Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
grammatical error |
اشتباه دستور زبانی |
|
|
Other Matches |
|
language |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
languages |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
ldl |
یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد |
range error |
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد |
statement |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
statements |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
one for one |
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند |
glitch |
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود |
glitches |
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود |
out of place <idiom> |
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن |
separator |
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان |
modifier |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
statements |
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد |
actual address |
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود |
statement |
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد |
modifiers |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
skipped |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
skip |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
skips |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
piped |
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن |
pipe |
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن |
basics |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
fetches |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
fetch |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
GOSUB |
دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند |
fetched |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
basic |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
effective |
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود |
prefixes |
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود |
prefix |
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود |
branches |
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر |
branch |
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر |
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] |
این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.] |
discrimination instruction |
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند. |
parting injuncyions |
دستور در هنگام جدایی اخرین دستور |
macroinstruction |
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo |
do nothing instruction |
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد |
halts |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
halted |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
halt |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
resident |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
residents |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
branch |
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند |
branches |
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند |
one plus one address |
قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد |
by word of mounth |
زبانی |
by parol |
زبانی |
nuncupative |
زبانی |
orally |
زبانی |
abusiveness |
بد زبانی |
trilingual |
سه زبانی |
by word of mouth |
زبانی |
vivas voce |
زبانی |
viva voce |
زبانی |
glossal |
زبانی |
oral |
زبانی |
glottic |
زبانی |
lip deep |
زبانی |
monnolingual |
یک زبانی |
monolingual |
یک زبانی |
linguistic |
زبانی |
bilingual |
دو زبانی |
linguistically |
زبانی |
linguiform |
زبانی |
verbal |
زبانی |
lingual |
زبانی |
orals |
زبانی |
nuncupatory |
زبانی |
immediate |
دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند |
professed love |
دوستی زبانی |
chattiness |
بلبل زبانی |
aphthongia |
لالی زبانی |
bradyglossia |
کندگویی زبانی |
polyglots |
چند زبانی |
knowledge of a language |
دانستن زبانی |
unction |
چرب زبانی |
spiel |
چرب زبانی |
lingulate |
زبانی شکل |
polyglot |
چند زبانی |
nuncupate |
زبانی گفتن |
to fix a language |
زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن |
sublingual |
زیر زبانی |
vivas voce |
زبانی شفاها` |
dumb language |
زبان بی زبانی |
lapsus linguae |
لغزش زبانی |
vocabular |
زبانی شفاهی |
volubility |
چرب زبانی |
zubenelgenubi |
زبانی جنوبی |
glossopharyngeal |
زبانی حلقی |
to fling d. |
بد زبانی کردن |
lispling |
تکلم نوک زبانی |
nervus glossopharyngeus |
عصب زبانی- حلقی |
glossopharyngeal nerve |
عصب زبانی- حلقی |
tongu praxia |
کنش پریشی زبانی |
to nuncupate a will |
زبانی وصیت کردن |
glibness |
چرب و نرم تر زبانی |
abusive |
بد زبانی تجاوز به عصمت |
spiel |
چرب زبانی کردن |
glibly |
ازروی چرب زبانی |
flippancy |
بی ملاحظگی چرب زبانی |
acclamation |
اخذ رای زبانی |
lingual |
حرف زبانی یا ذو لفی |
lingual letters or linguals |
حروف زبانی یا ذولقی |
lard |
ارایش دادن چرب زبانی |
retrolingual |
واقع در پشت زبان پس زبانی |
lisped |
نوک زبانی صحبت کردن |
lisping |
نوک زبانی صحبت کردن |
lisps |
نوک زبانی صحبت کردن |
hard sell |
فروشندگی باچرب زبانی وفشار |
lisp |
نوک زبانی صحبت کردن |
to butter somebody up |
برای کسی چرب زبانی کردن |
to schmooze somebody |
برای کسی چرب زبانی کردن |
illinois test of psycholinguistic |
ازمون تواناییهای زبانی- روانی ایلینوی |
to translate something [from/into a language] |
برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی] |
datum error |
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا |
natural |
زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود |
to translate something [from/into a language] |
ترجمه [نوشتنی] کردن چیزی [از یک زبان یا به زبانی] |
lingua |
زبان یا عضو زبانی شکل اصطلاحات خاص |
catechetical |
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ |
diachronic |
تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ |
metalanguage |
زبانی که یک زبان برنامه نویسی را شرح میدهد |
naturals |
زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود |
delivery error |
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب |
vdl |
زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی |
transliteration |
نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر |
natives |
زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص |
native |
زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص |
a dead language <idiom> |
زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.] |
source language |
1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه |
targetting |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
target |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
targets |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
targeted |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
targeting |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
targetted |
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد |
goofs |
اشتباه |
jeofail |
اشتباه |
goofing |
اشتباه |
faulted |
اشتباه |
goofed |
اشتباه |
goof |
اشتباه |
incorrectness |
اشتباه |
inerrant |
بی اشتباه |
fault |
اشتباه |
fallacies |
اشتباه |
barratry |
اشتباه |
lap sus |
اشتباه |
flounder |
اشتباه |
flounders |
اشتباه |
floundering |
اشتباه |
floundered |
اشتباه |
faults |
اشتباه |
mix up |
اشتباه |
mix-ups |
اشتباه |
discrepancy |
اشتباه |
error |
اشتباه |
mix-up |
اشتباه |
errors |
اشتباه |
fallacy |
اشتباه |
wronging |
اشتباه |
wrongs |
اشتباه |
mistake |
اشتباه |
errancy |
اشتباه |
mistakes |
اشتباه |
mistaking |
اشتباه |
trip |
اشتباه |
snafu |
اشتباه |
to put one in the wrong |
اشتباه |
faux pas |
اشتباه |
clanger |
اشتباه |
false <adj.> |
اشتباه |
wrong |
اشتباه |
in error <adj.> |
اشتباه |
trips |
اشتباه |
tripped |
اشتباه |
fumble |
اشتباه |
fumbled |
اشتباه |
fumbles |
اشتباه |
mistakenness |
اشتباه |
overseen |
در اشتباه |
by mistake <adv.> |
بطور اشتباه |
misconstruing |
اشتباه کردن |
inaccuracy |
خطا یا اشتباه |
bloomer |
اشتباه احمقانه |
inaccuracy |
اشتباه غلط |
inaccuracies |
خطا یا اشتباه |
slip |
اشتباه کردن |
disabuse |
از اشتباه دراوردن |
inaccuracies |
اشتباه غلط |
disabused |
از اشتباه دراوردن |
miscarriages of justice |
اشتباه قضایی |
miscarriage of justice |
اشتباه قضایی |
erroneous |
غلط اشتباه |
mistake |
اشتباه کردن |
misconstrues |
اشتباه کردن |
unmistakable |
خالی از اشتباه |
typo |
اشتباه تایپی |
as a result of a mistake <adv.> |
بطور اشتباه |
by accident <adv.> |
بطور اشتباه |
typing error |
اشتباه تایپی |