English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
overrun error اشتباه در انتقال و جایگیری کاراکترها
Other Matches
glitch یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
translocation جایگیری
insertion reaction واکنش جایگیری
range error اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
acrogamy جایگیری تخم درانتهای کیسهء جنینی
character density تراکم کاراکترها
character fill پر کردن کاراکترها
type bar تمام کاراکترها در یک مجموعه کاراکتر معین
character pitch تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
pitch پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitches پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
out of place <idiom> درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
dejagging نوعی فن گرافیک کامپیوتری برای رسم خطوط صاف کاراکترها و چند ضلعی ها
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
composition and make up terminal صفحه نمایش CRT که قابلیت نمایش و تغییر دقیق اندازههای نقاط و پهنای کاراکترها را دارد
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
character set دخشگان مجموعه دخشه ها مجموعه کاراکترها
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
mistake اشتباه
error اشتباه
false <adj.> اشتباه
mix-ups اشتباه
discrepancy اشتباه
errors اشتباه
mistaking اشتباه
mix up اشتباه
mistakes اشتباه
mix-up اشتباه
goofing اشتباه
goofed اشتباه
goof اشتباه
clanger اشتباه
faux pas اشتباه
mistakenness اشتباه
fault اشتباه
goofs اشتباه
flounder اشتباه
snafu اشتباه
fallacies اشتباه
fallacy اشتباه
flounders اشتباه
floundering اشتباه
floundered اشتباه
wrong اشتباه
wronging اشتباه
wrongs اشتباه
in error <adj.> اشتباه
faulted اشتباه
faults اشتباه
to put one in the wrong اشتباه
tripped اشتباه
lap sus اشتباه
fumbles اشتباه
errancy اشتباه
jeofail اشتباه
inerrant بی اشتباه
fumbled اشتباه
overseen در اشتباه
fumble اشتباه
incorrectness اشتباه
trips اشتباه
barratry اشتباه
trip اشتباه
unintentionally <adv.> بصورت اشتباه
inadvertently <adv.> بصورت اشتباه
mistakenness در اشتباه بودن
trip up <idiom> اشتباه کردن
mistaken party اشتباه کننده
make a mistake <idiom> اشتباه کردن
off the beam <idiom> اشتباه ،خطا
miswrite اشتباه نوشتن
you are mistaken در اشتباه هستید
peccant اشتباه کار
I made a mistake . I was wrong. من اشتباه کردم
parachronism اشتباه تاریخی
spuriously <adv.> بصورت اشتباه
mistake of law اشتباه حکمی
mistake of fact اشتباه موضوعی
blunder اشتباه لپی
blunder اشتباه کردن
to read wrong اشتباه [ی] خواندن
blundered اشتباه بزرگ
by mistake <adv.> بصورت اشتباه
blundered اشتباه لپی
blundered اشتباه کردن
blundering اشتباه بزرگ
blundering اشتباه لپی
blundering اشتباه کردن
blunders اشتباه بزرگ
by a mistake <adv.> بطور اشتباه
blunder اشتباه بزرگ
mistakable قابل اشتباه
slip of the tongue <idiom> اشتباه لپی
misstep اشتباه درقضاوت
by accident <adv.> بصورت اشتباه
misplay بازی اشتباه
misguidely از روی اشتباه
as a result of a mistake <adv.> بصورت اشتباه
by a mistake <adv.> بصورت اشتباه
erroneous غلط اشتباه
miscue اشتباه کردن
mils trip اشتباه میلیمی
metachronism اشتباه تاریخی
blunders اشتباه لپی
oversights اشتباه نظری
deflection error اشتباه سمتی
systematic error اشتباه سیستماتیک
misconstruing اشتباه کردن
misconstrues اشتباه کردن
misconstrued اشتباه کردن
misconstrue اشتباه کردن
syntax error اشتباه ترکیبی
computational اشتباه در محاسبه
bloomer اشتباه احمقانه
disabuse از اشتباه دراوردن
disabused از اشتباه دراوردن
disabuses از اشتباه دراوردن
deflection error اشتباه انحراف
deflection error اشتباه سمت
to set از اشتباه دراوردن
fallible اشتباه کننده
to put wise از اشتباه دراوردن
delivery error اشتباه در تیراندازی
to make an error اشتباه کردن
to make a mistake اشتباه کردن
dispersion error اشتباه پراکندگی
disabusing از اشتباه دراوردن
misprints اشتباه چاپی
misprint اشتباه چاپی
slip up اشتباه کردن
goofs اشتباه کردن
slipped اشتباه کردن
goofing اشتباه کردن
slips اشتباه لیزی
goofed اشتباه کردن
slips اشتباه کردن
goof اشتباه کردن
probable error اشتباه احتمالی
slip-up اشتباه کردن
slip-ups اشتباه کردن
mistook اشتباه کردن
miscalculation محاسبه اشتباه
miscalculations محاسبه اشتباه
professional misconduct اشتباه حرفهای
typing error اشتباه تایپی
slip اشتباه لیزی
slip اشتباه کردن
slipped اشتباه لیزی
oversight اشتباه نظری
blames اشتباه گناه
blamed اشتباه گناه
blame اشتباه گناه
mistake اشتباه کردن
bedlam اشتباه شدید
fumble اشتباه کردن
unerring اشتباه نشدنی
mistakes اشتباه کردن
dead shot تیر اشتباه
blaming اشتباه گناه
blooper اشتباه احمقانه
bunglers اشتباه کار
bungler اشتباه کار
typo اشتباه تایپی
inaccuracy خطا یا اشتباه
boo boo اشتباه کاری
boner اشتباه مضحک
blunderingly ازروی اشتباه
fumbled اشتباه کردن
wrongly <adv.> بصورت اشتباه
fumbles اشتباه کردن
incorrectly <adv.> بطور اشتباه
faultily <adv.> بطور اشتباه
falsely <adv.> بطور اشتباه
absolute error اشتباه مطلق
mistaken اشتباه کرده
lapsus memoriac اشتباه یا لغزش
lapsus linguac اشتباه لپی
phonily <adv.> بطور اشتباه
wrongly <adv.> بطور اشتباه
phonily <adv.> بصورت اشتباه
incorrectly <adv.> بصورت اشتباه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com