Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (6 milliseconds)
English	Persian
inflammable	اشتعال پذیر
flammable	اشتعال پذیر
inflamable	اشتعال پذیر
Search result with all words
flammable liquid	مایع اشتعال پذیر
Other Matches
degressive burning	اشتعال طولانی اشتعال تدریجی خرج
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
firing	اشتعال
combustion	اشتعال
deflagration	اشتعال
burning	اشتعال
ignition	اشتعال
inflammability	قابلیت اشتعال
inflammability	اشتعال پذیری
inflamable	قابل اشتعال
inflammable	قابل اشتعال
ignition	اشتعال احتراق
ignition point	نقطه اشتعال
ignitable	قابل اشتعال
ignitability	قابلیت اشتعال
lighting	اشتعال نورافکنی
dead burned	انتهای اشتعال
dead center ignition	نقطه اشتعال
igniting point	نقطه اشتعال
flammable	قابل اشتعال
burning point	نقطه اشتعال
aglow	درحال اشتعال
flamboyancy	اشتعال لرزشی
uninflammable	اشتعال ناپذیر
flamboyance	اشتعال لرزشی
flamboyance	اشتعال بالرزش
flamboyancy	اشتعال بالرزش
piceous	قابل اشتعال
firing point	نقطه اشتعال
burning train	مسیر اشتعال
combustibility	قابلیت اشتعال
light firing	اشتعال نورانی
light firing	اشتعال منور
limit of inflammability	حد قابل اشتعال
coal dust firing	اشتعال گردی
ignition charge	خرج اشتعال
combustion	اشتعال احتراق
flammability	قابلیت اشتعال
flammability	اشتعال پذیری
combustible	قابل اشتعال
flaming of arc	اشتعال جرقه
firing voltage	ولتاژ اشتعال
fire retardant	اشتعال کاه
fire proofing compound	اشتعال کاه
flare up	اشتعال ناگهانی
fire point	نقطه اشتعال
flash point	نقطه اشتعال
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
lead in	مدار هادی اشتعال
inflammables	مواد قابل اشتعال
lower flammability limit	حد پایینی اشتعال پذیری
ignition	اتش گیری اشتعال
hypergol	مایع قابل اشتعال
pyrogen	عنصر قابل اشتعال
wildfire	ماده قابل اشتعال
upper flammability limit	حد بالایی اشتعال پذیری
inflammable substances	مواد قابل اشتعال
fuelled	سوخت ماده قابل اشتعال
hypergolic fuel	سوخت خیلی حساس به اشتعال
ignitor	محفظه حامل باروت اشتعال
flash point tester	ازمایش کننده نقطه اشتعال
fuel	سوخت ماده قابل اشتعال
fuels	سوخت ماده قابل اشتعال
fuelling	سوخت ماده قابل اشتعال
fueled	سوخت ماده قابل اشتعال
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
benzine	انواع مواد نفتی قابل اشتعال
flareback	اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
xylol	خا نوادهای ازهیدروکربنهای سمی و قابل اشتعال و معطر
xylene	خا نوادهای ازهیدروکربنهای سمی و قابل اشتعال و معطر
nitro	مایع قابل اشتعال مورداستفاده در اتومبیل بصورت خالص یا مخلوط برای نیروی بیشتر
pi acceptor	پی پذیر
cleavable	رخ پذیر
pliable	خم پذیر
solvable	حل پذیر
soluble	حل پذیر
interruptor	ضامن قطع مدار اشتعال ماسوره ضامن داخلی ماسوره
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
figurable	شکل پذیر
placable	دلجویی پذیر
placative	تسکین پذیر
plunderable	چپاول پذیر
extendible	کشش پذیر
pilable	انحنا پذیر
extensible	توسعه پذیر
gaugeable	پیمایش پذیر
generable	زایش پذیر
glass jaw	بوکسوراسیب پذیر
fatig	خستگی پذیر
