Dictiornary-Farsi | اصلاح اساسی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
reformation	اصلاح اساسی


Search result with all words

reform	اصلاح اساسی کردن یا شدن
reforms	اصلاح اساسی کردن یا شدن
Other Matches

ground state	نیروی اساسی حالت اساسی
revises	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revise	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising	اصلاح کردن اصلاح نمودن
modification kit	جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
self correcting	خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
meaty	اساسی
meatiest	اساسی
meatier	اساسی
basilar	اساسی
constitutional	اساسی
materials	اساسی
essentials	اساسی
essential	اساسی
Hon	اساسی
fundamental	اساسی
material	اساسی
pivotal	اساسی
hypostatic	اساسی
groundlessness	بی اساسی
fundametal	اساسی
rudimental	اساسی
earthshaking	اساسی
unsubstantial	بی اساسی
nett	اساسی
nets	اساسی
net	اساسی
On what basis (ground)	بر چه اساسی ؟
functional	اساسی
substantial	اساسی
organic	اساسی
key projects	اساسی
radical	اساسی
radicals	اساسی
cardinals	اساسی
cardinal	اساسی
basal	اساسی
ground	اساسی
quintessential <adj.>	اساسی
capital	اساسی
essential <adj.>	اساسی
vital <adj.>	اساسی
basics	اساسی
substantive [essential] <adj.>	اساسی
basic	اساسی
major <adj.>	اساسی
radical	طرفداراصلاحات اساسی
basic deficit	کسری اساسی
fundamental rules	قواعدیاقوانین اساسی
basic variable	متغیر اساسی
ground plan	طرح اساسی
essential oil	روغن اساسی
constitutional law	حقوق اساسی
functional distribution	توزیع اساسی
spine wall	دیوار اساسی
strategic variables	متغیرهای اساسی
substantiality	حالت اساسی
base repair	تعمیر اساسی
to let the saw dust out of	پوچی یا بی اساسی
basic	مقدماتی اساسی
unsubstantiality	بی اساسی بی اهمیتی
purview	مواد اساسی
basics	اساسی مقدماتی
basics	مقدماتی اساسی
constitutional low	قانون اساسی
basic	اساسی مقدماتی
basically	بطور اساسی
rationale	علت اساسی
brass tacks	مسایل اساسی
constitution	قانون اساسی
radical	ریشگی اساسی
constitutions	قانون اساسی
vital	واجب اساسی
basic linkage	پیوند اساسی
basic surplus	مازاد اساسی
ground plans	طرح اساسی
volatile oil	روغن اساسی
radicals	طرفداراصلاحات اساسی
radicals	ریشگی اساسی
over haul	تعمیر اساسی
rite	فرمان اساسی
revolutionised	تغییرات اساسی دادن
revolutionises	تغییرات اساسی دادن
revolutionising	تغییرات اساسی دادن
field theory	نظریه اساسی میدان
myosin	پروتئین اساسی عضله
revolutionize	تغییرات اساسی دادن
revolutionized	تغییرات اساسی دادن
nonessential goods	کالاهای غیر اساسی
nonbasic variable	متغیر غیر اساسی
revolutionizing	تغییرات اساسی دادن
revolutionizes	تغییرات اساسی دادن
essential fatty acids	اسیدهای چرب اساسی
organic	اندام دار اساسی
radical	طرفدار اصلاحات اساسی
constitutions	مشروطیت قانون اساسی
constitution	مشروطیت قانون اساسی
bill of rights	قانون اساسی امریکا
radicals	طرفدار اصلاحات اساسی
punch-line	جمله اساسی واصلی
punch line	جمله اساسی واصلی
conditions of sale	شرایط اساسی معامله
punch-lines	جمله اساسی واصلی
supplementalary constitution law	متمم قانون اساسی
unconstitutionality	مغایرت با قانون اساسی
constitutionality	مطابقت با قانون اساسی
A fundamental (slight) difference.	اختلاف اساسی ( جزئی )
primordial	عنصر نخستین اساسی
Fundamental ( radical) changes.	تغییرات اساسی وعمده
fundamental	اصولی مقدماتی اساسی
