Dictiornary-Farsi | اشتباه قابل اصلاح | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (14 milliseconds)

English	Persian
recoverable error	اشتباه قابل اصلاح


Other Matches

amendable	قابل اصلاح
ameliorable	قابل اصلاح
modifiable	قابل اصلاح وتعدیل
it is past reclaim	دیگر قابل اصلاح یااستردادنیست
mistakable	قابل اشتباه
automatic error correction	تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
range error	اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
data diddling	روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
disaster dump	رونوشت از حافظه کامپیوترکه نتیجه اشتباه غیر قابل پوشش در برنامه است
bad sector	شیاری که اشتباه فرمت شده است یا خطایی دارد و غیر قابل تصحیح یا نوشتن یا خواندن است
glitch	یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches	یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
revises	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revise	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising	اصلاح کردن اصلاح نمودن
out of place <idiom>	درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
modification kit	جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
self correcting	خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.]	این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
datum error	اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error	اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
recoverable item	وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end	طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality	مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
melioration	اصلاح
revisions	اصلاح
reforming	اصلاح
modification	اصلاح
modifiation	اصلاح
revision	اصلاح
emendation	اصلاح
reconcilement	اصلاح اصلاح
improvement	اصلاح
reformation	اصلاح
betterment	اصلاح
rectification	اصلاح
improvements	اصلاح
amendments	اصلاح
amendment	اصلاح
regeneration	اصلاح
reconciliation	اصلاح
arrangements	اصلاح
repaired	اصلاح
repair	اصلاح
atonement	اصلاح
reparation	اصلاح
shavind	اصلاح
alternation	اصلاح
correction	اصلاح
adjustments	اصلاح
adjustment	اصلاح
shading	اصلاح
reforms	اصلاح
reclamation	اصلاح
rehabilitation	اصلاح
reform	اصلاح
arrangement	اصلاح
escrow	سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
rectifier	وسیله اصلاح
reconcilability	اصلاح پذیری
reformatories	کانون اصلاح
reformation	اصلاح اساسی
improvability	اصلاح شدنی
yates correction	اصلاح یتیس
rectifier	اصلاح کننده
reformatory	کانون اصلاح
improvably	اصلاح پذیر
accorded	اصلاح کردن
repenting	اصلاح شدن
repented	اصلاح شدن
repent	اصلاح شدن
accommodates	اصلاح کردن
accords	اصلاح کردن
revising	حک و اصلاح کردن
incorrigibility	اصلاح ناپذیری
revises	حک و اصلاح کردن
repents	اصلاح شدن
improver	اصلاح کننده
revise	حک و اصلاح کردن
incorrigible	اصلاح ناپذیر
self improvement	اصلاح خود
modification	اصلاح مدل
renovation	اصلاح نوسازی
address modification	اصلاح آدرس
address modification	اصلاح نشانی
accomodate	اصلاح کردن
right itself	اصلاح شدن
improvised	اصلاح شده
corrector	اصلاح کننده
corrigibility	اصلاح پذیری
corrigible	اصلاح پذیر
modified	اصلاح شده
refornable	اصلاح پذیر
reformable	اصلاح پذیر
modification	پیرایش اصلاح
betterment	اصلاح بهبود
reformism	اصلاح طلبی
self correcting code	کد خود اصلاح
regenarate	اصلاح شده
accord	اصلاح کردن
amender	اصلاح کننده
eugenics	اصلاح نژاد
irreconcilability	اصلاح ناپذیری
irreconcilableness	اصلاح ناپذیری
mender	اصلاح کننده
data modification	اصلاح داده ها
to sct aright	اصلاح کردن
meliorate	اصلاح کردن
mendable	اصلاح پذیر
arrangements	ترتیب اصلاح
emend	اصلاح کردن
redresses	اصلاح کردن
redressed	اصلاح کردن
redress	اصلاح کردن
modifying	اصلاح کردن
modify	اصلاح کردن
modifies	اصلاح کردن
reclaims	اصلاح شدن
emended	اصلاح کردن
emending	اصلاح کردن
alter	اصلاح کردن
amending	اصلاح کردن
amended	اصلاح کردن
arrangement	ترتیب اصلاح
altered	اصلاح کردن
altering	اصلاح کردن
alters	اصلاح کردن
amend	اصلاح کردن
accommodated	اصلاح کردن
accommodate	اصلاح کردن
emends	اصلاح کردن
reclaiming	اصلاح شدن
rectified	اصلاح کردن
file	اصلاح کردن
correctives	اصلاح کننده
emendator	اصلاح کننده
reformists	اصلاح طلب
reformists	اصلاح طلبانه
corrective	اصلاح کننده
rectify	اصلاح کردن
rectifies	اصلاح کردن
filed	اصلاح کردن
reformist	اصلاح طلب
reclaim	اصلاح شدن
reclaimed	اصلاح شدن
reformist	اصلاح طلبانه
linebreed	اصلاح نژادی کردن
revised edition	چاپ اصلاح شده
interbreed	اصلاح نژاد کردن
house of correction	کانون اصلاح وتربیت
reconciliation of two parties	اصلاح ذات البین
gold worked steel	فولاد اصلاح شده
repentance	اصلاح مسیر زندگی
eugenics	علم اصلاح نژادانسان
grades	اصلاح نژادکردن هموارکردن
revisional	چاپ اصلاح شده
revised drawing	رسم اصلاح شده
reformers	مصلح اصلاح طلب
tax reforms	اصلاح امور مالیاتی
do-gooder	اصلاح طلب سادهلوح
reformer	مصلح اصلاح طلب
irrecocilably	بطور اصلاح ناپذیر
alternate routing	مسیریابی اصلاح پذیر
alterable memory	حافظه اصلاح پذیر
do-gooders	اصلاح طلب سادهلوح
shaveling	ادم اصلاح کرده
modificatory	اصلاح امیز اصلاحی
grade	اصلاح نژادکردن هموارکردن
correctional institution	کانون اصلاح و تربیت
recension	چاپ اصلاح شده
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
improvement in stock breading	اصلاح نژاد چارپایان
touch up <idiom>	اصلاح کردن تغییرات
shaving	اصلاح صورت تراشی
euthenics	اصلاح نژاد محیطی
correction for guessing	اصلاح برای حدس
She is constantly correcting me.	او [زن] دائما من را اصلاح می کند.
correction for attenuation	اصلاح برای کاهش
To get a haitcut.	اصلاح کردن (موی سر )
incorrigibly	بطور اصلاح ناپذیر
solicitorship	اصلاح فیما بین
corrected score	نمره اصلاح شده
amended	ماده یاقانونی را اصلاح و تجدیدکردن
amend	ماده یاقانونی را اصلاح و تجدیدکردن
amending	ماده یاقانونی را اصلاح و تجدیدکردن
I'd like a shave.	میخواهم صورتم را اصلاح کنم.
I cut my face shaving.	هنگام اصلاح صورتم را بریدم
orthopaedics	اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی
orthoptic	وابسته به اصلاح نقص بینایی
reforms	اصلاح اساسی کردن یا شدن
To get a shave.	اصلاح کردن ( ریش تراشیدن )
master file maintenance	تغییردادن یا اصلاح فایلهای اصلی
reform	اصلاح اساسی کردن یا شدن
proctor modified compaction test	ازمایش تراکم اصلاح شده
He is incorrigible.	آدم اصلاح پذیری نیست
barratry	اشتباه
snafu	اشتباه
inerrant	بی اشتباه
overseen	در اشتباه
clanger	اشتباه