English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
English Persian
aristocrat اشراف زاده
aristocrats اشراف زاده
Search result with all words
grand tour سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tours سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
blue blood نجیب زاده اشراف زاده
Other Matches
cousinry عموزاده هاودایی زاده هاوعمه زاده هاوخاله زاده ها
nepotism انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
nepew پسر خواهر برادر زاده یا خواهر زاده
cousinly دایی زاده وار خاله زاده وار
noblesse اشراف
aristocrate اشراف
optimates گروه اشراف
aristocracy اشراف سالاری
aristocracy طبقهء اشراف
aristocracies اشراف سالاری
aristocrat طرفدارحکومت اشراف
aristocracies طبقهء اشراف
aristocrats طرفدارحکومت اشراف
blue blood عضو طبقه اشراف
aristocrat عضو دستهء اشراف
aristocrate طرفدار حکومت اشراف
aristocrats عضو دستهء اشراف
junkerism عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
junkerdom عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
middle classes طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle class طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
patriciate طبقه اشراف مقام بزرگ زادگان واشراف
aristocracies حکومت اشراف که اشرافیت ایشان ممکن است ازامتیازات مالی یا نظامی یااجتماعی و تربیتی خاص باشد
aristocracy حکومت اشراف که اشرافیت ایشان ممکن است ازامتیازات مالی یا نظامی یااجتماعی و تربیتی خاص باشد
descendent زاده
nee زاده
fitz زاده
fries زاده
fry زاده
frying زاده
descended زاده
progeniture زاده
descendant زاده
evite زاده حوا
cousin german عمه زاده
coz خاله زاده
coz عمه زاده
coz دایی زاده
earth born زاده خاک
first begotten نخست زاده
magnate نجیب زاده
noblewoman نجیب زاده
thane نجیب زاده
sea born زاده دریا
noblewomen نجیب زاده
levite زاده لاوی
high born نجیب زاده
hamite زاده حام
hagseed زاده عجوزه
grandee اصیل زاده
freeborn ازاد زاده
firstling نخست زاده
firstborn نخست زاده
first ling نخست زاده
nobleman نجیب زاده
patrician نجیب زاده
patricians نجیب زاده
patricians اعیان زاده
illegitimate زنا زاده
blue blooded نجیب زاده
blue-blooded نجیب زاده
childe نجیب زاده
cousin عمه زاده
patrician اعیان زاده
legitimating حلال زاده
legitimates حلال زاده
noblemen نجیب زاده
first born نخست زاده
first-born نخست زاده
knight نجیب زاده
knighted نجیب زاده
knighting نجیب زاده
knights نجیب زاده
magnates نجیب زاده
legitimate حلال زاده
legitimated حلال زاده
cousin خاله زاده
cousins عمه زاده
born in the purple دارا زاده
cousins خاله زاده
aristocrats نجیب زاده
cousins دایی زاده
aristocrat نجیب زاده
cousins عمو زاده
born in the purple غنی زاده
bashaw نجیب زاده
cousin german عمو زاده
cousin دایی زاده
cousin عمو زاده
born in lawful wedding حلال زاده
chevalier نجیب زاده
dons لرد یا نجیب زاده
speak of the devil and he appears <idiom> حلال زاده بودن
donned لرد یا نجیب زاده
donning لرد یا نجیب زاده
cousinly عمه زاده وار
feringhee پرتغالی زاده هند
well born اصیل نجیب زاده
underbred نااصل زاده بی تربیت
junker اصیل زاده المانی
mulatto زاده اروپایی وزنگی
gentleman of fortune نجیب زاده حادثه جو
don لرد یا نجیب زاده
true born حلال زاده اصیل اصل
junker جوان نجیب زاده المانی
hagborn شیطان زاده فرزند ساحره
wellborn نجیب زاده دارای خصوصیات نجابت
household troops هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
africander اروپایی نژادی که درافریقای جنوبی زاده شد
milord مرد اشرافی ونجیب زاده انگلیسی
mestiza کسیکه زاده اسپانیولی و هندی وامریکایی باشد
knickerbocker زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
mestizo کسیکه زاده اسپتنیولی و هندی و امریکایی باشد
pythogenic پیدا شده از چرک یا گندیدگی زاده چرک
what is bred in the bone will come out in the flesh <proverb> عاقبت گرگ زاده گرگ شود
unborn هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
yonker نجیب زاده جوان جوان سلحشور
younker نجیب زاده جوان جوان سلحشور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com