English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
gaffe اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
faux pas اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing blunder اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing clanger [British E] اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
Other Matches
mind your p's and qs در گفتار و کردار خود بهوش باشید
gaffes اشتباه در گفتار یاکردار
gaffe اشتباه در گفتار یاکردار
to make [commit] a faux pas اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
range error اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
democracy مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracies مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
glitches یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
plebiscites مردم خواست رای قاطبه مردم
popular مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscite مردم خواست رای قاطبه مردم
coaction عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
out of place <idiom> درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
to never let yourself get to thinking like them <idiom> نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
actions کردار
conation کردار
conducting کردار
conduct کردار
deeds کردار
deed کردار
act کردار
acted کردار
exploits کردار
exploiting کردار
exploit کردار
conducts کردار
action کردار
conducted کردار
karma کردار
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
issues کردار اولاد
issued کردار اولاد
ethology کردار شناسی
ethologist کردار شناس
economic behaviour کردار اقتصادی
issue کردار اولاد
jest کردار طعنه زدن
iniquitous deeds کردار زشت یا شریرانه
jests کردار طعنه زدن
populations تعداد مردم مردم
population تعداد مردم مردم
well doing نیکو کار درست کردار
amnestic apraxia کردار پریشی یاد زدایشی
Actions speak louder than words . دو صد گفته چونیم کردار نیست
to suit the action to the word کردار راباگفتاروفق دادن گفتن وکردن
action speaks louder than words <proverb> دو صد گفته چون نیم کردار نیست
to change somebody's ways رفتار و کردار کسی را کاملا تغییر دادن
sermon گفتار
speech گفتار
taciturn کم گفتار
word گفتار
worded گفتار
sermons گفتار
speeches گفتار
foreword پیش گفتار
hysterology گفتار در زهدان
logopedics گفتار درمانی
claver گفتار بیهوده
haplology هجااندازی در گفتار
areology گفتار در بهرام
apophthegm گفتار لب و کوتاه
jargon گفتار نامفهوم
prolegomenon پیش گفتار
ventriloquism گفتار بطنی
articles مقاله گفتار
article مقاله گفتار
speech therapy گفتار درمانی
part of speech بخش گفتار
front matter پیش گفتار
forewords پیش گفتار
digital speech گفتار دیجیتالی
inarticulation گفتار ناشمرده
speech recogintion تشخیص گفتار
subvocal speech گفتار ناملفوظ
therology گفتار در پستانداران
sayings گفتار مشهور
saying گفتار مشهور
anthotaxy گفتار در ارایش گل
organs of speech اندامهای گفتار
labiophobia گفتار هراسی
inner speech گفتار درونی
methodology گفتار در روش واسلوب
prefacing اغاز پیش گفتار
voice grade channel کانال ارسال گفتار
barylalia گفتار بیخ حلقی
barbaralalia گفتار پریشی لهجهای
uraniscolalia گفتار پریشی کامی
acyrology انشاء و گفتار غلط
prologue مقدمه پیش گفتار
prologues مقدمه پیش گفتار
methodologies گفتار در روش واسلوب
pharyngology گفتار در گلوگاه و ناخوشیهای ان
posology گفتار در مقادیر داروها
pedologia گفتار بچه گانه
preface اغاز پیش گفتار
prologize پیش گفتار گفتن
ovology گفتار در پیدایش تخم
prefaced اغاز پیش گفتار
leprology گفتار در برص یا پیسی
prologuize پیش گفتار گفتن
prefaces اغاز پیش گفتار
sarcology گفتار در ماهیچه هاوگوشتهای تن
hygrology گفتار در رطوبت هوا
articulation تلفظ شمرده طرز گفتار
simile [rhetorical figure of speech] تشبیه [استعاره ] [گفتار لفظی]
swan song واپسین عمل یا اثر یا گفتار صدای قو
hydrology گفتار درچگونگی ابهای روی زمین
oratorios قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
oratorio قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
gravitas موقع سنجی و خوش طبعی در گفتار
deed در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
deeds در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
evangelical پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelic پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
massing جمعی
plural جمعی
masses جمعی
mass جمعی
collective جمعی
additives جمعی
additive جمعی
collective bargaining جمعی
aggregative جمعی
isoperimetry گفتار در شکل هایی که محیط هاشان برابر است
game theory این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
datum error اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
mass education اموزش جمعی
mass contagion سرایت جمعی
mass communication ارتباط جمعی
collective ownership مالکیت جمعی
in chorus دسته جمعی
processional سروددسته جمعی
cumulative error خطای جمعی
collective unconscious ناهشیار جمعی
mass hysteria هیستری جمعی
in company دسته جمعی
all together دسته جمعی
communal دسته جمعی
en masse دسته جمعی
sum term لفظ جمعی
sum check مقابله جمعی
scrutin deliste رای جمعی
collective دسته جمعی
collective self reliance خوداتکائی جمعی
collective responsibility مسئوولیت جمعی
processional دسته جمعی
collectedness جمعی حواس
gunners جمعی توپخانه
gunner جمعی توپخانه
ensembles دسته جمعی
ensemble دسته جمعی
collective bargaining معامله جمعی
social دسته جمعی
aggregate operator عملگر جمعی
collective agreement توافق جمعی
aggregate function عمل جمعی
collective protection حفافت جمعی
collective mind ذهن جمعی
collective liability بدهی جمعی
collective goods کالاهای جمعی
collective behavior رفتار جمعی
worid کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
delivery error اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
teamwork کار دسته جمعی
volley bombing شلیک دسته جمعی
genocide کشتار دسته جمعی
power play حمله دسته جمعی
collective fire اتش دسته جمعی
gang punch منگنه دسته جمعی
in mass بطور دسته جمعی
ingrow بطور دسته جمعی
mass media وسایل ارتباط جمعی
nonoperating strength جمعی غیرفعال در یکان
permanent party جمعی دایمی یکان
certes خاطر جمعی تحقیق
collective security تامین دسته جمعی
procession حرکت دسته جمعی
volley شلیک بطوردسته جمعی
poll اخذرای دسته جمعی
processions حرکت دسته جمعی
salvoes فریاد دسته جمعی
volleys شلیک بطوردسته جمعی
volleyed شلیک بطوردسته جمعی
picnics دسته جمعی خوردن
infantrymen جمعی پیاده نظام
volleying شلیک بطوردسته جمعی
infantryman جمعی پیاده نظام
polled اخذرای دسته جمعی
picnics گردش دسته جمعی
paratrooper جمعی یکان چترباز
picnicked دسته جمعی خوردن
paratroopers جمعی یکان چترباز
picnic گردش دسته جمعی
salvo فریاد دسته جمعی
picnic دسته جمعی خوردن
picnicked گردش دسته جمعی
polls اخذرای دسته جمعی
isagogics گفتار در تاریخ ادبی کتاب مقدس و شرح گرداوری یاالهام شدن موادان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com