Dictiornary-Farsi | اشتباه یا لغزش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
lapsus memoriac	اشتباه یا لغزش


Search result with all words

bobble	اشتباه کاری لغزش
bobbles	اشتباه کاری لغزش
Other Matches

range error	اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitch	یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches	یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place <idiom>	درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.]	این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
error	لغزش
slippage	لغزش
sure-footed	بی لغزش
lapsing	لغزش
sliding	لغزش
petty offence	لغزش
peccabillo	لغزش
offense,etc	لغزش
line of sliding	خط لغزش
lapsus	لغزش
lap sus	لغزش
sure footed	بی لغزش
lapses	لغزش
errors	لغزش
peccadillo	لغزش
peccadilloes	لغزش
peccadillos	لغزش
yori ashi	لغزش پا
faux pas	لغزش
offence	لغزش
offenses	لغزش
surefooted	بی لغزش
lapse	لغزش
slithers	لغزش
slithering	لغزش
slithered	لغزش
slither	لغزش
gaffe	لغزش
gaffes	لغزش
tripped	لغزش
fingerfehler	لغزش
fauxpas	لغزش
slips	لغزش
slide	لغزش
trips	لغزش
trip	لغزش
slipped	لغزش
slides	لغزش
slipping	لغزش
slip	لغزش
anti skid	ضد لغزش
stumbling block	سنگ لغزش
glide plane	سطح لغزش
trip	سفر لغزش
guide way	مسیر لغزش
fabllibility	لغزش پذیری
inerrability	لغزش ناپذیری
tripped	سفر لغزش
anti-slip foot	پایه ضد لغزش
back slide	لغزش به عقب
earth fall	لغزش خاک
infallible	لغزش ناپذیر
stumbling block	موجب لغزش
to make a slip	لغزش خوردن
stumbling blocks	سنگ لغزش
to oversee oneself	لغزش خوردن
court of petty offences	دادگاه لغزش
stumbling blocks	موجب لغزش
free from slip	خالی از لغزش
mistook	لغزش خوردن
free from slip	بدون لغزش
Freudian slip	لغزش فرویدی
infallibly	لغزش ناپذیری
land alide	لغزش زمین
anti skid protection	حفافت از لغزش
paralogism	لغزش منطقی
non skid quality	خاصیت ضد لغزش
metachronism	لغزش تاریخی
baulks	مایهء لغزش
baulking	مایهء لغزش
baulked	مایهء لغزش
balks	مایهء لغزش
balking	مایهء لغزش
balk	مایهء لغزش
lapsus memoriae	لغزش حافظه
lapsus linguae	لغزش زبانی
lapsus linguac	لغزش درسخن
lapsus calami	لغزش قلمی
balked	مایهء لغزش
unerring	غیرقابل لغزش
slip plane	سطح لغزش
lapsus linguac	لغزش زبان
inerrable	لغزش ناپذیری
trips	سفر لغزش
slip of the tongue	لغزش زبان
asymmetrical sweep	لغزش انحرافی
slip band	نوار لغزش
anti slip plate	ورقه ضد لغزش
anti skid system	سیستم ضد لغزش
Freudian slips	لغزش فرویدی
datum error	اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
angle of sideslip	زاویه لغزش جانبی
slip proof	مقام در برابر لغزش
drunkennes	خطای جابجایی یا لغزش
inerrably	بطور لغزش ناپذیر
faltered	تزلزل یا لغزش پیداکردن
falter	تزلزل یا لغزش پیداکردن
schuss	لغزش بطورمستقیم وسریع
falters	تزلزل یا لغزش پیداکردن
police magistrate	رئیس دادگاه لغزش
slip regulator	تنظیم کننده لغزش
delivery error	اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
flounder	نوعی ماهی پهن لغزش
floundered	نوعی ماهی پهن لغزش
plane of asymmetry	سطح مسیر لغزش انحرافی
flounders	نوعی ماهی پهن لغزش
power slide	لغزش به کنار در پیچ مسیر
floundering	نوعی ماهی پهن لغزش
anti skid chain	زنجیر محافظ در برابر لغزش
surging	تکان خوردن لغزش پیدا کردن
asymmetrical sweep	باد انحرافی لغزش هواپیما از مسیر
slippage	میزان لغزش یا کم وزیادی چیزی از حد عادی ان
to p upon any one's blunder	لغزش کسیراباشتیاق پیداکردن وبدان حمله نمودن
turn and slip	زاویه دور زدن و لغزش مسیر هواپیما
slipped	لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
slips	لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
slip	لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
automatic trim	روش کنترل خودکار لغزش یاانحراف جانبی هواپیما ازروی مسیر
fallacies	اشتباه
fumbles	اشتباه
wrong	اشتباه
wronging	اشتباه
wrongs	اشتباه
fallacy	اشتباه
faults	اشتباه
error	اشتباه
mistakenness	اشتباه
lap sus	اشتباه
fault	اشتباه
faulted	اشتباه
mix-up	اشتباه
mix-ups	اشتباه
discrepancy	اشتباه
jeofail	اشتباه
inerrant	بی اشتباه
overseen	در اشتباه
trips	اشتباه
tripped	اشتباه
barratry	اشتباه
incorrectness	اشتباه
trip	اشتباه
mix up	اشتباه
mistake	اشتباه
fumbled	اشتباه
mistakes	اشتباه
fumble	اشتباه
mistaking	اشتباه
errancy	اشتباه
snafu	اشتباه
false <adj.>	اشتباه
flounder	اشتباه
goofed	اشتباه
goofing	اشتباه
floundered	اشتباه
faux pas	اشتباه
clanger	اشتباه
flounders	اشتباه
to put one in the wrong	اشتباه
floundering	اشتباه
goof	اشتباه
in error <adj.>	اشتباه
goofs	اشتباه
errors	اشتباه
delivery error	اشتباه در تیراندازی
I made a mistake . I was wrong.	من اشتباه کردم
typing error	اشتباه تایپی
unmistakable	خالی از اشتباه
to read wrong	اشتباه [ی] خواندن
spuriously <adv.>	بطور اشتباه
typo	اشتباه تایپی
systematic error	اشتباه سیستماتیک
make a mistake <idiom>	اشتباه کردن
trip up <idiom>	اشتباه کردن
by mistake <adv.>	بصورت اشتباه
dispersion error	اشتباه پراکندگی
falsely <adv.>	بطور اشتباه
flub	اشتباه احمقانه
to goof up [American E]	اشتباه کردن
slip of the tongue <idiom>	اشتباه لپی
by a mistake <adv.>	بصورت اشتباه
as a result of a mistake <adv.>	بصورت اشتباه
by accident <adv.>	بصورت اشتباه
unintentionally <adv.>	بصورت اشتباه
spuriously <adv.>	بصورت اشتباه
faultily <adv.>	بطور اشتباه
peccant	اشتباه کار
parachronism	اشتباه تاریخی
miswrite	اشتباه نوشتن
mistakenness	در اشتباه بودن
mistaken party	اشتباه کننده
mistake of law	اشتباه حکمی
mistake of fact	اشتباه موضوعی
mistakable	قابل اشتباه
wrongly <adv.>	بصورت اشتباه
phonily <adv.>	بصورت اشتباه