Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
occupation of position
اشغال موضع کردن
Other Matches
occupation of position
اشغال موضع
assumed position
موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
position light
علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
untenable
اشغال نشدنی غیر قابل اشغال
preselect
پیش بینی موضع کردن
organizing
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organize
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organizes
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organising
مرتب کردن ارایش دادن موضع
organises
مرتب کردن ارایش دادن موضع
emplace
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
to fill up
اشغال کردن
occupy
اشغال کردن
indwell
اشغال کردن
occupies
اشغال کردن
occupation
اشغال کردن
fill up
اشغال کردن
take up
اشغال کردن
to take up
اشغال کردن
occupations
اشغال کردن
occupying
اشغال کردن
seize
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seized
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seizes
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
scavenged
در اشغال کاوش کردن
scavenges
در اشغال کاوش کردن
scavenge
در اشغال کاوش کردن
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
preoccupies
از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupy
از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupying
از پیش اشغال یا تصرف کردن
to occupy much space
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
racking
تمیز کردن شبکه توری اشغال گیر
commit no nuisance
ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
engross
جلب کردن اشغال کردن
fall back
تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
spot
موضع
attack position
موضع تک
position
موضع
lodgment or lodge
موضع
locality
موضع
locations
موضع
lodgment
موضع
site
موضع
sited
موضع
sites
موضع
spots
موضع
emplacement
موضع
positioned
موضع
location
موضع
localities
موضع
positioned
وضعیت موضع
turnabouts
تغییر موضع
turnabout
تغییر موضع
position
وضعیت موضع
delay position
موضع تاخیری
defense position
موضع پدافندی
locality
موضع مکان
rendezvous area
موضع انتظار
defense position
موضع دفاعی
spot
لکه موضع
lodgement
موضع گیری
localization
موضع یابی
assumed position
موضع فرضی
covered position
موضع پوشیده
inposition
مستقر در موضع
emplacement
موضع گرفتن
supplementary position
موضع یدکی
inposition
به موضع رفتن
primary position
موضع اصلی
the seat of pain
موضع درد
lodgment
موضع گیری
primary position
موضع ابتدایی
firing position
موضع تیر
stand
مکث موضع
punch position
موضع منگنه
supplemental
موضع تکمیلی
displacement
تغییر موضع
localities
موضع مکان
supplementary position
موضع تکمیلی
alternate position
موضع یدکی
spots
لکه موضع
alternate position
موضع فرعی
block house
موضع مستحکم
selection of position
انتخاب موضع
secondary position
موضع یدکی
secondary position
موضع فرعی
blocking position
موضع سد کننده
active site
موضع فعال
deployment
موضع صف ارایی
battle position
موضع نبرد
preside
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presiding
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presided
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presides
کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
confirmed location
موضع تایید شده
localization of function
موضع یابی کارکرد
posted
محل ماموریت موضع
supplementary
موضع تکمیلی اضافی
posts
محل ماموریت موضع
post
محل ماموریت موضع
post-
محل ماموریت موضع
switch position
موضع رابط دفاعی
key position
موضع حساس و مهم
switch position
موضع دفاعی بینابین
outfield
موضع توپگیردرمحوطه دوردست کریکت
dummies
دروغی تقلبی موضع فریبنده
dummy
دروغی تقلبی موضع فریبنده
culminant
درمرتفع ترین موضع کامل
cheat
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
displacing
جابجا شدن تغییر موضع دادن
displaces
جابجا شدن تغییر موضع دادن
displaced
جابجا شدن تغییر موضع دادن
displace
جابجا شدن تغییر موضع دادن
permanent emplacement
موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
foreland
زمین جلوی موضع دماغه سنگر
cheated
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
covered position
محوطه تحت پوشش موضع مخفی
cheats
موضع گرفتن در نقطه دوربرای دفاع
hip shoot
تیراندازی غیر مترقبه بااشغال موضع ناگهانی
olympic trench shooting
مسابقه تیراندازی المپیک با 5تیر از 5 موضع مختلف
long off
موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
redoubt
موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
layig up position
موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
long spot
موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
pass shooting
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
circle of position
دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
disposition
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
caught with hand in the cookie jar
<idiom>
مچ کسی را گرفتن
[بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
busies
اشغال
trash
اشغال
litters
اشغال
busying
اشغال
inhabitancy
اشغال
throw away
اشغال
waste
اشغال
busy
اشغال
culch
اشغال
cultch
اشغال
scrap
اشغال
scrapped
اشغال
trashing
اشغال
offal
اشغال
raff
اشغال
trashes
اشغال
wastes
اشغال
busier
اشغال
busiest
اشغال
paltry
اشغال
busied
اشغال
run off
اشغال
garbage
اشغال
run-off
اشغال
junk
اشغال
riffraff
اشغال
soilage
اشغال
run-offs
اشغال
trashed
اشغال
scrapping
اشغال
refusing
اشغال
occupancy
اشغال
kitchen stuff
اشغال
refuse
اشغال
slither
اشغال
slithered
اشغال
refused
اشغال
slithering
اشغال
slithers
اشغال
occuration
اشغال
paultry
اشغال
sliver
اشغال
refuses
اشغال
occupations
اشغال
dump
اشغال
occupation
اشغال
swilling
اشغال
tot
اشغال
littering
اشغال
rubbish
اشغال
tots
اشغال
draff
اشغال
littered
اشغال
litter
اشغال
swills
اشغال
swilled
اشغال
scraps
اشغال
pig's wash
اشغال
swill
اشغال
third base
موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
grub street
اشغال گذرنویسندگان
preoccupation
اشغال قبلی
wracked
اشغال گیر
preoccupations
اشغال قبلی
rack
اشغال گیر
laystall
اشغال دان
ashpit
پیت اشغال
stinkpot
اشغال دان
slopping
اشغال خوری
wracks
اشغال گیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com