English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
great persons اشخاص بزرگ
Other Matches
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
person perception ادراک اشخاص
omnium gatherum مجموعه اشخاص
few men اشخاص کمی
many a man بسا اشخاص
displaced persons اشخاص پناهنده
artificial persons اشخاص حقوقی
so many menŠso many minds هر چه اشخاص بیشتر
these people این اشخاص
knowledge of persons شناسایی اشخاص
many people خیلی اشخاص
many persons خیلی اشخاص
natural persons اشخاص طبیعی
persona اشخاص یک کتاب
personas اشخاص یک کتاب
personae اشخاص یک کتاب
withindoors اشخاص داخل منزل
through the grapevine <idiom> از اشخاص دیگری پرسیدن
criss-cross امضای اشخاص بیسواد
criss-crossed امضای اشخاص بیسواد
criss-crosses امضای اشخاص بیسواد
criss-crossing امضای اشخاص بیسواد
panels صورت اسامی اشخاص
blacklist صورت اشخاص بدحساب
adhominem حمله یا اعتراض به اشخاص
play off <idiom> رفتار مختلف با اشخاص
blacklisted صورت اشخاص بدحساب
offences against persons جرائم بر علیه اشخاص
blacklisting صورت اشخاص بدحساب
blacklists صورت اشخاص بدحساب
dog paddle شنای اشخاص مبتدی
to suck eggs اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن
inter alia میان اشخاص دیگر
panel صورت اسامی اشخاص
lonely hearts اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
high-powered مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
common touch استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص
sucker list <idiom> لیستی از اشخاص ساده لوح
subjects of international law اشخاص حقوق بین الملل
he is not of that type ازان قبیل اشخاص نیست
interested parties اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
round up جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
apportionment تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
intelligentsia اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر
dais سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته
One must not judge by appearances . بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
damage صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
covenantor اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
acidosis فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
anachronism اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
anachronisms اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
get one's own way <idiom> اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
mixed laws قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
bouncer ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
credit union موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
infant در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
camp follower اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
bouncers ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
camp followers اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
personals بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
infants در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
governesses زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governess زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
character actor هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actors هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
restrict محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
talent scouts کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
vampire روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
restricting محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
talent scout کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
restricts محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
vampires روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
feather-bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
ether مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
utilitarianism بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
parting salute سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
pork barrel برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
large sized a بزرگ
massive بزرگ
majuscular بزرگ
bulkier بزرگ
macrocephalic بزرگ سر
majuscule بزرگ
large sized بزرگ
macro بزرگ
long ton تن بزرگ
magacephalic بزرگ سر
bulkiest بزرگ
massively بزرگ
headman بزرگ
headmen بزرگ
of a large size بزرگ
bulky بزرگ
gravest بزرگ
great بزرگ
great- بزرگ
greatest بزرگ
doyennes زن بزرگ
doyenne زن بزرگ
majestic بزرگ
voluminous بزرگ
gates در بزرگ
gate در بزرگ
extensive بزرگ
eminent بزرگ
small بزرگ نه
smaller بزرگ نه
smallest بزرگ نه
biggest بزرگ
mighty بزرگ
mightiest بزرگ
mightier بزرگ
adults بزرگ
adult بزرگ
hugeous بزرگ
immane بزرگ
dignified بزرگ
egregious بزرگ
decuman بزرگ
considerably large بس بزرگ
bigger بزرگ
big بزرگ
bandog سگ بزرگ
canis major سگ بزرگ
canis majoris سگ بزرگ
grave بزرگ
king size بزرگ
grosses بزرگ
extra- بزرگ
graves بزرگ
high بزرگ
vasty بزرگ
enormous بزرگ
largest بزرگ
highest بزرگ
larger بزرگ
highs بزرگ
large بزرگ
gross بزرگ
propylon در بزرگ
grosser بزرگ
grossest بزرگ
grossed بزرگ
grossing بزرگ
vast بزرگ
swith بزرگ
stour بزرگ
extra بزرگ
extras بزرگ
paternal grandmother نه نه بزرگ
jumbo بزرگ
full bottomed بزرگ
swingeing بزرگ
megapod بزرگ پا
nonus بزرگ
spanking بزرگ
wallopings بزرگ
majoring بزرگ
major بزرگ
jumbos بزرگ
spankings بزرگ
majored بزرگ
walloping بزرگ
arch enemy دشمن بزرگ
blunders اشتباه بزرگ
archfiend دیو بزرگ
cataclysm سیل بزرگ
cataclysms سیل بزرگ
blunder اشتباه بزرگ
blundered اشتباه بزرگ
blundering اشتباه بزرگ
on a grand scale <adv.> در مقیاس بزرگ
arch fiend دیو بزرگ
platter بشقاب بزرگ
heavyweights بزرگ و سنگین
zoom بزرگ کردن
land mass سرزمین بزرگ
zooms بزرگ کردن
land masses سرزمین بزرگ
archbshop اسقف بزرگ
magnifications بزرگ نمایی
mausoleums ارامگاه بزرگ
bring up <idiom> بزرگ کردن
magnification بزرگ نمایی
aggrandise بزرگ کردن
platters بشقاب بزرگ
antrum غار بزرگ
paterfamilias بزرگ خانواده
zoomed بزرگ کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com