Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
boner
اشتباه مضحک
Other Matches
range error
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitch
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place
<idiom>
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
goofier
مضحک
gasser
مضحک
hilarious
مضحک
goofiest
مضحک
goofy
مضحک
ludicrous
مضحک
funnier
مضحک
funniest
مضحک
funny
مضحک
farcical
مضحک
comical
مضحک
comic
مضحک
burlesques
مضحک
droll
مضحک
comics
مضحک
derisory
مضحک
laughable
مضحک
burlesque
مضحک
ridiculous
مضحک
I consider that a mistake.
[I regard that as a mistake.]
این به نظر من اشتباه است.
[این را من اشتباه بحساب می آورم.]
rediculously
بطور مضحک
opera comique
نمایش مضحک
preposterous
مهمل مضحک
ridiculousness
مضحک بودن
comic opera
نمایش مضحک
absurd
عبث مضحک
fantastico
ادم مضحک
joke opening
گشایش مضحک
grotesque
بی تناسب مضحک
comicality
مضحک بودن
baboons
اشکال مضحک
baboon
اشکال مضحک
ludicrously
بطور مضحک یا چرند
masquerading
رقص بانقابهای مضحک وناشناس
masquerades
رقص بانقابهای مضحک وناشناس
masqueraded
رقص بانقابهای مضحک وناشناس
cartoons
تصویر مضحک داستان مصور
I look ridiculous in that outfit.
من در آن لباس مضحک به نظرمی آیم.
ridiculously
بطور مضحک یامسخره امیز
cartoon
نقشه نمونه عکس مضحک
cartoon
تصویر مضحک داستان مصور
cartoons
نقشه نمونه عکس مضحک
masquerade
رقص بانقابهای مضحک وناشناس
caricaturist
کشنده تصویرهای مضحک واغراق امیز
caricaturists
کشنده تصویرهای مضحک واغراق امیز
sikt
قطعه خوش مزه داستان مضحک کاباره هاونمایشهای واریته
datum error
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
fallacy
اشتباه
mix up
اشتباه
flounders
اشتباه
floundering
اشتباه
fallacies
اشتباه
mistakenness
اشتباه
lap sus
اشتباه
to put one in the wrong
اشتباه
jeofail
اشتباه
inerrant
بی اشتباه
mistaking
اشتباه
mix-up
اشتباه
barratry
اشتباه
wrong
اشتباه
fault
اشتباه
faulted
اشتباه
faults
اشتباه
discrepancy
اشتباه
errancy
اشتباه
mix-ups
اشتباه
mistake
اشتباه
incorrectness
اشتباه
wrongs
اشتباه
wronging
اشتباه
floundered
اشتباه
trip
اشتباه
errors
اشتباه
faux pas
اشتباه
clanger
اشتباه
mistakes
اشتباه
tripped
اشتباه
trips
اشتباه
in error
<adj.>
اشتباه
overseen
در اشتباه
fumble
اشتباه
fumbled
اشتباه
fumbles
اشتباه
error
اشتباه
snafu
اشتباه
goof
اشتباه
goofs
اشتباه
goofing
اشتباه
goofed
اشتباه
false
<adj.>
اشتباه
flounder
اشتباه
off the beam
<idiom>
اشتباه ،خطا
mistakenness
در اشتباه بودن
unmistakable
خالی از اشتباه
I made a mistake . I was wrong.
من اشتباه کردم
blooper
اشتباه احمقانه
mistaken
اشتباه کرده
mistaken party
اشتباه کننده
incorrectly
<adv.>
بطور اشتباه
mistake of law
اشتباه حکمی
make a mistake
<idiom>
اشتباه کردن
trip up
<idiom>
اشتباه کردن
to read wrong
اشتباه
[ی]
خواندن
typing error
اشتباه تایپی
to goof up
[American E]
اشتباه کردن
falsely
<adv.>
بطور اشتباه
professional misconduct
اشتباه حرفهای
probable error
اشتباه احتمالی
peccant
اشتباه کار
parachronism
اشتباه تاریخی
faultily
<adv.>
بطور اشتباه
slip of the tongue
<idiom>
اشتباه لپی
dispersion error
اشتباه پراکندگی
typo
اشتباه تایپی
miswrite
اشتباه نوشتن
absolute error
اشتباه مطلق
mistake of fact
اشتباه موضوعی
blunderingly
ازروی اشتباه
wrongly
<adv.>
بصورت اشتباه
lapsus linguac
اشتباه لپی
flub
اشتباه احمقانه
phonily
<adv.>
بطور اشتباه
phonily
<adv.>
بصورت اشتباه
incorrectly
<adv.>
بصورت اشتباه
you are mistaken
در اشتباه هستید
wrongly
<adv.>
بطور اشتباه
to set
از اشتباه دراوردن
to put wise
از اشتباه دراوردن
to make an error
اشتباه کردن
to make a mistake
اشتباه کردن
systematic error
اشتباه سیستماتیک
syntax error
اشتباه ترکیبی
lapsus memoriac
اشتباه یا لغزش
malentendu
اشتباه فهمیدن
by a mistake
<adv.>
بطور اشتباه
mistakable
قابل اشتباه
misstep
اشتباه درقضاوت
faultily
<adv.>
بصورت اشتباه
boo boo
اشتباه کاری
misplay
بازی اشتباه
misguidely
از روی اشتباه
computational
اشتباه در محاسبه
miscue
اشتباه کردن
dead shot
تیر اشتباه
deflection error
اشتباه سمتی
deflection error
اشتباه انحراف
deflection error
اشتباه سمت
delivery error
اشتباه در تیراندازی
mils trip
اشتباه میلیمی
metachronism
اشتباه تاریخی
falsely
<adv.>
بصورت اشتباه
unerring
اشتباه نشدنی
misconstruing
اشتباه کردن
misconstrues
اشتباه کردن
misconstrued
اشتباه کردن
misconstrue
اشتباه کردن
inadvertently
<adv.>
بطور اشتباه
spuriously
<adv.>
بطور اشتباه
misprints
اشتباه چاپی
disabuse
از اشتباه دراوردن
disabused
از اشتباه دراوردن
oversights
اشتباه نظری
fumbles
اشتباه کردن
oversight
اشتباه نظری
miscalculations
محاسبه اشتباه
miscalculation
محاسبه اشتباه
bloomer
اشتباه احمقانه
goofed
اشتباه کردن
disabusing
از اشتباه دراوردن
disabuses
از اشتباه دراوردن
misprint
اشتباه چاپی
spuriously
<adv.>
بصورت اشتباه
goofs
اشتباه کردن
goofing
اشتباه کردن
inadvertently
<adv.>
بصورت اشتباه
goof
اشتباه کردن
peccadillo
اشتباه کوچک
erroneous
غلط اشتباه
peccadilloes
اشتباه کوچک
by mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
by a mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
as a result of a mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
slip up
اشتباه کردن
slip-up
اشتباه کردن
fumbled
اشتباه کردن
bedlam
اشتباه شدید
unintentionally
<adv.>
بصورت اشتباه
blame
اشتباه گناه
blamed
اشتباه گناه
blames
اشتباه گناه
peccadillos
اشتباه کوچک
blaming
اشتباه گناه
bungler
اشتباه کار
bunglers
اشتباه کار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com