Dictiornary-Farsi | اشتیاق شتاب زدگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
forwardness	اشتیاق شتاب زدگی


Other Matches

hurriedness	شتاب زدگی
precipitateness	شتاب زدگی
previousness	شتاب زدگی
hurry scurry	دستپاچگی شتاب زدگی
hurry skurry	دستپاچگی شتاب زدگی
precipitately	از روی شتاب زدگی
hastiness	دست پاچگی شتاب زدگی
blight	باد زدگی یا زنگ زدگی
blights	باد زدگی یا زنگ زدگی
blighting	باد زدگی یا زنگ زدگی
cyclotron	دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
appetites	اشتیاق
appetite	اشتیاق
hungering	اشتیاق
aspirations	اشتیاق
hungered	اشتیاق
wistfulness	اشتیاق
aspiration	اشتیاق
raring	پر از اشتیاق
hunger	اشتیاق
lackadaisical	بی اشتیاق
lukewarm	بی اشتیاق
enthusiasm	اشتیاق
eagerness	اشتیاق
enthusiasms	اشتیاق
hungers	اشتیاق
anxiousness	اشتیاق
avidity	اشتیاق
appetence	اشتیاق
longings	اشتیاق
hankering	اشتیاق
longing	اشتیاق
hankerings	اشتیاق
appetency	اشتیاق
breathlessly	با نهایت اشتیاق
enthusiasm	وجدوسرور اشتیاق
heats	اشتیاق وهله
hanker	اشتیاق داشتن
crave	اشتیاق داشتن
craved	اشتیاق داشتن
craves	اشتیاق داشتن
hankers	اشتیاق داشتن
hankered	اشتیاق داشتن
to be thirsty	اشتیاق داشتن
cravings	اشتیاق داشتن
snap up <idiom>	با اشتیاق گرفتن
heat	اشتیاق وهله
longest	:اشتیاق داشتن
thirst	ارزومندی اشتیاق
anxiety	اشتیاق نگرانی
anxieties	اشتیاق نگرانی
desirability	درجه اشتیاق
thirst	اشتیاق داشتن
longs	:اشتیاق داشتن
keenness	اشتیاق ارزومندی
hunger for	اشتیاق به چیزی
hungers	اشتیاق داشتن
enthusiasms	وجدوسرور اشتیاق
hungered	اشتیاق داشتن
longer	:اشتیاق داشتن
longed	:اشتیاق داشتن
long-	:اشتیاق داشتن
long	:اشتیاق داشتن
hungering	اشتیاق داشتن
hunger	اشتیاق داشتن
rime	یخ زدگی
possession	جن زدگی
cacodemonomania	جن زدگی
demonomania	جن زدگی
glaciation	یخ زدگی
jetlag	جت زدگی
frostiness	یخ زدگی
freezes	یخ زدگی
freeze	یخ زدگی
set-to	با اشتیاق شروع کردن
set-tos	با اشتیاق شروع کردن
kleptomania	میل و اشتیاق به دزدی
to groan for anything	اشتیاق یا ارزوی چیزیراداشتن
to yearn to	بکسی اشتیاق داشتن
solicitude	اشتیاق دقت زیاد
set to	با اشتیاق شروع کردن
appetence or tency	اشتیاق خواهش طبیعی
chilled to the bones <idiom>	احساس یخ زدگی
sun burn	افتاب زدگی
cataplexy	خشک زدگی
thunderstroke	صاعقه زدگی
stain	زنگ زدگی
stained	زنگ زدگی
staining	زنگ زدگی
stains	زنگ زدگی
rustiness	زنگ زدگی
heliosis	افتاب زدگی
scientism	علم زدگی
corrosion	زنگ زدگی
dismaying	وحشت زدگی
hypersomnia	خواب زدگی
hyperthymia	هیجان زدگی
paraphrenia	هذیان زدگی
efflorescence	شوره زدگی
moldy	کپک زدگی
acariasis	کرم زدگی
acariasis	کنه زدگی
dismayed	وحشت زدگی
dismay	وحشت زدگی
sunburn	افتاب زدگی
seasickness	دریا زدگی
fouling	زنگ زدگی
rust oxide iron	زنگ زدگی
hospitalism	بیمارستان زدگی
ageing	زنگ زدگی
afflictedness	محنت زدگی
sunstroke	افتاب زدگی
mouldiness	کپک زدگی
evanescence	غیب زدگی
fustiness	کفک زدگی
hallucinosis	توهم زدگی
transfixion	حیرت زدگی
dismays	وحشت زدگی
corrsion	زنگ زدگی
perished [British] [colloquial] [feeling extremely cold] <adj.>	احساس یخ زدگی
worriment	ناراحتی غم زدگی
ageing	زنگ زدگی
tonic immobility	خشک زدگی
dewiness	شبنم زدگی
yearns	اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearn	اشتیاق داشتن مشتاق بودن
languishes	باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
yearned	اشتیاق داشتن مشتاق بودن
to p for	ارزو یا اشتیاق چیزی راداشتن
aspire	ارزو کردن اشتیاق داشتن
languish	باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languished	باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languishing	باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
aspiring	ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspires	ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspired	ارزو کردن اشتیاق داشتن
pecked	نوک زدگی سوراخ
outcrop	بیرون زدگی روامدگی
startle	پرش وحشت زدگی
outcrops	بیرون زدگی روامدگی
alcoholic hallucinosis	توهم زدگی الکلی
mustiness	پوسیدگی یا کپک زدگی
corrosion	رفتگی زنگ زدگی
peck	نوک زدگی سوراخ
Rust <adj.> <noun>	رنگ زنگ زدگی
pecking	نوک زدگی سوراخ
pecks	نوک زدگی سوراخ
acute hallucinosis	توهم زدگی حاد
melancholy	سودا زدگی غمگین
startles	پرش وحشت زدگی
age hardenable	ثبات در برابرزنگ زدگی
startled	پرش وحشت زدگی
foxiness	بدرنگی ترشیدگی کفک زدگی
corrosion fatigue	استهلاک در اثر زنگ زدگی
resistance to corrosion	مقاوم در برابر زنگ زدگی
rust protection	حفافت در برابر زنگ زدگی
passion	اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
frostbite	یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
corrosion resistant	مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
sunscreens	کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
manic depressive	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressive	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
sunscreen	کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
manic-depressives	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
Hypergraphia	[حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
rushed	برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushing	برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rush	برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
chilled to the bones <idiom>	نفوذ سوز سرما تا مغز استخوان [احساس یخ زدگی]
accelerator	شتاب
hastiness	شتاب
in a hurry	در شتاب
hie thee	شتاب کن
cursoriness	شتاب
at leisure	بی شتاب
at full lick	با شتاب
expedience	شتاب
acceleration lane	خط شتاب
hustled	شتاب
over hasty	پر شتاب
unhurriedly	بی شتاب
unhurried	بی شتاب
pelt	شتاب
speed	شتاب
acceleration	شتاب
accelerators	شتاب
hustle	شتاب
expediency	شتاب
pelts	شتاب
hustling	شتاب
pelted	شتاب
hustles	شتاب
speeding	شتاب
haste	شتاب
speeds	شتاب
precipitation	شتاب
hie	شتاب کردن
initial acceleration	شتاب اولیه
hastener	شتاب کننده
to come along	شتاب کردن