Dictiornary-Farsi | اشیانهء مرتفع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 59 (5 milliseconds)

English	Persian
aerie	اشیانهء مرتفع


Other Matches

raised flooring	کف مرتفع
elevated	مرتفع
hidings	مرتفع
hiding	مرتفع
highs	مرتفع
high	مرتفع
highest	مرتفع
highs	جای مرتفع
height	جای مرتفع
heights	جای مرتفع
Cat	حصار مرتفع
Cat	قلعه مرتفع
high	جای مرتفع
outdoor antenna	انتن مرتفع
high level cistern	ابفشان مرتفع
high cloud	ابرهای مرتفع
high aerial	آنتن مرتفع
aerie	خانهء مرتفع
highest	جای مرتفع
champaign	زمین مرتفع
obviating	مرتفع کردن
blast furnaces	کوره مرتفع
blast furnace	کوره مرتفع
obviate	مرتفع کردن
obviated	مرتفع کردن
obviates	مرتفع کردن
plateaux	جلگه مرتفع
plateaus	جلگه مرتفع
plateau	جلگه مرتفع
to make all doubts even	هرگونه شک را مرتفع کردن
lifted	مرتفع بنظرامدن بلندی
lifting	مرتفع بنظرامدن بلندی
lifts	مرتفع بنظرامدن بلندی
lift	مرتفع بنظرامدن بلندی
cateran	اهل مناطق مرتفع
eagre	موج یا سدخیلی مرتفع
detoxification	مرتفع شدن حالت مسمومیت
upland	زمین مرتفع دور از دریا
uplands	زمین مرتفع دور از دریا
arch-band	[نوار یا تسمه ی مرتفع زیر طاق]
reserved for unexpired risks	ذخیره برای خطرات مرتفع نشده
aerie	لانهء پرنده بر روی صخرهء مرتفع
williwaw	جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
karroo	قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
karoo	قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
blast furnace slag	تفاله کورههای مرتفع روباره کوره بلند
roller-coaster	راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coasters	راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller coaster	راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
fjeld	فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
deodorizes	بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorized	بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorize	بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorising	بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorises	بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorised	بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorizing	بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
lifter	مرتفع کننده برطرف کننده