Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (7 milliseconds)
English
Persian
field kitchen
اشپزخانه صحرایی
Search result with all words
central pastry kitchen
اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
Other Matches
bleacher
صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
cookery
اشپزخانه
galley
اشپزخانه
kitchens
اشپزخانه
kitchen
اشپزخانه
cook hole
اشپزخانه
kitchenette
اشپزخانه کوچک
utensils
لوازم اشپزخانه
utensil
لوازم اشپزخانه
cook house
اشپزخانه اردو
kitchenettes
اشپزخانه کوچک
roll kitchen
اشپزخانه متحرک
hogwash
گنداب اشپزخانه
kitchen stuff
لوازم اشپزخانه
kitchenware
فروف اشپزخانه
cook of mess
نوبتچی اشپزخانه
galley
اشپزخانه قایق
galley
اشپزخانه کشتی
caboose
اشپزخانه کشتی
cook house
اشپزخانه کشتی
culinary
مربوط به اشپزخانه اشپخانهای
kitchen utensils
فروف واسباب اشپزخانه
sinks
دست شویی اشپزخانه
diet kitchen
اشپزخانه بیماران فقیر
sink
دست شویی اشپزخانه
dresser
میز یاقفسه اشپزخانه
dressers
میز یاقفسه اشپزخانه
pig's wash
گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
pigwash
گنداب اشپزخانه که بخوکان میدهند
kitchen cabinet
اشکاف یا گنجه مخصوص فروف اشپزخانه
chuck wagon
واگن اشپزخانه و وسایل اشپزی ترن
sculleries
جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
scullery
جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
slopping
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slop
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
scullery
اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
sculleries
اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
outdoor
صحرایی
campestral
صحرایی
field shop
کارگاه صحرایی
field exercise
خدمات صحرایی
field exercise
تمرین صحرایی
field glass
دوربین صحرایی
field gun
توپ صحرایی
gerbille
موش صحرایی
field work
کار صحرایی
field maintenance
نگهداری صحرایی
fieldartillery
توپخانه صحرایی
field laboratory
ازمایشگاه صحرایی
field notes
یادداشتهای صحرایی
field stockade
ذخایر صحرایی
field radio
بی سیم صحرایی
field shop
تعمیرگاه صحرایی
field wire
سیم صحرایی
field ration
جیره صحرایی
landrail
ابچلیک صحرایی
field hospital
بیمارستان صحرایی
prison camps
زندان صحرایی
prison camp
زندان صحرایی
mentha piperita
نعناع صحرایی
out guard
گشتی صحرایی
outsentry
پاسدار صحرایی
ratton
موش صحرایی
scabiosa
مامیثای صحرایی
call box
تلفن صحرایی
call boxes
تلفن صحرایی
field hospitals
بیمارستان صحرایی
fieldmice
موش صحرایی
fieldmouse
موش صحرایی
orienteering
مسابقهی دو صحرایی
field atrillery
توپخانه صحرایی
good king
اسفناج صحرایی
oat
جو صحرایی یولاف
corn parsley
جعفری صحرایی
corn mayweed
بابونه صحرایی
can
مستراح صحرایی
caracal
گربه صحرایی
cans
مستراح صحرایی
bindweed
نیلوفر صحرایی
field glasses
عینک صحرایی
latrine
توالت صحرایی
abutilon
خطمی صحرایی
crab apple
سیب صحرایی
crab apples
سیب صحرایی
vole
موش صحرایی
drumhead court martial
محاکمه صحرایی
canning
مستراح صحرایی
field army
ارتش صحرایی
field archery
تیراندازی صحرایی
fiedl fortifications
استحکامات صحرایی
rat
موش صحرایی
artillery
توپخانه صحرایی
voles
موش صحرایی
gerbil
موش صحرایی
gerbils
موش صحرایی
english mercury
اسفناج صحرایی
pavilions
چادر صحرایی
pavilion
چادر صحرایی
good henry
اسفناج صحرایی
field
زمینه رزمی صحرایی
fields
زمینه رزمی صحرایی
dodders
کتان صحرایی لرزیدن
fielded
زمینه رزمی صحرایی
dodder
کتان صحرایی لرزیدن
tare
ویسیای صحرایی ماشک
fieldpiece
تفنگ یا توپ صحرایی
hudson seal
خز موش صحرایی امریکا
hunter's round
نوعی مسابقه صحرایی
field officer
افسر عملیات صحرایی
field manual
ائین نامه صحرایی
convertible table
میز صحرایی تا شونده
field arrow
تیرهای تیراندازی صحرایی
field round
یک دور تیراندازی صحرایی
lemming
موش صحرایی قطب شمال
hock
گیاهان پنیرک شاهدانه صحرایی
field commands
یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
coyote
گرگ صحرایی امریکای شمالی
coyotes
گرگ صحرایی امریکای شمالی
land girl n
دختری که کارهای صحرایی میکرد
field radio
رادیوی قابل حمل صحرایی
field operating
فعال درصحرا رده صحرایی
lemmings
موش صحرایی قطب شمال
field event
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
out door
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
peafowl
قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
fieldwork
کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
field events
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
ess
دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
steeplechases
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
steeplechase
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
field expedient
روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
equestrian events
مسابقه کنترل اسب و پرش درمسافت صحرایی
cross country
خارج از جاده وشارع اصلی در فضاهای بازدهات صحرایی
mess sergeant
گروهبان اشپزخانه گروهبان غذا
greenest
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
green
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
out post
پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
pioneer heliport
فرودگاه هلی کوپتر صحرایی فرودگاه موقت
hare
خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
hares
خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
camp chair
صندلی سفری صندلی صحرایی
field work
استحکامات صحرایی استحکامات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com