English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
linebreed اصلاح نژادی کردن
Other Matches
eugenic از نژاد یانسب خوب اصلاح نژادی
revise اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising اصلاح کردن اصلاح نمودن
desegregating تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregated تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregate تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregates تفکیک نژادی را فسخ کردن
modification kit جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
incrossbreed تولید شده در اثر امیزش نژاد امیزش نژادی کردن
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
self correcting خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
redresses اصلاح کردن
modify اصلاح کردن
redressed اصلاح کردن
modifies اصلاح کردن
revise حک و اصلاح کردن
redress اصلاح کردن
rectify اصلاح کردن
accommodates اصلاح کردن
accommodated اصلاح کردن
emending اصلاح کردن
rectified اصلاح کردن
emended اصلاح کردن
emends اصلاح کردن
to sct aright اصلاح کردن
meliorate اصلاح کردن
accords اصلاح کردن
accorded اصلاح کردن
accord اصلاح کردن
accommodate اصلاح کردن
rectifies اصلاح کردن
file اصلاح کردن
alters اصلاح کردن
altering اصلاح کردن
altered اصلاح کردن
amend اصلاح کردن
filed اصلاح کردن
alter اصلاح کردن
amended اصلاح کردن
amending اصلاح کردن
accomodate اصلاح کردن
revises حک و اصلاح کردن
modifying اصلاح کردن
emend اصلاح کردن
revising حک و اصلاح کردن
touch up <idiom> اصلاح کردن تغییرات
interbreed اصلاح نژاد کردن
To get a haitcut. اصلاح کردن (موی سر )
reforms اصلاح اساسی کردن یا شدن
To get a shave. اصلاح کردن ( ریش تراشیدن )
reform اصلاح اساسی کردن یا شدن
mend درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
retrieve اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieved اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieves اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
He cut himself while shaving. موقع تراشیدن ( اصلاح کردن ) صورتش را برید
to mend matters کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
righting شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
righted شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
right شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
racially نژادی
ethnicity نژادی
ethnic نژادی
phyletic نژادی
ethnical نژادی
racial نژادی
eugenics به نژادی
right درست کردن اصلاح کردن
remedied اصلاح کردن جبران کردن
reclaiming مرمت کردن اصلاح کردن
improving بهتر کردن اصلاح کردن
modify اصلاح کردن مناسب کردن
reclaims مرمت کردن اصلاح کردن
remedies اصلاح کردن جبران کردن
modifying اصلاح کردن مناسب کردن
reclaimed مرمت کردن اصلاح کردن
reclaim مرمت کردن اصلاح کردن
righting درست کردن اصلاح کردن
correct اصلاح کردن تادیب کردن
remedy اصلاح کردن جبران کردن
remedying اصلاح کردن جبران کردن
righted درست کردن اصلاح کردن
correcting اصلاح کردن تادیب کردن
corrects اصلاح کردن تادیب کردن
improves بهتر کردن اصلاح کردن
improve بهتر کردن اصلاح کردن
dulcify ملایم کردن اصلاح کردن
ameliorating اصلاح کردن چاره کردن
rectifies یکسو کردن اصلاح کردن
ameliorate اصلاح کردن چاره کردن
rectify یکسو کردن اصلاح کردن
modifies اصلاح کردن مناسب کردن
rectified یکسو کردن اصلاح کردن
ameliorates اصلاح کردن چاره کردن
improvement اصلاح کردن بهترسازی کردن
bunt الک کردن اصلاح کردن
to mend or end اصلاح کردن یا موقوف کردن
improved بهتر کردن اصلاح کردن
improvements اصلاح کردن بهترسازی کردن
ameliorated اصلاح کردن چاره کردن
racism تبعیض نژادی
racial unconscious ناهشیار نژادی
racial segregation تفکیک نژادی
racial prejudice تعصب نژادی
color line مانع نژادی
interracial بین نژادی
gerontomorphosis پیر نژادی
phylogeny تکامل نژادی
segregation تبعیض نژادی
interrace بین نژادی
abyssinian نژادی از گربه
racial prejudice پیشداوری نژادی
racial memory حافظه نژادی
eugenic وابسته به به نژادی
multiracial چند نژادی
racialism تبعیضات نژادی
ethnocentric طرفداربرتری نژادی
racialism خصوصیات نژادی
racial discrimination تبعیض نژادی
phylogenetic وابسته به تکامل نژادی
immunogenetics مبحث مصونیت نژادی
miscegenation زناشویی میان نژادی
phylogenic وابسته به تکامل نژادی
white supremacist طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
teutonism عقیده برتری نژادی المان
segregates تبعیض نژادی قائل شدن
segregate تبعیض نژادی قائل شدن
shropshire نژادی از گوسفند بی شاخ انگلیسی
strains صفت موروثی خصوصیت نژادی
strain صفت موروثی خصوصیت نژادی
segregating تبعیض نژادی قائل شدن
racy دارای صفات اصلی و نژادی
phylogeny تاریخ نژادی جانور یا گیاه
manifest destiny لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
africander اروپایی نژادی که درافریقای جنوبی زاده شد
sclav ect عضو نژادی که شامل مردم خاوراروپاباشد
cacogenesis فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
dysgenics مبحث مطالعه فساد نسل وتباهی نژادی
inviable عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
Racial prejudice prevails in some countries. دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
pelasgic نام نخستین نژادی که دریونان و جزیرههای خاورمدیترانه ساکن شدند
lore فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
rezone محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
karakul کاراکول [نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
racism اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
polymeric دارای ذرات وترکیبات متعدد ومشابه چند نژادی چند رگه
gametophyte گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
intergeneric بین انواع نژادی بین طبقهای
atonement اصلاح
amendment اصلاح
reparation اصلاح
modification اصلاح
arrangements اصلاح
reformation اصلاح
amendments اصلاح
modifiation اصلاح
alternation اصلاح
emendation اصلاح
correction اصلاح
arrangement اصلاح
shading اصلاح
adjustment اصلاح
revision اصلاح
reform اصلاح
reforming اصلاح
rehabilitation اصلاح
betterment اصلاح
melioration اصلاح
improvements اصلاح
improvement اصلاح
reforms اصلاح
adjustments اصلاح
revisions اصلاح
regeneration اصلاح
reclamation اصلاح
rectification اصلاح
reconciliation اصلاح
shavind اصلاح
reconcilement اصلاح اصلاح
repair اصلاح
repaired اصلاح
repents اصلاح شدن
reformation اصلاح اساسی
rectifier وسیله اصلاح
repenting اصلاح شدن
rectifier اصلاح کننده
corrective اصلاح کننده
correctives اصلاح کننده
yates correction اصلاح یتیس
modification پیرایش اصلاح
regenarate اصلاح شده
reconcilability اصلاح پذیری
reformism اصلاح طلبی
modification اصلاح مدل
betterment اصلاح بهبود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com