Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English
Persian
repentance
اصلاح مسیر زندگی
Other Matches
revise
اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises
اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising
اصلاح کردن اصلاح نمودن
modification kit
جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
it is impossible to live there
نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
self correcting
خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
fast
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lanes
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lane
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
switched network backup
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
multithread
طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
groove
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
grooves
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
landing approach
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it.
ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
summits
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summit
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
transit route
مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
midcourse guidance
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
fire lane
مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
base of trajectory
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dog leg
شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
trunkair route
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
revisions
اصلاح
revision
اصلاح
reform
اصلاح
reforms
اصلاح
melioration
اصلاح
repair
اصلاح
shavind
اصلاح
amendment
اصلاح
amendments
اصلاح
alternation
اصلاح
correction
اصلاح
reformation
اصلاح
reforming
اصلاح
emendation
اصلاح
rectification
اصلاح
reconcilement
اصلاح اصلاح
adjustments
اصلاح
adjustment
اصلاح
rehabilitation
اصلاح
repaired
اصلاح
modifiation
اصلاح
atonement
اصلاح
reconciliation
اصلاح
shading
اصلاح
reclamation
اصلاح
arrangement
اصلاح
reparation
اصلاح
regeneration
اصلاح
betterment
اصلاح
improvement
اصلاح
improvements
اصلاح
modification
اصلاح
arrangements
اصلاح
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
corrigible
اصلاح پذیر
mendable
اصلاح پذیر
reformable
اصلاح پذیر
refornable
اصلاح پذیر
arrangement
ترتیب اصلاح
data modification
اصلاح داده ها
modify
اصلاح کردن
incorrigibility
اصلاح ناپذیری
filed
اصلاح کردن
emendator
اصلاح کننده
file
اصلاح کردن
repents
اصلاح شدن
reformatory
کانون اصلاح
accord
اصلاح کردن
modifies
اصلاح کردن
reclaims
اصلاح شدن
corrector
اصلاح کننده
reclaiming
اصلاح شدن
corrigibility
اصلاح پذیری
reclaimed
اصلاح شدن
arrangements
ترتیب اصلاح
accords
اصلاح کردن
reformatories
کانون اصلاح
repenting
اصلاح شدن
repented
اصلاح شدن
repent
اصلاح شدن
reconcilability
اصلاح پذیری
renovation
اصلاح نوسازی
reclaim
اصلاح شدن
mender
اصلاح کننده
self improvement
اصلاح خود
self correcting code
کد خود اصلاح
rectified
اصلاح کردن
rectifies
اصلاح کردن
rectify
اصلاح کردن
right itself
اصلاح شدن
regenarate
اصلاح شده
correctives
اصلاح کننده
reformism
اصلاح طلبی
reformation
اصلاح اساسی
corrective
اصلاح کننده
rectifier
وسیله اصلاح
meliorate
اصلاح کردن
reformists
اصلاح طلبانه
revising
حک و اصلاح کردن
revises
حک و اصلاح کردن
eugenics
اصلاح نژاد
incorrigible
اصلاح ناپذیر
revise
حک و اصلاح کردن
yates correction
اصلاح یتیس
reformist
اصلاح طلب
reformist
اصلاح طلبانه
improvability
اصلاح شدنی
improvably
اصلاح پذیر
improver
اصلاح کننده
irreconcilability
اصلاح ناپذیری
irreconcilableness
اصلاح ناپذیری
reformists
اصلاح طلب
to sct aright
اصلاح کردن
rectifier
اصلاح کننده
alters
اصلاح کردن
address modification
اصلاح آدرس
address modification
اصلاح نشانی
accommodates
اصلاح کردن
accomodate
اصلاح کردن
accorded
اصلاح کردن
accommodate
اصلاح کردن
improvised
اصلاح شده
emends
اصلاح کردن
emending
اصلاح کردن
amend
اصلاح کردن
ameliorable
قابل اصلاح
altering
اصلاح کردن
altered
اصلاح کردن
alter
اصلاح کردن
amending
اصلاح کردن
amender
اصلاح کننده
amended
اصلاح کردن
amendable
قابل اصلاح
emended
اصلاح کردن
redressed
اصلاح کردن
accommodated
اصلاح کردن
modification
پیرایش اصلاح
modification
اصلاح مدل
redress
اصلاح کردن
betterment
اصلاح بهبود
modified
اصلاح شده
redresses
اصلاح کردن
emend
اصلاح کردن
modifying
اصلاح کردن
reformer
مصلح اصلاح طلب
recension
چاپ اصلاح شده
irrecocilably
بطور اصلاح ناپذیر
interbreed
اصلاح نژاد کردن
incorrigibly
بطور اصلاح ناپذیر
grades
اصلاح نژادکردن هموارکردن
improvement in stock breading
اصلاح نژاد چارپایان
grade
اصلاح نژادکردن هموارکردن
She is constantly correcting me.
او
[زن]
دائما من را اصلاح می کند.
reconciliation of two parties
اصلاح ذات البین
revisional
چاپ اصلاح شده
revised drawing
رسم اصلاح شده
modificatory
اصلاح امیز اصلاحی
shaveling
ادم اصلاح کرده
revised edition
چاپ اصلاح شده
solicitorship
اصلاح فیما بین
shaving
اصلاح صورت تراشی
alternate routing
مسیریابی اصلاح پذیر
alterable memory
حافظه اصلاح پذیر
tax reforms
اصلاح امور مالیاتی
linebreed
اصلاح نژادی کردن
reformers
مصلح اصلاح طلب
recoverable error
اشتباه قابل اصلاح
modifiable
قابل اصلاح وتعدیل
To get a haitcut.
اصلاح کردن (موی سر )
euthenics
اصلاح نژاد محیطی
corrected score
نمره اصلاح شده
gold worked steel
فولاد اصلاح شده
touch up
<idiom>
اصلاح کردن تغییرات
correctional institution
کانون اصلاح و تربیت
correction for attenuation
اصلاح برای کاهش
correction for guessing
اصلاح برای حدس
correctional custudy
روش اصلاح رفتار
house of correction
کانون اصلاح وتربیت
eugenics
علم اصلاح نژادانسان
do-gooder
اصلاح طلب سادهلوح
do-gooders
اصلاح طلب سادهلوح
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com