Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
English
Persian
blunder
اشتباه بزرگ
blundered
اشتباه بزرگ
blundering
اشتباه بزرگ
blunders
اشتباه بزرگ
Search result with all words
huge blunder
اشتباه خیلی بزرگ
huge mistake
اشتباه خیلی بزرگ
Other Matches
range error
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitch
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place
<idiom>
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
I consider that a mistake.
[I regard that as a mistake.]
این به نظر من اشتباه است.
[این را من اشتباه بحساب می آورم.]
My grandparents are six feet under.
<idiom>
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
fossil
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
museum piece
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
macropterous
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
so large
چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam
مادر بزرگ ننه بزرگ
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
datum error
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
jeofail
اشتباه
inerrant
بی اشتباه
fault
اشتباه
mix up
اشتباه
mix-up
اشتباه
in error
<adj.>
اشتباه
incorrectness
اشتباه
faulted
اشتباه
errancy
اشتباه
lap sus
اشتباه
faults
اشتباه
overseen
در اشتباه
wronging
اشتباه
fallacies
اشتباه
barratry
اشتباه
errors
اشتباه
error
اشتباه
mix-ups
اشتباه
discrepancy
اشتباه
fumble
اشتباه
fumbled
اشتباه
fumbles
اشتباه
fallacy
اشتباه
faux pas
اشتباه
clanger
اشتباه
mistakes
اشتباه
goofed
اشتباه
snafu
اشتباه
goof
اشتباه
wrong
اشتباه
mistakenness
اشتباه
trip
اشتباه
trips
اشتباه
flounders
اشتباه
mistake
اشتباه
goofing
اشتباه
goofs
اشتباه
floundered
اشتباه
mistaking
اشتباه
to put one in the wrong
اشتباه
false
<adj.>
اشتباه
floundering
اشتباه
tripped
اشتباه
wrongs
اشتباه
flounder
اشتباه
disabuses
از اشتباه دراوردن
mistake of fact
اشتباه موضوعی
disabused
از اشتباه دراوردن
blame
اشتباه گناه
blaming
اشتباه گناه
mistaken party
اشتباه کننده
disabuse
از اشتباه دراوردن
mistakenness
در اشتباه بودن
blames
اشتباه گناه
blamed
اشتباه گناه
mistake of law
اشتباه حکمی
miswrite
اشتباه نوشتن
systematic error
اشتباه سیستماتیک
to set
از اشتباه دراوردن
you are mistaken
در اشتباه هستید
professional misconduct
اشتباه حرفهای
to put wise
از اشتباه دراوردن
syntax error
اشتباه ترکیبی
probable error
اشتباه احتمالی
disabusing
از اشتباه دراوردن
peccant
اشتباه کار
parachronism
اشتباه تاریخی
to make an error
اشتباه کردن
slip of the tongue
<idiom>
اشتباه لپی
to read wrong
اشتباه
[ی]
خواندن
flub
اشتباه احمقانه
mistakable
قابل اشتباه
misconstrues
اشتباه کردن
misconstrued
اشتباه کردن
misconstrue
اشتباه کردن
make a mistake
<idiom>
اشتباه کردن
goofed
اشتباه کردن
goofing
اشتباه کردن
goofs
اشتباه کردن
slip up
اشتباه کردن
slip-up
اشتباه کردن
slip-ups
اشتباه کردن
mistook
اشتباه کردن
misprint
اشتباه چاپی
lapsus linguac
اشتباه لپی
bungler
اشتباه کار
misprints
اشتباه چاپی
goof
اشتباه کردن
trip up
<idiom>
اشتباه کردن
malentendu
اشتباه فهمیدن
misconstruing
اشتباه کردن
I made a mistake . I was wrong.
من اشتباه کردم
peccadillos
اشتباه کوچک
peccadilloes
اشتباه کوچک
peccadillo
اشتباه کوچک
misstep
اشتباه درقضاوت
misplay
بازی اشتباه
misguidely
از روی اشتباه
erroneous
غلط اشتباه
miscue
اشتباه کردن
bunglers
اشتباه کار
mils trip
اشتباه میلیمی
metachronism
اشتباه تاریخی
off the beam
<idiom>
اشتباه ،خطا
to make a mistake
اشتباه کردن
lapsus memoriac
اشتباه یا لغزش
dispersion error
اشتباه پراکندگی
miscarriage of justice
اشتباه قضایی
phonily
<adv.>
بصورت اشتباه
wrongly
<adv.>
بصورت اشتباه
mistakes
اشتباه کردن
mistake
اشتباه کردن
inaccuracies
اشتباه غلط
inaccuracies
خطا یا اشتباه
inaccuracy
اشتباه غلط
inaccuracy
خطا یا اشتباه
slips
اشتباه کردن
slips
اشتباه لیزی
incorrectly
<adv.>
بصورت اشتباه
faultily
<adv.>
بصورت اشتباه
miscarriages of justice
اشتباه قضایی
mistaking
اشتباه کردن
falsely
<adv.>
بطور اشتباه
faultily
<adv.>
بطور اشتباه
incorrectly
<adv.>
بطور اشتباه
phonily
<adv.>
بطور اشتباه
wrongly
<adv.>
بطور اشتباه
falsely
<adv.>
بصورت اشتباه
slipped
اشتباه کردن
slipped
اشتباه لیزی
slip
اشتباه کردن
inadvertently
<adv.>
بصورت اشتباه
unintentionally
<adv.>
بصورت اشتباه
spuriously
<adv.>
بصورت اشتباه
by accident
<adv.>
بصورت اشتباه
as a result of a mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
slip
اشتباه لیزی
by mistake
<adv.>
بطور اشتباه
by a mistake
<adv.>
بطور اشتباه
as a result of a mistake
<adv.>
بطور اشتباه
by accident
<adv.>
بطور اشتباه
inadvertently
<adv.>
بطور اشتباه
unintentionally
<adv.>
بطور اشتباه
spuriously
<adv.>
بطور اشتباه
by mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
by a mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
fallible
اشتباه کننده
bedlam
اشتباه شدید
boner
اشتباه مضحک
blunderingly
ازروی اشتباه
unmistakable
خالی از اشتباه
miscalculation
محاسبه اشتباه
miscalculations
محاسبه اشتباه
oversights
اشتباه نظری
absolute error
اشتباه مطلق
blooper
اشتباه احمقانه
mistaken
اشتباه کرده
blunder
اشتباه لپی
blunder
اشتباه کردن
blundered
اشتباه لپی
typo
اشتباه تایپی
typing error
اشتباه تایپی
delivery error
اشتباه در تیراندازی
deflection error
اشتباه سمت
unerring
اشتباه نشدنی
deflection error
اشتباه انحراف
deflection error
اشتباه سمتی
to goof up
[American E]
اشتباه کردن
dead shot
تیر اشتباه
computational
اشتباه در محاسبه
bloomer
اشتباه احمقانه
boo boo
اشتباه کاری
blundered
اشتباه کردن
fumbles
اشتباه کردن
fumbled
اشتباه کردن
faulted
تقصیر اشتباه
blundering
اشتباه کردن
blunders
اشتباه کردن
blunders
اشتباه لپی
fault
تقصیر اشتباه
fumble
اشتباه کردن
blundering
اشتباه لپی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com