتباه کردن
blundering اشتباه کردن
goofs اشتباه کردن
mistakes اشتباه کردن
slips اشتباه لیزی
mistake اشتباه کردن
mistook اشتباه کردن
unequivocal صریح اشتباه نشدنی
confuse باهم اشتباه کردن
goofiest مخبط اشتباه کار
confuses باهم اشتباه کردن
unequivocally صریح اشتباه نشدنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com