English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
repentance اصلاح مسیر زندگی
Other Matches
revise اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising اصلاح کردن اصلاح نمودن
modification kit جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
it is impossible to live there نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
self correcting خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
fast سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lanes مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lane مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
switched network backup انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
multithread طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
groove خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
grooves خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
landing approach مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
summits حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summit حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
transit route مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
midcourse guidance هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
fire lane مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
steadiest مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dog leg شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steadied مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
trunkair route مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
revisions اصلاح
revision اصلاح
reform اصلاح
reforms اصلاح
melioration اصلاح
repair اصلاح
shavind اصلاح
amendment اصلاح
amendments اصلاح
alternation اصلاح
correction اصلاح
reformation اصلاح
reforming اصلاح
emendation اصلاح
rectification اصلاح
reconcilement اصلاح اصلاح
adjustments اصلاح
adjustment اصلاح
rehabilitation اصلاح
repaired اصلاح
modifiation اصلاح
atonement اصلاح
reconciliation اصلاح
shading اصلاح
reclamation اصلاح
arrangement اصلاح
reparation اصلاح
regeneration اصلاح
betterment اصلاح
improvement اصلاح
improvements اصلاح
modification اصلاح
arrangements اصلاح
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
corrigible اصلاح پذیر
mendable اصلاح پذیر
reformable اصلاح پذیر
refornable اصلاح پذیر
arrangement ترتیب اصلاح
data modification اصلاح داده ها
modify اصلاح کردن
incorrigibility اصلاح ناپذیری
filed اصلاح کردن
emendator اصلاح کننده
file اصلاح کردن
repents اصلاح شدن
reformatory کانون اصلاح
accord اصلاح کردن
modifies اصلاح کردن
reclaims اصلاح شدن
corrector اصلاح کننده
reclaiming اصلاح شدن
corrigibility اصلاح پذیری
reclaimed اصلاح شدن
arrangements ترتیب اصلاح
accords اصلاح کردن
reformatories کانون اصلاح
repenting اصلاح شدن
repented اصلاح شدن
repent اصلاح شدن
reconcilability اصلاح پذیری
renovation اصلاح نوسازی
reclaim اصلاح شدن
mender اصلاح کننده
self improvement اصلاح خود
self correcting code کد خود اصلاح
rectified اصلاح کردن
rectifies اصلاح کردن
rectify اصلاح کردن
right itself اصلاح شدن
regenarate اصلاح شده
correctives اصلاح کننده
reformism اصلاح طلبی
reformation اصلاح اساسی
corrective اصلاح کننده
rectifier وسیله اصلاح
meliorate اصلاح کردن
reformists اصلاح طلبانه
revising حک و اصلاح کردن
revises حک و اصلاح کردن
eugenics اصلاح نژاد
incorrigible اصلاح ناپذیر
revise حک و اصلاح کردن
yates correction اصلاح یتیس
reformist اصلاح طلب
reformist اصلاح طلبانه
improvability اصلاح شدنی
improvably اصلاح پذیر
improver اصلاح کننده
irreconcilability اصلاح ناپذیری
irreconcilableness اصلاح ناپذیری
reformists اصلاح طلب
to sct aright اصلاح کردن
rectifier اصلاح کننده
alters اصلاح کردن
address modification اصلاح آدرس
address modification اصلاح نشانی
accommodates اصلاح کردن
accomodate اصلاح کردن
accorded اصلاح کردن
accommodate اصلاح کردن
improvised اصلاح شده
emends اصلاح کردن
emending اصلاح کردن
amend اصلاح کردن
ameliorable قابل اصلاح
altering اصلاح کردن
altered اصلاح کردن
alter اصلاح کردن
amending اصلاح کردن
amender اصلاح کننده
amended اصلاح کردن
amendable قابل اصلاح
emended اصلاح کردن
redressed اصلاح کردن
accommodated اصلاح کردن
modification پیرایش اصلاح
modification اصلاح مدل
redress اصلاح کردن
betterment اصلاح بهبود
modified اصلاح شده
redresses اصلاح کردن
emend اصلاح کردن
modifying اصلاح کردن
reformer مصلح اصلاح طلب
recension چاپ اصلاح شده
irrecocilably بطور اصلاح ناپذیر
interbreed اصلاح نژاد کردن
incorrigibly بطور اصلاح ناپذیر
grades اصلاح نژادکردن هموارکردن
improvement in stock breading اصلاح نژاد چارپایان
grade اصلاح نژادکردن هموارکردن
She is constantly correcting me. او [زن] دائما من را اصلاح می کند.
reconciliation of two parties اصلاح ذات البین
revisional چاپ اصلاح شده
revised drawing رسم اصلاح شده
modificatory اصلاح امیز اصلاحی
shaveling ادم اصلاح کرده
revised edition چاپ اصلاح شده
solicitorship اصلاح فیما بین
shaving اصلاح صورت تراشی
alternate routing مسیریابی اصلاح پذیر
alterable memory حافظه اصلاح پذیر
tax reforms اصلاح امور مالیاتی
linebreed اصلاح نژادی کردن
reformers مصلح اصلاح طلب
recoverable error اشتباه قابل اصلاح
modifiable قابل اصلاح وتعدیل
To get a haitcut. اصلاح کردن (موی سر )
euthenics اصلاح نژاد محیطی
corrected score نمره اصلاح شده
gold worked steel فولاد اصلاح شده
touch up <idiom> اصلاح کردن تغییرات
correctional institution کانون اصلاح و تربیت
correction for attenuation اصلاح برای کاهش
correction for guessing اصلاح برای حدس
correctional custudy روش اصلاح رفتار
house of correction کانون اصلاح وتربیت
eugenics علم اصلاح نژادانسان
do-gooder اصلاح طلب سادهلوح
do-gooders اصلاح طلب سادهلوح
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com