English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
the upper storey اشکوب بالا
Other Matches
low-rise کم اشکوب
floor اشکوب
floored اشکوب
storey اشکوب
storey=story اشکوب
stage اشکوب
to go up one pair of stairs یک اشکوب
storeys اشکوب
story=storey اشکوب
stair well اشکوب
stages اشکوب
stratum اشکوب
stories اشکوب
floors اشکوب
upper floor اشکوب بالایی
lower floor اشکوب زیرین
mezzanine نیم اشکوب
mezzanine اشکوب کوتاه
floor plan نقشه اشکوب
floor space فضای اشکوب
the second storey اشکوب دوم
mezzanines نیم اشکوب
mezzanines اشکوب کوتاه
ground floor اشکوب همکف زمین
basement storey اشکوب زیر زمین
story اشکوب داستان گفتن
stages مرحله دار شدن اشکوب
Anisic اشکوب آنیزین [زمین شناسی ]
stage مرحله دار شدن اشکوب
Anisian اشکوب آنیزین [زمین شناسی ]
mezzanine نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
mezzanines نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
upping بالا
upped رو به بالا
up stairs بالا
highest بالا
upping رو به بالا
balconies لژ بالا
highs بالا
upside بالا
upper limit حد بالا
top بالا
up بالا
up رو به بالا
upped بالا
balcony لژ بالا
at a great age در سن بالا یی
gallery لژ بالا
on high در بالا
galleries لژ بالا
up there ان بالا
over- بالا
above در بالا
superincumbent از بالا
over بالا
ascendency بالا
ascendancy بالا
headwater بالا اب
lever bridge پل بالا رو
aloft بالا
overhead سر بالا
overhead بالا
aweigh بالا
high بالا
overtones بالا تن
overtone بالا تن
upper بالا
outreach بالا
in old age [in great age] در سن بالا
atop بالا
uppermost از بالا
chock-a-block بالا کشیده
upheaval بالا امدن
top down از بالا به پایین
all-time بالا یا پایینترین حد
jacks بالا بردن
raise بالا بردن
escalate بالا گرفتن
escalated بالا گرفتن
escalates بالا گرفتن
escalating بالا گرفتن
upheavals بالا امدن
raise بالا کشیدن
raises بالا بردن
raises بالا کشیدن
jack بالا بردن
upgrade از درجه بالا
upgrading بطرف بالا
rallied بالا بردن قی مت
rallies بالا بردن قی مت
rally بالا بردن قی مت
shoot forth بالا جستن
shoot out بالا جستن
shoot-out بالا جستن
shoot-outs بالا جستن
upgrading از درجه بالا
upgrading بالا بردن
upgrade بطرف بالا
upgraded بالا بردن
upgraded از درجه بالا
upgraded بطرف بالا
upgrades بالا بردن
upgrades از درجه بالا
upgrades بطرف بالا
soar بالا رفتن
soars بالا رفتن
aspiring بالا رفتن
high-class از طبقات بالا
Mt بالا رفتن
Mts بالا رفتن
elevate بالا بردن
elevates بالا بردن
elevating بالا بردن
promote بالا بردن
promotes بالا بردن
aspires بالا رفتن
aspired بالا رفتن
promoted بالا بردن
Please come up . بفرمائید بالا
raising بالا اوردن
embezzle بالا کشیدن
embezzled بالا کشیدن
embezzles بالا کشیدن
embezzling بالا کشیدن
aspire بالا رفتن
promoting بالا بردن
to cast the g. بالا اوردن
res noitaloseR بالا
regorge بالا اوردن
radio frequency فرکانس بالا
pushup بالا فشردنی
plan view نمای بالا
plan view دید از بالا
on stilts بالا ایستاده بل
mountant بالا رونده
face up feed خورد رو به بالا
scandent بالا رونده
spoke bone زند بالا
bottom up از پایین به بالا
to bring up بالا اوردن
they were filfty at the outsid دست بالا
ascendance بالا رفتن
ascendent بالا رونده
ascensive بالا رونده
at the utmost دست بالا
the above figures ارقام بالا
talll بلند بالا
surmountable بالا قرارگرفتنی
long precision با دقت بالا
joo chin pyon soon koot کف دست بالا
high wing بال بالا
high frequency alternator ژنراتورفرکانس بالا
high voltage ولتاژ بالا
high temperature دمای بالا
high storage انباره بالا
high resolution وضوح بالا
high precison دقت بالا
high order رتبه بالا
high impedance امپدانس بالا
high frequency فرکانس بالا
high frequency بسامد بالا
high efficiency راندمان بالا
jack up بالا بردن
h.f. فرکانس بالا
it comes from above از بالا می آید
intumesce بالا امدن
head piece قسمت بالا
heave away بالا بکشید
heave in بالا کشیدن
high burst ترکش بالا
high contrast تغایر بالا
high grown بلند بالا
top-down از بالا به پایین
hoists بالا بردن
hoists بالا کشیدن
uplift بالا بردن
uplifts بالا بردن
upward motion حرکت رو به بالا
upward flow جریان رو به بالا
upward compatible همساز رو به بالا
heave بالا کشیدن
heaved بالا کشیدن
hoisted بالا کشیدن
hoisted بالا بردن
hoist بالا کشیدن
spec مشخصات بالا
upwards بطرف بالا
toss بالا انداختن
tossed بالا انداختن
tosses بالا انداختن
tossing بالا انداختن
upward rotation چرخش رو به بالا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com