constitutional	مطابق قانون اساسی
stapling	اساسی مرکز بازرگانی عمده
basic sequential access method	روش دستیابی ترتیبی اساسی
bdos	سیستم عامل اساسی دیسک
deeping of capital	پایه گذاری اساسی سرمایه
iowa tests of basic skills	ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
basic direct access method	روش دستیابی مستقیم اساسی
federal constitution	قانون اساسی دولت متحده
stapled	اساسی مرکز بازرگانی عمده
essential singularity	نقطه تکین اساسی [ریاضی]
the essential [inherent] [intrinsic] task	کار مهم و ضروری [یا اساسی]
We must find a basic solution.	باید یک فکر اساسی کرد
staple	اساسی مرکز بازرگانی عمده
accidental	غیر اساسی پیش آمدی
desideratum	ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
unconstitutional	بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
reformer	پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
reformers	پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
one of the [basic] fundamental tenets of democracy	یکی از اصول پایه [اساسی] دموکراسی
ground rule	وفیفه اساسی قاعده و طرز عمل
karyolymph	ماده اساسی زمینه هسته سلولی
basic crops	محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
bios	سیستم اساسی ورودی و خروجی بایوس
basic indexed sequential acess method	روش دستیابی ترتیبی شاخص دار اساسی
basic partitioned access method	روش دستیابی قسمت بندی شده اساسی
time the essence of the contract	مدت در حالی که از اصول اساسی عقد باشد
basic telecommunications access method	روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی
five fundamental economic questions	پنج سوال اساسی اقتصادی : چه چیز تولید شود
bsam	Access Sequential Basicروش دستیابی ترتیبی اساسی ethod
panels	صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
btam	BasicTelecommunicationsAccess روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی ethod
panel	صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
bdam	Access Direct Basic روش دستیابی مستقیم اساسی ethod
regeneration	اصلاح
arrangement	اصلاح
reconciliation	اصلاح
arrangements	اصلاح
revisions	اصلاح
modification	اصلاح
alternation	اصلاح
betterment	اصلاح
repair	اصلاح
revision	اصلاح
rehabilitation	اصلاح
repaired	اصلاح
improvement	اصلاح
adjustment	اصلاح
improvements	اصلاح
correction	اصلاح
amendment	اصلاح
reparation	اصلاح
atonement	اصلاح
reconcilement	اصلاح اصلاح
reforms	اصلاح
reform	اصلاح
shavind	اصلاح
melioration	اصلاح
emendation	اصلاح
rectification	اصلاح
reformation	اصلاح
modifiation	اصلاح
reforming	اصلاح
shading	اصلاح
amendments	اصلاح
reclamation	اصلاح
adjustments	اصلاح
constitutionalism	اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی
bpam	Access Partitioned Basicروش دستیابی جزء بندی شده اساسی ethod
improver	اصلاح کننده
improvability	اصلاح شدنی
rectifier	اصلاح کننده
rectifier	وسیله اصلاح
improvably	اصلاح پذیر
amender	اصلاح کننده
address modification	اصلاح نشانی
accomodate	اصلاح کردن
meliorate	اصلاح کردن
reconcilability	اصلاح پذیری
irreconcilableness	اصلاح ناپذیری
irreconcilability	اصلاح ناپذیری
address modification	اصلاح آدرس
mender	اصلاح کننده
ameliorable	قابل اصلاح
incorrigibility	اصلاح ناپذیری
amendable	قابل اصلاح
reformism	اصلاح طلبی
refornable	اصلاح پذیر
reformable	اصلاح پذیر
yates correction	اصلاح یتیس
mendable	اصلاح پذیر