Dictiornary-Farsi | اصلاح طلبانه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
reformist	اصلاح طلبانه
reformists	اصلاح طلبانه


Other Matches

imperialistic	استعمار طلبانه
ambitiously	جاه طلبانه
quarrelsomely	نزاع طلبانه
revise	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising	اصلاح کردن اصلاح نمودن
modification kit	جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
self correcting	خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
reconcilement	اصلاح اصلاح
melioration	اصلاح
alternation	اصلاح
correction	اصلاح
rectification	اصلاح
modifiation	اصلاح
amendments	اصلاح
amendment	اصلاح
modification	اصلاح
reconciliation	اصلاح
regeneration	اصلاح
betterment	اصلاح
emendation	اصلاح
improvements	اصلاح
improvement	اصلاح
reforming	اصلاح
shading	اصلاح
reformation	اصلاح
arrangements	اصلاح
reparation	اصلاح
revisions	اصلاح
revision	اصلاح
arrangement	اصلاح
atonement	اصلاح
reforms	اصلاح
reform	اصلاح
repair	اصلاح
reclamation	اصلاح
adjustments	اصلاح
adjustment	اصلاح
rehabilitation	اصلاح
shavind	اصلاح
repaired	اصلاح
modified	اصلاح شده
alter	اصلاح کردن
improvised	اصلاح شده
modification	اصلاح مدل
rectifier	اصلاح کننده
modification	پیرایش اصلاح
altered	اصلاح کردن
altering	اصلاح کردن
rectified	اصلاح کردن
reformist	اصلاح طلب
rectifies	اصلاح کردن
rectify	اصلاح کردن
corrective	اصلاح کننده
correctives	اصلاح کننده
incorrigible	اصلاح ناپذیر
alters	اصلاح کردن
betterment	اصلاح بهبود
reformists	اصلاح طلب
accomodate	اصلاح کردن
right itself	اصلاح شدن
regenarate	اصلاح شده
reformism	اصلاح طلبی
reformation	اصلاح اساسی
rectifier	وسیله اصلاح
reconcilability	اصلاح پذیری
mender	اصلاح کننده
self correcting code	کد خود اصلاح
self improvement	اصلاح خود
yates correction	اصلاح یتیس
to sct aright	اصلاح کردن
irreconcilableness	اصلاح ناپذیری
irreconcilability	اصلاح ناپذیری
corrigibility	اصلاح پذیری
corrector	اصلاح کننده
amender	اصلاح کننده
amendable	قابل اصلاح
ameliorable	قابل اصلاح
meliorate	اصلاح کردن
address modification	اصلاح آدرس
address modification	اصلاح نشانی
corrigible	اصلاح پذیر
mendable	اصلاح پذیر
incorrigibility	اصلاح ناپذیری
improver	اصلاح کننده
improvably	اصلاح پذیر
improvability	اصلاح شدنی
emendator	اصلاح کننده
data modification	اصلاح داده ها
refornable	اصلاح پذیر
reformable	اصلاح پذیر
repents	اصلاح شدن
modify	اصلاح کردن
modifying	اصلاح کردن
reformatory	کانون اصلاح
reformatories	کانون اصلاح
accords	اصلاح کردن
accorded	اصلاح کردن
accord	اصلاح کردن
redress	اصلاح کردن
redressed	اصلاح کردن
repented	اصلاح شدن
repent	اصلاح شدن
revising	حک و اصلاح کردن
revises	حک و اصلاح کردن
revise	حک و اصلاح کردن
reclaim	اصلاح شدن
renovation	اصلاح نوسازی
reclaimed	اصلاح شدن
reclaiming	اصلاح شدن
eugenics	اصلاح نژاد
repenting	اصلاح شدن
reclaims	اصلاح شدن
modifies	اصلاح کردن
redresses	اصلاح کردن
emending	اصلاح کردن
filed	اصلاح کردن
arrangement	ترتیب اصلاح
amended	اصلاح کردن
arrangements	ترتیب اصلاح
emends	اصلاح کردن
accommodate	اصلاح کردن
accommodated	اصلاح کردن
accommodates	اصلاح کردن
amend	اصلاح کردن
emended	اصلاح کردن
file	اصلاح کردن
emend	اصلاح کردن
