Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
hidden objects
اشیاء پنهان
Other Matches
cover one's tracks
<idiom>
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
thing
اشیاء
odds and ends
<idiom>
اشیاء جوروباجور
consumer goods
اشیاء مصرفی
still life
نقش اشیاء
prohibited goods
اشیاء ممنوع
means objects
اشیاء وسیله
valuable goods
اشیاء باارزش
valuable goods
اشیاء بهادار
turnery
اشیاء تراشیدنی
equipollent
اشیاء هم قوه
reliquary
جعبه اشیاء متبرکه
achate
اشیاء خریداری شده
harness
اشیاء تهیه کردن
harnessed
اشیاء تهیه کردن
antique shop
فروشگاه اشیاء عتیقه
reliquaries
جعبه اشیاء متبرکه
harnessing
اشیاء تهیه کردن
bric a brac
اشیاء کهنه وعتیقه
sacrilege
سرقت اشیاء مقدسه
gew gaw
اشیاء قشنگ بی مصرف
plinking
تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
microstructure
ساختمان میکروسکپی اشیاء یابافت ها
catchall
فرف یامخزن اشیاء گوناگون
abandonee
صاحب اشیاء ترک شده
phantasmagoria
منافر متغیر اشیاء تخیلات پی در پی ومتغیر
phantasmagorias
منافر متغیر اشیاء تخیلات پی در پی ومتغیر
avoirdupois
اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
anthropopathism
اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
scrimshaw
اشیاء منبت کاری یا حکاکی شده زینتی
comparator
دستگاه اندازه گیری وسنجش وقیاس اشیاء
doppler radar
رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
safe deposit
صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
micrometer caliper
پرگار مخصوص اندازه گیری اشیاء خیلی ریز
false parallax
تغییر محل فاهری اشیاء به علت شکست نور
flea markets
بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea market
بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
periscopes
دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
periscope
دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
shadow factor
ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
spasur
سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
stroke writer
ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
assembly line
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
fetish
اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
fetishes
اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
assembly lines
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
z scale
نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
sprites
اشیاء کوچک و با وضوح بالاکه روی مانیتور بطورمستقل از متن یا گرافیک دیگرمی توان حرکت داده شوند
dog down
بستن و جذم کردن درب محکم کردن درپوش اشیاء
conceptual tool
وسیلهای برای کار با نظریه ها بجای کار با اشیاء
spectrozonal photography
عکاسی از اشیاء منتخب عکاسی از اشیای مخصوص
cryptical
پنهان
delitescent
پنهان
occult
پنهان
hidden line
خط پنهان
cryptically
پنهان
cryptic
پنهان
jackes
پنهان
benined the curtain
پنهان
perdue
پنهان
ram cache
RA پنهان
latent
پنهان
abstruse
پنهان
veiled
پنهان
perdu or due
پنهان
backdoor
پنهان
perdu
پنهان
hugger mugger
پنهان
hyperfocal distance
مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
furtive
پنهان نهانی
disguised unemployment
بیکاری پنهان
cloaks
پنهان کردن
concealed
پنهان شده
codes
رمزهای پنهان
disguised underemployment
کم کاری پنهان
dissimulated
پنهان کردن
surreptitious
پنهان محرمانه
cryptography
پنهان شناسی
secretion
پنهان سازی
crypianalysis
پنهان کاری
concealable
پنهان کردنی
by end
قصد پنهان
eloign
پنهان کردن
to lie hid
پنهان ماندن
Just between you and me. . .
از شما چه پنهان …
cover up
<idiom>
پنهان کاربدواشتباه
lay low
<idiom>
پنهان کردن
sweep under the rug
<idiom>
پنهان کردن
under cover
<idiom>
پنهان شدن
to keep dark
پنهان ماندن
to be in hiding
پنهان ماندن
to be in hiding
پنهان بودن
encrypt
پنهان کردن
hickok belt
پنهان شدن
hidden codes
کدهای پنهان
hidden file
فایل پنهان
hidden inflation
تورم پنهان
hidden line removal
حذف خط پنهان
hidden surface
سطح پنهان
hidden unemployment
بیکاری پنهان
hideousness
پنهان بودن
i hid my self
را پنهان کردم
inapparent
ناپیدا پنهان
insconce
پنهان شدن
latescent
پنهان شونده
memory cache
حافظه پنهان
obreption
پنهان روی
to absent oneself
پنهان شدن
dissimulate
پنهان کردن
secrete
پنهان کردن
secreted
پنهان کردن
secretes
پنهان کردن
secreting
پنهان کردن
booby trap
پنهان تله
booby-trap
پنهان تله
conceals
پنهان کردن
booby-trapped
پنهان تله
conceal
پنهان کردن
masks
پنهان کردن
booby-trapping
پنهان تله
mask
پنهان کردن
shadow
پنهان کردن
disguising
پنهان کردن
dissimulates
پنهان کردن
dissimulating
پنهان کردن
disguises
پنهان کردن
disguised
پنهان کردن
disguise
پنهان کردن
shadows
پنهان کردن
hide
پنهان کردن
hide
پنهان شدن
shadowing
پنهان کردن
hides
پنهان کردن
hides
پنهان شدن
booby-traps
پنهان تله
covers
پنهان کردن
fudged
پنهان شدن
cache
پنهان کردن
hidden
پنهان کرده
closeting
پنهان کردن
closeted
پنهان کردن
concealment
پنهان بودن
cloaking
پنهان کردن
burrow
پنهان شدن
burrows
پنهان شدن
burrowing
پنهان شدن
burrowed
پنهان شدن
closet
پنهان کردن
absconded
پنهان شدن
absconding
پنهان شدن
shadowed
پنهان کردن
absconds
پنهان شدن
caches
پنهان کردن
closets
پنهان کردن
cloak
پنهان کردن
coverings
پنهان کردن
fudge
پنهان شدن
cloaked
پنهان کردن
fudges
پنهان شدن
fudging
پنهان شدن
abscond
پنهان شدن
cover
پنهان کردن
latent electronic image
تصویر الکتریکی پنهان
the criminals' lair
پنهان گاه جنایتکاران
hidden information
اطلاعات پنهان کرده
inconcealable
غیرقابل پنهان کردن
ironies
مسخره پنهان سازی
to keep secret
پنهان داشتن راز
they took refuge in a cave
در غاری پنهان شدند
keep under one's hat
<idiom>
پنهان نگاه داشتن
to lie or keep close
پنهان بردن یاماندن
let it all hang out
<idiom>
پنهان نکردن چیزی
pocket
درجیب پنهان کردن
pockets
درجیب پنهان کردن
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
obstructor
پوشاننده پنهان کننده
concealment
پنهان کردن پوشاندن
murder will out
خون نا حق پنهان نمینماند
secretive
سری پنهان کار
irony
مسخره پنهان سازی
booby-trapping
با پنهان تله مجهزکردن
booby-traps
با پنهان تله مجهزکردن
booby-trap
با پنهان تله مجهزکردن
darkle
در تاریکی پنهان شدن
booby-trapped
با پنهان تله مجهزکردن
occult
از نظر پنهان کردن
booby trap
با پنهان تله مجهزکردن
embeds
درزمین پنهان کردن
veil
مستوریا پنهان کردن
veils
مستوریا پنهان کردن
embed
درزمین پنهان کردن
To do something on the sly (in secret).
کاری را پنهان انجام دادن
software encryption
پنهان کردن نرم افزاری
becloud
زیر ابر پنهان کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com