Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 207 (11 milliseconds)
English	Persian
familiarised	اشنا ساختن
familiarises	اشنا ساختن
familiarising	اشنا ساختن
familiarize	اشنا ساختن
familiarized	اشنا ساختن
familiarizes	اشنا ساختن
familiarizing	اشنا ساختن
Other Matches
used	اشنا
familiar	اشنا
unfriendly	غیر اشنا
familiarises	اشنا کردن
inducting	اشنا کردن
inducted	اشنا کردن
test wise	ازمون اشنا
i am not a with him	با او اشنا نیستم
acquaintances	اشنا اشنایان
accustoms	اشنا کردن
familiarization	اشنا کردن
inducts	اشنا کردن
i have no a with him	اشنا شدم
accustoming	اشنا کردن
induct	اشنا کردن
familiarised	اشنا کردن
pick up	اشنا شدن
familiarizing	اشنا کردن
familiarising	اشنا کردن
versant	اشنا وارد
familiarize	اشنا کردن
familiarizes	اشنا کردن
acquaints	اشنا کردن
familiarized	اشنا کردن
acquainting	اشنا کردن
i am unused to that noise	من به ان صدا اشنا نیستم
that writing is strange to me	با این خط اشنا نیستیم
i am strange to that writing	با این خط اشنا نیستیم
he is a stranger to me	او اشنا بنظرم نمیرسد
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
he is an a of mine	اوبامن اشنا است اوازاشنایان من است
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
buildings	ساختن
constructed	ساختن
build	ساختن
constructing	ساختن
invents	ساختن
put up	ساختن
fabricating	ساختن
fabricates	ساختن
fabricated	ساختن
inventing	ساختن
invented	ساختن
construct	ساختن
creates	ساختن
miscreate	بد ساختن
creating	ساختن
invent	ساختن
constructs	ساختن
manufactured	ساختن
manufactures	ساختن
fabrication	ساختن
fashions	مد ساختن
confect	ساختن
make	ساختن
carbonize	کک ساختن
bulid	ساختن
fashioning	مد ساختن
dree	ساختن با
builds	ساختن
indite	ساختن
pellet	حب ساختن
pills	حب ساختن
pill	حب ساختن
fashion	مد ساختن
makes	ساختن
to t. up	ساختن
fashioned	مد ساختن
upgrading	ساختن
upgrades	ساختن
upgraded	ساختن
upgrade	ساختن
fabricate	ساختن
mint	ساختن
create	ساختن
composes	ساختن
compose	ساختن
idolizing	بت ساختن
idolizes	بت ساختن
idolized	بت ساختن
bridge	پل ساختن
bridged	پل ساختن
bridges	پل ساختن
forborne	ساختن با
produce	ساختن
produced	ساختن
produces	ساختن
idolised	بت ساختن
idolises	بت ساختن
idolising	بت ساختن
idolize	بت ساختن
remakes	از نو ساختن
remake	از نو ساختن
mints	ساختن
manufacture	ساختن
to go in with	ساختن با
generating	ساختن
generates	ساختن
unifies	تک ساختن
generate	ساختن
unify	تک ساختن
generated	ساختن
to make away	ساختن
minting	ساختن
put-up	ساختن
unifying	تک ساختن
to make a shift	ساختن
minted	ساختن
to get along	ساختن
set up	ساختن
upbuild	ساختن
gaunt	زننده ساختن
notify	اگاه ساختن
maximizing	بیشینه ساختن
maximizes	بیشینه ساختن
maximized	بیشینه ساختن
maximize	بیشینه ساختن
maximising	بیشینه ساختن
notifies	اگاه ساختن
maximises	بیشینه ساختن
notified	اگاه ساختن
diversified	گوناگون ساختن
sepulchers	قبر ساختن
sepulchre	قبر ساختن
subverts	واژگون ساختن
reconciles	راضی ساختن
reconcile	راضی ساختن
diversifying	گوناگون ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
diversifies	گوناگون ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
reconciling	راضی ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
sepulchres	قبر ساختن
subvert	واژگون ساختن
outraging	بی حرمت ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
notifying	اگاه ساختن
subverted	واژگون ساختن
subverting	واژگون ساختن
outraged	بی حرمت ساختن
diversify	گوناگون ساختن
discover	مکشوف ساختن
minimises	کمینه ساختن
minimising	کمینه ساختن
minimize	کمینه ساختن
minimized	کمینه ساختن
minimizes	کمینه ساختن
minimizing	کمینه ساختن
disturb	مضطرب ساختن
disturbs	مضطرب ساختن
denigration	سیاه ساختن
vitiated	معیوب ساختن
necessitate	ناگزیر ساختن
necessitated	ناگزیر ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
snarl	خشمگین ساختن
minimised	کمینه ساختن
accustoms	معتاد ساختن
accustoming	معتاد ساختن
discovered	مکشوف ساختن
discovering	مکشوف ساختن
discovers	مکشوف ساختن
produce	ساختن محصول
produced	ساختن محصول
produces	ساختن محصول
disable	ناتوان ساختن
disables	ناتوان ساختن
disabling	ناتوان ساختن
ensure	مطمئن ساختن
ensured	مطمئن ساختن
ensures	مطمئن ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
insuring	مطمئن ساختن
accustom	معتاد ساختن
snarled	خشمگین ساختن
snarling	خشمگین ساختن
humidifies	مرطوب ساختن
humidify	مرطوب ساختن
humidifying	مرطوب ساختن
vitiate	معیوب ساختن
denuding	عاری ساختن
vitiate	ناپاک ساختن
vitiated	ناپاک ساختن
vitiates	معیوب ساختن
vitiates	ناپاک ساختن
vitiating	معیوب ساختن
vitiating	ناپاک ساختن
wet	مرطوب ساختن
wets	مرطوب ساختن
wetted	مرطوب ساختن
wettest	مرطوب ساختن
humidified	مرطوب ساختن
relieving	بر جسته ساختن
relieves	بر جسته ساختن
snarls	خشمگین ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com