amending	اصلاح کردن
grade	اصلاح نژادکردن هموارکردن
correctional institution	کانون اصلاح و تربیت
house of correction	کانون اصلاح وتربیت
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
correction for guessing	اصلاح برای حدس
modificatory	اصلاح امیز اصلاحی
eugenics	علم اصلاح نژادانسان
gold worked steel	فولاد اصلاح شده
modifiable	قابل اصلاح وتعدیل
grades	اصلاح نژادکردن هموارکردن
irrecocilably	بطور اصلاح ناپذیر
correction for attenuation	اصلاح برای کاهش
linebreed	اصلاح نژادی کردن
interbreed	اصلاح نژاد کردن
incorrigibly	بطور اصلاح ناپذیر
improvement in stock breading	اصلاح نژاد چارپایان
recension	چاپ اصلاح شده
euthenics	اصلاح نژاد محیطی
revised edition	چاپ اصلاح شده
revisional	چاپ اصلاح شده
touch up <idiom>	اصلاح کردن تغییرات
shaveling	ادم اصلاح کرده
solicitorship	اصلاح فیما بین
tax reforms	اصلاح امور مالیاتی
To get a haitcut.	اصلاح کردن (موی سر )
do-gooder	اصلاح طلب سادهلوح
shaving	اصلاح صورت تراشی
do-gooders	اصلاح طلب سادهلوح
reformers	مصلح اصلاح طلب
reformer	مصلح اصلاح طلب
revised drawing	رسم اصلاح شده
repentance	اصلاح مسیر زندگی
reconciliation of two parties	اصلاح ذات البین
alternate routing	مسیریابی اصلاح پذیر
alterable memory	حافظه اصلاح پذیر
corrected score	نمره اصلاح شده
recoverable error	اشتباه قابل اصلاح
She is constantly correcting me.	او [زن] دائما من را اصلاح می کند.
orthoptic	وابسته به اصلاح نقص بینایی
proctor modified compaction test	ازمایش تراکم اصلاح شده
He is incorrigible.	آدم اصلاح پذیری نیست
To get a shave.	اصلاح کردن ( ریش تراشیدن )
orthopaedics	اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی
I'd like a shave.	میخواهم صورتم را اصلاح کنم.
I cut my face shaving.	هنگام اصلاح صورتم را بریدم
master file maintenance	تغییردادن یا اصلاح فایلهای اصلی
it is past reclaim	دیگر قابل اصلاح یااستردادنیست
reform	اصلاح اساسی کردن یا شدن
reforms	اصلاح اساسی کردن یا شدن
amended	ماده یاقانونی را اصلاح و تجدیدکردن
amending	ماده یاقانونی را اصلاح و تجدیدکردن
amend	ماده یاقانونی را اصلاح و تجدیدکردن
I'd like a haircut, please.	لطفا میخواهم موهایم را اصلاح کنم.
correctional treatment	روش معالجه از راه اصلاح رفتار
selected breed	[گوسفند یا چهارپای اصلاح نژاد شده]
retrieved	اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
He latherd his chin before shaving.	قبل از اصلاح صورتش را کف صابون مالید
retrieves	اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
orthodontics	مبحث اصلاح دندانهای کج و معوج دردندانپزشکی
orthopedics	اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی استخوانپزشکی
orthogenesis	اصلاح و پرورش نژاد درطی زمان
stud	حیوانی که برای اصلاح نژادنگهداری میشود
revised version	ترجمه اصلاح شده کتاب مقدس
eugenic	از نژاد یانسب خوب اصلاح نژادی
file maintenaee	اصلاح و نگهداری پرونده پشتیبانی فایل
retrieve	اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
cross fertile	اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
orthodontia	مبحث اصلاح دندانهای کج و معوج دردندانپزشکی
conciliation	مصالحه حل اختلاف اصلاح ذات البین
utopian	تصوری شخصی که درصدد اصلاح جهان است
scapegrace	ادم بی پروا وبی ملاحظه اصلاح ناپذیر