English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (2 milliseconds)
English Persian
achate اشیاء خریداری شده
Other Matches
dear bought جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
purchase خریداری
buying خریداری
acquistion خریداری
purchases خریداری
purchased خریداری
thing اشیاء
date of acquisition تاریخ خریداری
boughten خریداری شده
redemption خریداری و ازادسازی
irredeemable غیرقابل خریداری
purchasable قابل خریداری
purchased خریداری کردن
purchases خریداری کردن
purchase خریداری کردن
turnery اشیاء تراشیدنی
means objects اشیاء وسیله
hidden objects اشیاء پنهان
consumer goods اشیاء مصرفی
odds and ends <idiom> اشیاء جوروباجور
prohibited goods اشیاء ممنوع
still life نقش اشیاء
valuable goods اشیاء بهادار
valuable goods اشیاء باارزش
equipollent اشیاء هم قوه
purchase خرید خریداری کردن
irredeemable غیر قابل خریداری
purchases خرید خریداری کردن
purchased خرید خریداری کردن
affordable قابل تهیه و خریداری
reliquary جعبه اشیاء متبرکه
bric a brac اشیاء کهنه وعتیقه
reliquaries جعبه اشیاء متبرکه
antique shop فروشگاه اشیاء عتیقه
harness اشیاء تهیه کردن
harnessed اشیاء تهیه کردن
gew gaw اشیاء قشنگ بی مصرف
harnessing اشیاء تهیه کردن
sacrilege سرقت اشیاء مقدسه
bought خریداری کردن بدست اوردن
to drink in with ones eyes بچشم خریداری نگاه کردن
plinking تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
microstructure ساختمان میکروسکپی اشیاء یابافت ها
catchall فرف یامخزن اشیاء گوناگون
abandonee صاحب اشیاء ترک شده
To look fondly at someone . با نظر خریداری بکسی نگاه کردن
phantasmagoria منافر متغیر اشیاء تخیلات پی در پی ومتغیر
phantasmagorias منافر متغیر اشیاء تخیلات پی در پی ومتغیر
avoirdupois اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
qualifying shares سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
doppler radar رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
scrimshaw اشیاء منبت کاری یا حکاکی شده زینتی
safe deposit صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
comparator دستگاه اندازه گیری وسنجش وقیاس اشیاء
anthropopathism اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
cash discount تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
false parallax تغییر محل فاهری اشیاء به علت شکست نور
micrometer caliper پرگار مخصوص اندازه گیری اشیاء خیلی ریز
flea market بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea markets بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
periscope دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
periscopes دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
gold import point حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
underwriter صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriters صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
shadow factor ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
spasur سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
assembly lines دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
stroke writer ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
fetish اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
fetishes اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
appliance computer سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
sprites اشیاء کوچک و با وضوح بالاکه روی مانیتور بطورمستقل از متن یا گرافیک دیگرمی توان حرکت داده شوند
z scale نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
last in , first out اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
treasury bond سند قرضه خریداری شده اوراق قرضه خزانه
dog down بستن و جذم کردن درب محکم کردن درپوش اشیاء
cost of goods purchased قیمت تمام شده کالای خریداری شده
conceptual tool وسیلهای برای کار با نظریه ها بجای کار با اشیاء
spectrozonal photography عکاسی از اشیاء منتخب عکاسی از اشیای مخصوص
hyperfocal distance مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
oem Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
picker دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
moments ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
ransoms وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com