Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
disquiet	اشفتن مضطرب ساختن
Other Matches
flustering	اشفتن مضطرب کردن
flustered	اشفتن مضطرب کردن
fluster	اشفتن مضطرب کردن
flusters	اشفتن مضطرب کردن
disturbs	مضطرب ساختن
disturb	مضطرب ساختن
discompose	مضطرب ساختن پریشان کردن
commove	مضطرب ساختن به هیجان اوردن
shake	اشفتن
disturbs	اشفتن
frazzle	اشفتن
disturb	اشفتن
upsetting	اشفتن
upsets	اشفتن
upset	اشفتن
agitates	اشفتن
shakes	اشفتن
shaking	اشفتن
perturb	اشفتن
agitate	اشفتن
trouble	دچار کردن اشفتن
troubles	دچار کردن اشفتن
frenzy	شوریده کردن اشفتن
troubling	دچار کردن اشفتن
panicky	مضطرب
uneasily	مضطرب
anguished	مضطرب
uneasy	مضطرب
inquiet	مضطرب
concerned	مضطرب
deuced	مضطرب
careworn	مضطرب
anxious	مضطرب
besets	مضطرب کردن
vexatious	اشفته مضطرب
pother	نگرانی مضطرب
perturbate	مختل مضطرب
unruly	متمرد مضطرب
beset	مضطرب کردن
over anxious	اشفته مضطرب
nuisance raid	تک هوایی ایذایی تک مضطرب کننده
flag waver	مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
flurries	اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurry	اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
distresses	مضطرب کردن محنت زده کردن
distress	مضطرب کردن محنت زده کردن
alarm	هراسان کردن مضطرب کردن
alarmingly	هراسان کردن مضطرب کردن
upsets	اشفته کردن مضطرب کردن
pertubative	اشفته سازنده مضطرب سازنده
upsetting	اشفته کردن مضطرب کردن
alarum	هراسان کردن مضطرب کردن
upset	اشفته کردن مضطرب کردن
alarmed	هراسان کردن مضطرب کردن
alarms	هراسان کردن مضطرب کردن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
make	ساختن
to make a shift	ساختن
remakes	از نو ساختن
to make away	ساختن
dree	ساختن با
idolised	بت ساختن
manufacture	ساختن
minted	ساختن
constructs	ساختن
mints	ساختن
minting	ساختن
constructing	ساختن
makes	ساختن
fabricated	ساختن
carbonize	کک ساختن
bulid	ساختن
creating	ساختن
idolizing	بت ساختن
upbuild	ساختن
pellet	حب ساختن
fabricate	ساختن
fabricates	ساختن
confect	ساختن
manufactured	ساختن
manufactures	ساختن
fabrication	ساختن
idolises	بت ساختن
to t. up	ساختن
idolising	بت ساختن
idolize	بت ساختن
remake	از نو ساختن
mint	ساختن
idolizes	بت ساختن
fabricating	ساختن
composes	ساختن
upgrading	ساختن
upgrades	ساختن
upgraded	ساختن
upgrade	ساختن
to get along	ساختن
to go in with	ساختن با
build	ساختن
buildings	ساختن
builds	ساختن
generate	ساختن
generated	ساختن
generates	ساختن
generating	ساختن
put-up	ساختن
pill	حب ساختن
pills	حب ساختن
set up	ساختن
compose	ساختن
indite	ساختن
miscreate	بد ساختن
unifies	تک ساختن
unify	تک ساختن
unifying	تک ساختن
creates	ساختن
create	ساختن
produce	ساختن
put up	ساختن
produced	ساختن
fashioning	مد ساختن
fashions	مد ساختن
bridged	پل ساختن
constructed	ساختن
invents	ساختن
inventing	ساختن
construct	ساختن
invented	ساختن
invent	ساختن
idolized	بت ساختن
bridge	پل ساختن
fashioned	مد ساختن
fashion	مد ساختن
forborne	ساختن با
bridges	پل ساختن
produces	ساختن
let out	اشکار ساختن
minimising	کمینه ساختن
minimize	کمینه ساختن
minify	خرد ساختن
minimized	کمینه ساختن
minimizing	کمینه ساختن
mason up	ساختن دیوار
lay off	متوقف ساختن
minimizes	کمینه ساختن
kithe	اشکار ساختن
mutualize	دوسره ساختن
neologize	واژههای نو ساختن
optimize	بهین ساختن
potentiate	مقتدر ساختن
potentiation	نیرومند ساختن
equated	معادله ساختن
potentiate	نیرومند ساختن
fling	روانه ساختن
flings	روانه ساختن
assimilate	شبیه ساختن
perfuse	جاری ساختن
assimilated	شبیه ساختن
assimilates	شبیه ساختن
flinging	روانه ساختن
overset	واژگون ساختن
assimilating	شبیه ساختن
optimize	بهینه ساختن
detatch	جدا ساختن
equates	معادله ساختن
irrationalize	نامعقول ساختن
produce	ساختن محصول
discovers	مکشوف ساختن
discovering	مکشوف ساختن
ensure	مطمئن ساختن
ensured	مطمئن ساختن
discovered	مکشوف ساختن
discover	مکشوف ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
produced	ساختن محصول
dishallow	بیحرمت ساختن
frequency demodulation	اشکار ساختن
poured	روان ساختن
disables	ناتوان ساختن
produces	ساختن محصول
disabling	ناتوان ساختن
filiate	مربوط ساختن
enthrall	مفتون ساختن
disjoin	بی ربط ساختن
nidify	لانه ساختن
graved	منقوش ساختن
individualization	فردی ساختن
internalization	درونی ساختن
accustom	معتاد ساختن
accustoming	معتاد ساختن
accustoms	معتاد ساختن
minimised	کمینه ساختن
minimises	کمینه ساختن
intitle	ملقب ساختن
indispose	اماده ساختن
denigration	سیاه ساختن
ensures	مطمئن ساختن
ensuring	مطمئن ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com