English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
alpha rays اشعه الفا
alpha rediation اشعه الفا
Other Matches
arcturus نگهبان شمال الفا- گاوران الفا- عوا ارکتوروس
guns منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
gun منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
deflections هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
deflection هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
alpha herculis الفا- زانو زده الفا- بر زانو نشسته
non interlaced سیستمی که اشعه الکترون تصویر هر خط صفحه نمایش را یک بار اسکن میکند در حین هر سیکل تنظیم . این اشعه یک اسکن نمایش در هر خط انجام میدهد
radiolucency درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
alphas الفا
alpha الفا
alfa بمب الفا
aldebaran الفا- ثور
canopus الفا- حمال
alpha rhythm موج الفا
acrux الفا- صلیب
acamar الفا- نهر
alpha scorpii الفا- عقرب
alpha tauri الفا- ثور
betelgeuse الفا- شکارچی
alpha herculis الفا- جاثی
alpha test ازمون الفا
alpha testing ازمایش الفا
alpha ursa majoris الفا- دب اکبر
altair الفا- عقرب
alphard الفا-شجاع
alpha virginis الفا- سنبله
alpha ursa minoris الفا- دب اصغر
alpha aquilae الفا- عقاب
alpha hydri الفا- شجاع
alpha librae الفا- میزان
alpha lyrae الفا- شلیاق
alpha orionis الفا- شکارچی
alpha particle ذره الفا
alpha pegasi الفا- فرس
alpha persei الفا- برساووش
alpha piscium الفا- حوت
alpha geminorum الفا- جوزا
alpha eridani الفا- نهر
alpha draconis الفا- تنین
alpha arietis الفا- حمل
alpha bootis الفا- گاوران
alpha cancri الفا- سرطان
alpha cancri الفا- خرچنگ
alpha canes venaticorum الفا- تازی ها
alpha capricorni الفا- جدی
alpha carinae الفا- حمال
alpha centauri الفا- قنطورس
alpha crucis الفا- صلیب
alpha cygni الفا- دجاجه
alpha rediation پرتو الفا
regulus الفا- اسد
castors الفا- جوزا
castor الفا- جوزا
dubhe الفا- دب اکبر
rigil kentarus الفا-قنطورس
deneb الفا- دجاجه
spica الفا- سنبله
hamal الفا- حمل
ras algethi الفا- جاثی
thuban الفا- تنین
casters الفا- جوزا
marfak الفا-برساووش
margarita الفا- اکلیل شمالی
famolhout الفا- حوت جنوبی
alpha andromedea الفا- امراه المسلسله
alpha coronae borealis الفا- اکلیل شمالی
alpha cassiopeiae الفا- ذات الکرسی
alpha canis minoris الفا- کلب اصغر
alpha brass برنج نوع الفا
polaris الفا-دب اصغر پولاریس
scattering of alpha particles پراکندگی ذرات الفا
precycon الفا- کلب اصغر
alpha draconis الفا- اژدها ثعبان
alpha canis majoris الفا- کلب اکبر
antares الفا- عقرب انتارس
alpha piscis australis الفا- حوت جنوبی
capella الفا- ارابه ران
schedar الفا- ذات الکرسی
alpha aurigae الفا- ارابه ران
zubenelgenubi کفه جنوبی الفا- میزان
spica الفا- خوشه سماک اعزل
betelgeuse الفا- جبار منکب الجبار
markab متن الفرس الفا- فرس
alpha bootis الفا- عوا سماک رامح
alpha virginis سماک اعزال الفا- خوشه
sirius عبور الفا- کلب اکبر
alpha orionis الفا- جبار ابط الجوز بتلجیوس یدالجوزاء
deflects یا اشعه
rays اشعه ها
ray اشعه
radiation اشعه
deflected یا اشعه
deflect یا اشعه
deflecting یا اشعه
beam width پهنای اشعه
cosmicray اشعه کیهانی
x ray اشعه مجهول
x radiation اشعه ایکس
ultraviolet ray اشعه فرابنفش
beta rays اشعه بتا
rays of light اشعه نور
x ray beam اشعه رونتگن
x rays اشعه ایکس
xrays اشعه مجهول
xrays اشعه ایکس
canal rays اشعه مجرایی
cathode rays اشعه کاتدی
cathode ray oscillograph اشعه کاتدیک
radiation sickness بیماری اشعه
beta ray اشعه بتا
