English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
probable error اشتباه احتمالی
Search result with all words
circular probable error دایره پراکندگی گلوله ها اشتباه احتمالی دایرهای
range probable error اشتباه احتمالی برد توپ
vertical probable error اشتباه احتمالی قائم
Other Matches
contingency عملیات احتمالی پیش امد احتمالی
contingencies عملیات احتمالی پیش امد احتمالی
range error اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
contingency option program برنامه راه کارهای احتمالی برنامه عملیات مختلف احتمالی
glitch یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place <idiom> درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
contingently <adv.> احتمالی
possibly <adv.> احتمالی
contingencies احتمالی
even tual احتمالی
eventual احتمالی
probable احتمالی
as may be the case <adv.> احتمالی
conceivably <adv.> احتمالی
probabilistic احتمالی
contingency احتمالی
gambling خطر احتمالی
ramifications تبعات احتمالی
probable error خطای احتمالی
probability limits حدود احتمالی
probability cost بهای احتمالی
contender برنده احتمالی
contenders برنده احتمالی
probabilistic model مدل احتمالی
probabilistic model الگوی احتمالی
probabilism احتمالی نگری
prospects مشتری احتمالی
acatalepsy فلسفهء احتمالی
risks خطر احتمالی
PE خطای احتمالی
contingent profit منفعت احتمالی
contingent liability بدهی احتمالی
contingent liabilities بدهیهای احتمالی
contingency plan طرح احتمالی
risked خطر احتمالی
adventures خطر احتمالی
adventure خطر احتمالی
prospecting مشتری احتمالی
prospected مشتری احتمالی
prospect مشتری احتمالی
risk خطر احتمالی
risking خطر احتمالی
presumptive فرضی احتمالی
likeliest باور کردنی احتمالی
likely باور کردنی احتمالی
likelier باور کردنی احتمالی
radial probability density چگالی شعاعی احتمالی
probabilism انتخاب وجه احتمالی
contingency plan طرح عملیات احتمالی
likly باور کردنی احتمالی
break up of the a proposed marriage به هم خوردن ازدواج احتمالی
probable باور کردنی امر احتمالی
buffer zones منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
buffer zone منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
contingent zone of fire منطقه اتش احتمالی توپخانه
norm point نقطه احتمالی فرود در پرش
contingent effects اثرات احتمالی انفجار هستهای
contingencey forces نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
dope اطلاعات درباره نتیجه احتمالی مسابقه
contingency retention stock اقلام ذخیره برای عملیات احتمالی
confidence level احتمالی که یک عدد در محدوده قرار بگیرد
dopes اطلاعات درباره نتیجه احتمالی مسابقه
contingency support stocks اقلام ذخیره برای پشتیبانی عملیات احتمالی
loading for contingencies کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
searched بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
search بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searches بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searchingly بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
delivery error اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
Ask your doctor or pharmacist about any health risks and possible side effects. در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.
armed peace حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
preventive justice قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
barratry اشتباه
faults اشتباه
faulted اشتباه
mistake اشتباه
wrong اشتباه
fallacy اشتباه
to put one in the wrong اشتباه
fallacies اشتباه
wronging اشتباه
snafu اشتباه
wrongs اشتباه
mistaking اشتباه
floundering اشتباه
incorrectness اشتباه
inerrant بی اشتباه
jeofail اشتباه
mistakes اشتباه
mistakenness اشتباه
errancy اشتباه
discrepancy اشتباه
mix-ups اشتباه
mix-up اشتباه
mix up اشتباه
fault اشتباه
lap sus اشتباه
flounder اشتباه
floundered اشتباه
flounders اشتباه
error اشتباه
false <adj.> اشتباه
fumble اشتباه
goof اشتباه
fumbled اشتباه
overseen در اشتباه
goofing اشتباه
goofs اشتباه
in error <adj.> اشتباه
goofed اشتباه
faux pas اشتباه
clanger اشتباه
errors اشتباه
trip اشتباه
tripped اشتباه
fumbles اشتباه
trips اشتباه
wrongly <adv.> بصورت اشتباه
as a result of a mistake <adv.> بطور اشتباه
by a mistake <adv.> بطور اشتباه
by mistake <adv.> بطور اشتباه
lapsus linguac اشتباه لپی
flub اشتباه احمقانه
by accident <adv.> بطور اشتباه
inadvertently <adv.> بطور اشتباه
dead shot تیر اشتباه
fallible اشتباه کننده
unintentionally <adv.> بصورت اشتباه
spuriously <adv.> بصورت اشتباه
deflection error اشتباه سمتی
inadvertently <adv.> بصورت اشتباه
deflection error اشتباه انحراف
unintentionally <adv.> بطور اشتباه
spuriously <adv.> بطور اشتباه
by mistake <adv.> بصورت اشتباه
by a mistake <adv.> بصورت اشتباه
dispersion error اشتباه پراکندگی
as a result of a mistake <adv.> بصورت اشتباه
delivery error اشتباه در تیراندازی
by accident <adv.> بصورت اشتباه
deflection error اشتباه سمت
miscue اشتباه کردن
to put wise از اشتباه دراوردن
slip of the tongue <idiom> اشتباه لپی
professional misconduct اشتباه حرفهای
to goof up [American E] اشتباه کردن
typing error اشتباه تایپی
typo اشتباه تایپی
unmistakable خالی از اشتباه
peccant اشتباه کار
to read wrong اشتباه [ی] خواندن
to set از اشتباه دراوردن
you are mistaken در اشتباه هستید
to make an error اشتباه کردن
I made a mistake . I was wrong. من اشتباه کردم
off the beam <idiom> اشتباه ،خطا
trip up <idiom> اشتباه کردن
make a mistake <idiom> اشتباه کردن
to make a mistake اشتباه کردن
systematic error اشتباه سیستماتیک
syntax error اشتباه ترکیبی
parachronism اشتباه تاریخی
wrongly <adv.> بطور اشتباه
misplay بازی اشتباه
misguidely از روی اشتباه
falsely <adv.> بصورت اشتباه
mils trip اشتباه میلیمی
metachronism اشتباه تاریخی
malentendu اشتباه فهمیدن
faultily <adv.> بصورت اشتباه
incorrectly <adv.> بصورت اشتباه
phonily <adv.> بصورت اشتباه
phonily <adv.> بطور اشتباه
misstep اشتباه درقضاوت
miswrite اشتباه نوشتن
mistakenness در اشتباه بودن
mistaken party اشتباه کننده
mistake of law اشتباه حکمی
mistake of fact اشتباه موضوعی
mistakable قابل اشتباه
falsely <adv.> بطور اشتباه
faultily <adv.> بطور اشتباه
incorrectly <adv.> بطور اشتباه
lapsus memoriac اشتباه یا لغزش
goofed اشتباه کردن
fault تقصیر اشتباه
slip up اشتباه کردن
blunders اشتباه کردن
blunders اشتباه لپی
blunders اشتباه بزرگ
slip-up اشتباه کردن
slip-ups اشتباه کردن
blundering اشتباه کردن
faulted تقصیر اشتباه
faults تقصیر اشتباه
goofs اشتباه کردن
mistake اشتباه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com