Dictiornary-Farsi | اشتیاق خواهش طبیعی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
appetence or tency	اشتیاق خواهش طبیعی


Other Matches

physiographic	وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism	فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
feelings indigenous to man	احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
requesting	خواهش
requests	خواهش
requested	خواهش
request	خواهش
it is my wish that	خواهش من اینست که
asks	خواهش کردن
close the door please	خواهش دارم
begged	خواهش کردن
begs	خواهش کردن
willed	خواهش ارزو
wills	خواهش ارزو
wishes	ارزو خواهش
requester	خواهش کننده
wished	ارزو خواهش
wish	ارزو خواهش
will	خواهش ارزو
ask	خواهش کردن
asked	خواهش کردن
asking	خواهش کردن
at the request of	به خواهش [به درخواست]
beg	خواهش کردن
hungers	اشتیاق
hungered	اشتیاق
hankerings	اشتیاق
hungering	اشتیاق
longing	اشتیاق
hunger	اشتیاق
wistfulness	اشتیاق
hankering	اشتیاق
longings	اشتیاق
eagerness	اشتیاق
lackadaisical	بی اشتیاق
appetites	اشتیاق
lukewarm	بی اشتیاق
enthusiasms	اشتیاق
anxiousness	اشتیاق
aspirations	اشتیاق
raring	پر از اشتیاق
appetence	اشتیاق
appetency	اشتیاق
avidity	اشتیاق
appetite	اشتیاق
enthusiasm	اشتیاق
aspiration	اشتیاق
i humbly request that	خواهش عاجزانه دارم که ...
d. wish	خواهش هنگام مردن
please take a seat	خواهش میکنم بفرمایید
what is your pleasure	خواهش شما چیست
d. of a request	عدم قبول خواهش
horny <adj.>	مطیع خواهش نفس
Have a seat, please!	خواهش میکنم بفرمایید !
randy [British E] <adj.>	مطیع خواهش نفس
breathlessly	با نهایت اشتیاق
longer	:اشتیاق داشتن
crave	اشتیاق داشتن
craved	اشتیاق داشتن
craves	اشتیاق داشتن
anxieties	اشتیاق نگرانی
anxiety	اشتیاق نگرانی
hankered	اشتیاق داشتن
hankers	اشتیاق داشتن
enthusiasm	وجدوسرور اشتیاق
hanker	اشتیاق داشتن
cravings	اشتیاق داشتن
hunger for	اشتیاق به چیزی
desirability	درجه اشتیاق
long-	:اشتیاق داشتن
heat	اشتیاق وهله
longest	:اشتیاق داشتن
longs	:اشتیاق داشتن
hungered	اشتیاق داشتن
keenness	اشتیاق ارزومندی
hungers	اشتیاق داشتن
thirst	ارزومندی اشتیاق
thirst	اشتیاق داشتن
snap up <idiom>	با اشتیاق گرفتن
longed	:اشتیاق داشتن
heats	اشتیاق وهله
hunger	اشتیاق داشتن
long	:اشتیاق داشتن
hungering	اشتیاق داشتن
to be thirsty	اشتیاق داشتن
enthusiasms	وجدوسرور اشتیاق
Please be my guest.	خواهش می کنم مهمان من با شید
thank tou for that book	خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
to make a r. for something	چیز یرا خواهش کردن
please dont forget it	خواهش دارم فراموش نکنید
do tell me	خواهش دارم بمن بگویید
forwardness	اشتیاق شتاب زدگی
kleptomania	میل و اشتیاق به دزدی
set-tos	با اشتیاق شروع کردن
set-to	با اشتیاق شروع کردن
solicitude	اشتیاق دقت زیاد
to groan for anything	اشتیاق یا ارزوی چیزیراداشتن
to yearn to	بکسی اشتیاق داشتن
set to	با اشتیاق شروع کردن
Please take that bag.	خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
to a person for a thing	چیزی را ازکسی خواهش کردن یاخواستن
now nonsense now	خواهش میکنم چرند گفتن رابس کن
His request was in the nature of a command.	خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
pray consider my case	خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
Have a seat, please!	خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
what is your will?	خواهش یا میل یا خواسته شما چیست
Please take my suitcase.	خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
to p for	ارزو یا اشتیاق چیزی راداشتن
aspiring	ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspire	ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspires	ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspired	ارزو کردن اشتیاق داشتن
languishing	باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languishes	باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languished	باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languish	باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
yearn	اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearns	اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearned	اشتیاق داشتن مشتاق بودن
egg (someone) on <idiom>	خواهش کردن ومجبورکردن کسی برای انجام کاری
would you mind ringing	اگر زحمت نیست خواهش میکنم زنگ را بزنید
Please send me information on ...	خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
Please take this luggage.	خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
passion	اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
Hypergraphia	[حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
rushing	برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rush	برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushed	برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
Would you let me know before we get to Durham?	ممکن است خواهش کنم قبل از رسیدن به شهر دورهام مرا خبر کنید؟
to ask somebody to say a few words	خواهش کردن از کسی کمی [در باره کسی یا چیزی] صحبت کند
home born	طبیعی
naturals	طبیعی
natural	طبیعی
natural right	حق طبیعی
innate	طبیعی
indigenous	طبیعی
crude copper	مس طبیعی
physical	طبیعی
natural bridge	پل طبیعی
normal	طبیعی
natural foundation	پی طبیعی
silvan	طبیعی
homebred	طبیعی
natural competition	رقابت طبیعی
natural endowment	موهبت طبیعی
au naturel	بحالت طبیعی
natural endowments	موهبت طبیعی
neperian logarithm	لگاریتم طبیعی
nonrepresentational	غیر طبیعی
asphaltite	قیر طبیعی
asphaltic bitumen	قیر طبیعی
natural sources	منابع طبیعی
metaphisical	غیر طبیعی
natural disaster	بلایای طبیعی
natural ventilation	تهویه طبیعی
immanent justice	عدالت طبیعی
natural year	سال طبیعی
bees wax	موم طبیعی
natural disaster	حوادث طبیعی بد
natural easement	حق ارتفاق طبیعی
natural economy	اقتصاد طبیعی
naturalistic observation	مشاهده طبیعی
natural bed	بستر طبیعی
physiography	جغرافیای طبیعی
pozzolan earth	سیمان طبیعی
natural abundace	فراوانی طبیعی
natural vibration	نوسان طبیعی
phenomenon	اثر طبیعی
pudding stone	شفته طبیعی
natural agents	عوامل طبیعی
resource endowment	منابع طبیعی
natrual cement	سیمان طبیعی
physico theology	الهیات طبیعی
orthochromatic	رنگ طبیعی
native language	زبان طبیعی
natural asphalt	قیر طبیعی
apparence	شباهت طبیعی
natively	بطور طبیعی
normal fault	گسل طبیعی
natural asphalt	اسفالت طبیعی
original ground	زمین طبیعی
secundine naturam	بطور طبیعی
natural silk	ابریشم طبیعی
natural purification	پالایش طبیعی
emmetropia	بینایی طبیعی
natural obstacle	مانع طبیعی
natural number	عدد طبیعی
natural recharge	تغذیه طبیعی
natural monopoly	انحصار طبیعی
natural reserves	ذخائر طبیعی
hevea rubber	لاستیک طبیعی
natural resin	صمغ طبیعی
emmetropis	بینایی طبیعی
guardian by nature	قیم طبیعی
natural order	نظم طبیعی
natural products	مواد طبیعی
full scale	اندازه طبیعی
natural phenomena	اثار طبیعی
galenite	سرب طبیعی
eupnoea	تنفس طبیعی