beta radiation اشعه بتا
beam cutoff قطع اشعه
microwave radiation اشعه میکروموجی
gamma ray اشعه گاما
reseau اخراج اشعه
electron beam اشعه الکترون
roentgen ray اشعه مجهول
ion beam اشعه یونی
roentgen rays اشعه رنتگن
gamma rays اشعه گاما
gamma radiation اشعه گاما
electronic beam اشعه ی الکترونیکی
silvery rays اشعه نقرهای
electron ray اشعه الکترونی
electron beam اشعه الکترونی
deflection defocusing پریشانی اشعه
x ray اشعه ایکس
lasers اشعه لیزر
X-raying اشعه رونتگن
X-raying اشعه ایکس
X-rayed اشعه رونتگن
X-rayed اشعه ایکس
X-ray اشعه ایکس
ray اشعه تابشی
X-rays اشعه ایکس
laser اشعه لیزر
X-ray اشعه رونتگن
flashbacks بازتاب اشعه
cosmic rays اشعه کیهانی
gammas اشعه گاما
flashback بازتاب اشعه
gamma اشعه گاما
actinic rays اشعه فعال
crt لامپ با اشعه کاتدی
density of an electron beam چگالی اشعه الکترونی
density of an ion beam چگالی اشعه یونی
phosphor معمولا اشعه الکترونی
roentgenography پرتونگاری با اشعه ایکس
red, green, blue سه اشعه تصویردرتلویزیون رنگی
electron ray tube لامپ اشعه کاتدیک
infrared ray اشعه فرو سرخ
welding by electron beam جوشکاری با اشعه الکترونی
electron beam welding جوشکاری با اشعه الکترونی
electron beam generator مولد اشعه الکترونی
electron beam cutting برش با اشعه الکترونی
ultraviolet اشعه مادون بنفش
crookes tube لامپ اشعه ایکس
cathode pay tube لامپ با اشعه کاتدی
searchlight اشعه نور افکن
ultrared انطرف اشعه قرمز
black body radiation اشعه جسم سیاه
blue beam magnet مغناطیس اشعه ابی
searchlights اشعه نور افکن
x radiation تشعشع اشعه مجهول
x ray source منبع اشعه رونتگن
x ray therapy درمان با اشعه مجهول
x ray equipment تجهیزات اشعه رونتگن
cosecant squared beam اشعه با مربع کوسکانت
cathode ray tude لوله اشعه کاتدی
cathode ray oscilloscope اسیلوسکوپ اشعه کاتدی
infrared وابسته به اشعه مادون قرمز
expose درمعرض اشعه قرار دادن
emissivity قابلیت تشعشع یا ارسال اشعه
exposes درمعرض اشعه قرار دادن
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
radiograms عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
radiogram عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
back azimuth method گرای معکوس در اخراج اشعه
roentgenoscopy معاینه بوسیله اشعه مجهول
tannage قهوهای در اثر اشعه افتاب
exposing درمعرض اشعه قرار دادن
beam current at a specified point شدت اشعه الکترونی در یک نقطه
electron beam focusing تمرکز دهی اشعه الکترونی
cathode ray oscilloscope نوسان نمای اشعه کاتدی
beams مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
isodose دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
luminous energy نیرویی که تبدیل به اشعه نورانی میشود
beam مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
permanent magnet centering تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
permanent magnet focusing تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
roentgenoscope دستگاه معاینه بوسیله اشعه مجهول
radiac کشف اشعه رادیواکتیو و اندازه گیری ان
roentgenize بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
ultraviolet ray اشعه ماوراء بنفش پرتو فرابنفش
thermal imagery عکاسی با اشعه حرارتی مادون قرمز
core وسیله تبدیل اشعه به انرژی الکتریکی
cores وسیله تبدیل اشعه به انرژی الکتریکی
encephalogram عکس برداری ازمغز با اشعه مجهول
diathermanous هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
diathermic هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com