fatigable	خستگی پذیر
fatiguable	خستگی پذیر
passible	فساد پذیر
precipitable	تعلیق پذیر
resolvable	تفکیک پذیر
expansible	گسترش پذیر
expiable	کفاره پذیر
remediable	گزیر پذیر
remediable	چاره پذیر
remediable	درمان پذیر
regulable	تنظیم پذیر
refutable	تکذیب پذیر
reflexible	انعکاس پذیر
reducible	تقلیل پذیر
healable	درمان پذیر
reclaimable	ادعا پذیر
fathomable	پیمایش پذیر
protractile	امتداد پذیر
proton acceptor	پرتون پذیر
protean	شکل پذیر
proprotionable	تناسب پذیر
revocable	ابطال پذیر
fusible	گداز پذیر
flxible	خمش پذیر
incompressible	تراکم نا پذیر
miscible	امیزش پذیر
maintainable	نگهداشت پذیر
magnetizable	مغناطیس پذیر
incondensable	ناچگال پذیر
increasable	افزایش پذیر
liquefiable	گداز پذیر
indemonstrable	اثبات نا پذیر
limitable	محدودیت پذیر
indocile	تعلیم نا پذیر
inexpugnable	شکست نا پذیر
inextensible	تمدید نا پذیر
improvable	بهبود پذیر
infusible	گداز نا پذیر
irresoluble	تجیزیه نا پذیر
irremeable	برگشت نا پذیر
impressible	تاثیر پذیر
improvably	اصلاح پذیر
pervious	نفوذ پذیر
perturbable	اشوب پذیر
perfectible	کمال پذیر
penetrable	رخنه پذیر
fissile	شکاف پذیر
partible	بخش پذیر
pacifiable	تسکین پذیر
open cheque	چک انتقال پذیر
fissionable	شکافت پذیر
mutable	تغییر پذیر
fixable	ثبات پذیر
miscible	امتزاج پذیر
deductible	مالیات پذیر
flexible cable	کابل خم پذیر
inoculable	تلقیح پذیر
rotatable	چرخش پذیر
executable <adj.>	انجام پذیر
workable <adj.>	انجام پذیر
achievable <adj.>	اجرا پذیر
doable <adj.>	اجرا پذیر
executable <adj.>	اجرا پذیر
feasible <adj.>	اجرا پذیر
practicable <adj.>	اجرا پذیر
workable <adj.>	اجرا پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	اجرا پذیر
makeable <adj.>	اجرا پذیر
contrivable <adj.>	اجرا پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	اجرا پذیر
workable <adj.>	صورت پذیر
achievable <adj.>	انجام پذیر
contrivable <adj.>	انجام پذیر
doable <adj.>	انجام پذیر
feasible <adj.>	انجام پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	انجام پذیر
makeable <adj.>	انجام پذیر
manageable <adj.>	انجام پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	انجام پذیر
practicable <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	امکان پذیر
workable <adj.>	امکان پذیر
executable <adj.>	صورت پذیر
manageable <adj.>	اجرا پذیر
makable <adj.>	امکان پذیر
dividable [American E] <adj.>	بخش پذیر
annullable <adj.>	فسخ پذیر
callable <adj.>	فسخ پذیر
cancelable [American] <adj.>	فسخ پذیر
cancellable [British] <adj.>	فسخ پذیر
rescindable <adj.>	فسخ پذیر
voidable <adj.>	فسخ پذیر
annullable <adj.>	بطلان پذیر
callable <adj.>	بطلان پذیر
cancelable [American] <adj.>	بطلان پذیر
cancellable [British] <adj.>	بطلان پذیر
rescindable <adj.>	بطلان پذیر
divisible <adj.>	بخش پذیر
makable <adj.>	انجام پذیر
makable <adj.>	اجرا پذیر
absolute <adj.>	چاره نا پذیر
inalienable <adj.>	چاره نا پذیر
indispensable <adj.>	چاره نا پذیر
inevitable <adj.>	چاره نا پذیر
unalienable <adj.>	چاره نا پذیر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com