English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
flaw اشوب ناگهانی
flaws اشوب ناگهانی
Other Matches
ambivalence توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
nose dive شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
flurry اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurries اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
surge یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
spurt جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurting جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurted جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurts جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
misrules اشوب
turbulency اشوب
chaste tree دل اشوب
flag waver اشوب کن
disturbance اشوب
misrule اشوب
misruled اشوب
agnus castus دل اشوب
fuss اشوب
misruling اشوب
nausea دل اشوب
rioted اشوب
distrubance اشوب
rioting اشوب
riots اشوب
revolutions اشوب
fussing اشوب
fussed اشوب
commotion اشوب
unreest اشوب
fusses اشوب
unblenched بی اشوب
riot اشوب
turbulence اشوب
hurly burly اشوب
unrest اشوب
hurly-burly اشوب
tumultuous پر اشوب
alarmist اشوب کن
perturation اشوب
fury اشوب
peace breaker اشوب کن
revolution اشوب
sedition اشوب
stormier پر اشوب
stormy پر اشوب
disturbances اشوب
exigencies اشوب
exigency اشوب
hurly اشوب
stormiest پر اشوب
anarchist اشوب طلب
excitment تهییج اشوب
rioters اشوب طلب
rioter اشوب طلب
factionist اشوب طلب
perturbable اشوب پذیر
tumult اشوب التهاب
to raise cain اشوب کردن
sedition فتنه و اشوب
revolutionaries اشوب طلب
revolutionary اشوب طلب
squally پر اشوب ناجور
seditiousness اشوب گری
convulsions تکان اشوب
convulsion تکان اشوب
alarmgun توپ اشوب
alarmism اشوب طلبی
alarum اشوب هراس
ruckus اشوب همهمه
raise a cain اشوب کردن
anarch اشوب طلب
raise a devil اشوب کردن
raise a hell اشوب کردن
storm and stress اشوب وغوغا
to break a rebellion خوابا نیدن یک اشوب
to kick up a row اشوب راه انداختن
rowdy سر و صداو اشوب کردن
storm clcud وضع اشوب نما
rowdyism ایجاد سر وصدا و اشوب
alarmingly شیپور حاضرباش اشوب
alarmed شیپور حاضرباش اشوب
alarmist شخص اشوب طلب
alarms شیپور حاضرباش اشوب
alarm شیپور حاضرباش اشوب
disturber اشوب کننده فتنه انگیز
routs اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
routed اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
rout اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
alarm اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarmed اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarms اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
alarmingly اعلام خطر شماطه ساعت شیپور اشوب
sudden ناگهانی
strike تک ناگهانی
strikes تک ناگهانی
instantaneous ناگهانی
surprise attack تک ناگهانی
precipitate ناگهانی
precipitated ناگهانی
precipitates ناگهانی
all at once <idiom> ناگهانی
snaps ناگهانی
snapped ناگهانی
snapping ناگهانی
snap ناگهانی
on the spur of the moment <idiom> ناگهانی
precipitating ناگهانی
abrupt ناگهانی
spontaneity ناگهانی
killing توفیق ناگهانی
flicking تکان ناگهانی
spurts افزایش ناگهانی
killings توفیق ناگهانی
spurting افزایش ناگهانی
sudden-death مرگ ناگهانی
flicked تکان ناگهانی
sudden death مرگ ناگهانی
spurting خروج ناگهانی
spurts خروج ناگهانی
spurted افزایش ناگهانی
flicks تکان ناگهانی
spurted خروج ناگهانی
spurt افزایش ناگهانی
opportunity target هدف ناگهانی
spurt خروج ناگهانی
irruption ایجاد ناگهانی
peripeteia تغییر ناگهانی
brainwaves الهام ناگهانی
clap صدای ناگهانی
blow out خروج ناگهانی
break down سقوط ناگهانی
detonations انفجار ناگهانی
detonation انفجار ناگهانی
snap شتابزدگی ناگهانی
snapped شتابزدگی ناگهانی
snapping شتابزدگی ناگهانی
snaps شتابزدگی ناگهانی
burst force نیروی ناگهانی
screams ناگهانی گفتن
screamed ناگهانی گفتن
an abrupt departure حرکت ناگهانی
accidental war جنگ ناگهانی
clapped صدای ناگهانی
clapping صدای ناگهانی
claps صدای ناگهانی
he acted from impluse نیروی ناگهانی یا
flare up غضب ناگهانی
flare up اشتعال ناگهانی
sorties حمله ناگهانی
sortie حمله ناگهانی
suddenly بطور ناگهانی
explosive یورش ناگهانی
abruption قطع ناگهانی
scream ناگهانی گفتن
nosedive افت ناگهانی
canvassed حمله ناگهانی
accidents مصیبت ناگهانی
accident مصیبت ناگهانی
walk out <idiom> ناگهانی رفتن
in one's tracks <idiom> ناگهانی ،بیدرنگ
gusts باد ناگهانی
gust باد ناگهانی
canvassing حمله ناگهانی
bump تکان ناگهانی
shoot up <idiom> ناگهانی بلندکردن
lunges حمله ناگهانی
nosedived افت ناگهانی
nosedives افت ناگهانی
lunged حمله ناگهانی
nosediving افت ناگهانی
lunge حمله ناگهانی
all of a sudden <idiom> به طور ناگهانی
hit-and-run <idiom> تاثیر ناگهانی
canvasses حمله ناگهانی
canvass حمله ناگهانی
frights ترس ناگهانی
crashingly ورشکستگی ناگهانی
crashing ورشکستگی ناگهانی
crashes ورشکستگی ناگهانی
crashed ورشکستگی ناگهانی
crash ورشکستگی ناگهانی
to bolt ناگهانی جهیدن
random مسیر ناگهانی
randomly مسیر ناگهانی
fright ترس ناگهانی
raiding حمله ناگهانی
twitching انقباض ناگهانی
twitching تکان ناگهانی
power surge برق ناگهانی
twitches انقباض ناگهانی
twitches تکان ناگهانی
twitched انقباض ناگهانی
twitched تکان ناگهانی
shock هراس ناگهانی
boom ترقی ناگهانی
boomed ترقی ناگهانی
catastrophes بلای ناگهانی
saltus انتقال ناگهانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com