Dictiornary-Farsi | اشکال یابی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
debugger	اشکال یابی
troubleshooting	اشکال یابی


Other Matches

involution	توان یابی قوه یابی
gadroon	اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
sofar	سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
bugging	اشکال
bug	اشکال
traverse	اشکال
traversed	اشکال
spinosity	اشکال
traverses	اشکال
traversing	اشکال
snaggy	پر اشکال
bugs	اشکال
barely	با اشکال
dead lock	اشکال
drawbacks	اشکال
node	اشکال
nodes	اشکال
worriment	اشکال
disadvantages	اشکال
disadvantage	اشکال
drawback	اشکال
nodus	اشکال
forms of currency	اشکال پول
burbled	اشکال بی نظمی
i can add rapidly	به اشکال ما افزود
geometrical figures	اشکال هندسی
burbles	اشکال بی نظمی
demurrable	اشکال کردنی
diversely	به اشکال مختلف
burbling	اشکال بی نظمی
impediment	محظور اشکال
nuclide	اشکال اتمی
impediments	محظور اشکال
debugger	اشکال زدائی
to make difficulties	اشکال تراشیدن
difficulties	اشکال زحمت
difficulty	اشکال زحمت
defect description	توضیح اشکال
description of error	توضیح اشکال
error description	توضیح اشکال
fault description	توضیح اشکال
smooth delivery	تحویل بی اشکال
burble	اشکال بی نظمی
debugging	اشکال زدایی
geometric shapes	اشکال هندسی
to tide over a difficulty	اشکال را بر طرف
baboons	اشکال مضحک
baboon	اشکال مضحک
debugs	اشکال زدایی
debugged	اشکال زدایی
debug	اشکال زدایی
hardness	اشکال سفتی
debugging	اشکال زدائی
trouble shooting	رفع اشکال
To raise difficulties . To creat obstacles.	اشکال تراشی کردن
debugged	اشکال زدائی کردن
wells	بدون اشکال اوه
debugged	اشکال زدایی کردن
There is the rub.	اشکال درهمین جااست
debugs	اشکال زدایی کردن
debugs	اشکال زدائی کردن
well	بدون اشکال اوه
acataposis	اشکال عمل بلع
bottle neck	مانع اشکال کار
to create a difficulty	اشکال پیش اوردن
debug aids	ادوات اشکال زدایی
debug	اشکال زدائی کردن
discomfit	ایجاد اشکال کردن
discomfited	ایجاد اشکال کردن
swarms	چندین اشکال برنامه
swarmed	چندین اشکال برنامه
swarm	چندین اشکال برنامه
To get into difficulties.	دچار اشکال شدن
debug	اشکال زدایی کردن
discomfits	ایجاد اشکال کردن
discomfiting	ایجاد اشکال کردن
debugger	برنامه اشکال زدایییثلاعللهگل
kaleidoscope	لوله اشکال نما
diversiform	دارای اشکال مختلف
dysphonia	اشکال در حرف زدن
kaleidoscopes	لوله اشکال نما
it is particularly difficult	یک اشکال بخصوصی دارد
program debugging	اشکال زدایی برنامه
handicap	امتیاز دادن اشکال
dysphagia	اشکال دربلعیدن غذا
similar figures	اشکال همانندیا متشابه
debugging aids	وسائل اشکال زدایی
debugging a program	اشکال زدایی یک برنامه
handicaps	امتیاز دادن اشکال
debugging aids	ادوات اشکال زدایی
fringing	ریشه یابی
extrapolations	برون یابی
knowledge acquisition	آگاهی یابی
localization	موضع یابی
goniometry	زاویه یابی
trapping	غلط یابی
extrapolation	برون یابی
i. and evdevolution	توان یابی
edging	حاشیه یابی
levelling	ارتفاع یابی
edgings	حاشیه یابی
mark sensing	نشان یابی
fault finding	عیب یابی
troubleshooting	عیب یابی
direction finding	جهت یابی
castaway	عمق یابی
castaways	عمق یابی
ranging	مسافت یابی
factoring	عامل یابی
calibration	خصلت یابی
cost finding	ارزش یابی
sourcing	منابع یابی
matchmaking	زوج یابی
signal detection	علامت یابی
obstacle sense	حس مانع یابی
quadricycle	چهارچرخه یابی
position finding	موقعیت یابی
fault diagnosis	عیب یابی
fault detection	عیب یابی
error detection	خطا یابی
range finding	مسافت یابی
insinuation	رخنه یابی
summation	مجموع یابی
marketing	بازار یابی
surveys	زمینه یابی
surveyed	زمینه یابی
survey	زمینه یابی
access	دست یابی
accessed	دست یابی
addressing	نشانی یابی
achievement	دست یابی
positioning	موقع یابی
achievements	دست یابی
attainments	دست یابی
attainment	دست یابی
accessing	دست یابی
accesses	دست یابی
orientation	جهت یابی
acquisitions	هدف یابی
interpolation	درون یابی
termination	پایان یابی
location	مکان یابی
patterning	طرح یابی
locations	مکان یابی
interpolation	میان یابی
orientating	جهت یابی
orientates	جهت یابی
orientate	جهت یابی
interpolations	میان یابی
interpolations	درون یابی
acquisition	هدف یابی
adding	قرار دادن اشکال کنار هم
adds	قرار دادن اشکال کنار هم
filet	توری دارای اشکال مربع
add	قرار دادن اشکال کنار هم
pressed for time <idiom>	با اشکال وبه سختی وقت
ranging pole	شاخصهای مسافت یابی
spot	مسافت یابی کردن
localization of function	موضع یابی کارکرد
sounded	عمق یابی کردن
job costing	هزینه یابی کار
spots	مسافت یابی کردن
sound	عمق یابی کردن
excitor	عصب یابی محرک
extender board	وسیله عیب یابی
acoustic minehunting	مین یابی صوتی
frigid manners	اطوارخنک یابی مزه
flash ranging	مسافت یابی نوری
item scaling	مقیاس یابی پرسشها
detailing	یات و مسیر یابی
detail	یات و مسیر یابی
locate mode	باب مکان یابی
marginal costing	هزینه یابی نهائی
marginal costing	هزینه یابی نهایی
survey tests	ازمونهای زمینه یابی
target aquisition	سیستم هدف یابی
three dimensional direction finding	جهت یابی فضایی
spatial orientation	موقعیت یابی فضایی
space orientation	موقعیت یابی فضایی
sound ranging	مسافت یابی صوتی
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
parallel access	با دست یابی موازی
performance evaluation	ارز یابی کارایی
soundest	عمق یابی کردن
quick access	با دست یابی تند
radio direction finding	جهت یابی بی سیم
random processing	با دست یابی تصادفی
sounds	عمق یابی کردن
extrapolate	برون یابی کردن
absurdities test	ازمون مهمل یابی
trace	رد یابی کردن نشان
traces	رد یابی کردن نشان
ranging	مسافت یابی کردن
cost centre	مرکز هزینه یابی
extrapolated	برون یابی کردن
traced	رد یابی کردن نشان
direction finding	جهت یابی کردن
direction finding	سمت یابی کردن
cost unit	واحد هزینه یابی
interpolate	درون یابی کردن