Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
cross fertile
اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
Other Matches
cross fertilization
لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
crossfertilize
لقاح متقابل کردن
eugenics
اصلاح نژاد
euthenics
اصلاح نژاد محیطی
improvement in stock breading
اصلاح نژاد چارپایان
interbreed
اصلاح نژاد کردن
selected breed
[گوسفند یا چهارپای اصلاح نژاد شده]
eugenic
از نژاد یانسب خوب اصلاح نژادی
orthogenesis
اصلاح و پرورش نژاد درطی زمان
epistasy
اختفای اثرات یک نژاد بوسیله نژاد دیگری
epistasis
اختفای اثرات یک نژاد بوسیله نژاد دیگری
counteroffensive
تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial
یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance
اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
revise
اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises
اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising
اصلاح کردن اصلاح نمودن
modification kit
جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
self correcting
خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
conceptions
لقاح
fecundation
لقاح
fertilization
لقاح
conception
لقاح
zygosis
لقاح
autoerotism
لقاح با خود
reg
گرده لقاح
autoeroticism
لقاح با خود
warsaw treaty
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
autoerotic
مربوط به لقاح با خود
self
وضع لقاح کردن
oosperm
تخم لقاح شده
self fertility
لقاح خود بخود
anemophilous
لقاح شونده در اثرباد
parthenocarpy
میوه اوری بدون لقاح
interfertile
قابل لقاح در داخل خود
autogamy
لقاح وباروری بوسیله گرده خودگل
cross pollinate
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
gametogenesis
ایجاد سلول جنسی قابل لقاح
cross polinize
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
crossfertilize
پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
interfruitful
قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
conception
لقاح تخم وشروع رشد جنین
conceptions
لقاح تخم وشروع رشد جنین
zygosity
کیفیت تخم لقاح شده پیوند جنسی
autogamous
مربوط به لقاح یا باروری گل بوسیله گرده خودش
gametophore
سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
apomixis
تکثیر بوسیلهء بافتهای تناسلی ولی بدون لقاح
parthenogenesis
ایجاد مولود بوسیله جنس مونث بدون عمل لقاح
apogamy
رشد و نمو گیاه هاگدار بدون عمل لقاح ازسلول جنسی
apomict
کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
pronucleus
هسته سلول قابل لقاح پس ازتکمیل دوره بلوغ وورودنطفه به درون تخم جانور
phylon
نژاد
phylum
نژاد
issue
نژاد
issued
نژاد
issues
نژاد
blood
نژاد
raced
نژاد
sibling
هم نژاد
strains
نژاد
strain
نژاد
Lurs
نژاد لر
race
نژاد
descent
نژاد
congenerous
هم نژاد
origin
نژاد
stirps
نژاد
origins
نژاد
siblings
هم نژاد
races
نژاد
descents
نژاد
Slav
از نژاد اسلاو
ethnography
نژاد پرستی
pedigree
ریشه نژاد
pedigrees
ریشه نژاد
full blood
نژاد خالص
mutt
سگ پست نژاد
Slavs
از نژاد اسلاو
genocide
نژاد زدایی
biotype
جانداران هم نژاد
genocide
نژاد ستیزی
racism
نژاد پرستی
ethnocentric
نژاد پرست
ethnocentrism
نژاد پرستی
full blooded
از نژاد اصیل
ethnology
نژاد شناسی
half breed
از نژاد مختلف
Normans
از نژاد نرمان
Norman
از نژاد نرمان
anglian
مربوط به نژاد
highborn
نیک نژاد
the black race
نژاد سیاه
purebred
پاک نژاد
full-blooded
پاک نژاد
outcrossing
پیوند دو نژاد
Adegenerate ( decadent ) race .
نژاد فاسد
underbred
از نژاد غیراصیل
mongrel
پست نژاد
racist
نژاد پرست
racists
نژاد پرست
mongrels
پست نژاد
Celts
نژاد سلت
Celt
نژاد سلت
mutts
سگ پست نژاد
master race
نژاد برتر
hamito semitic
از نژاد حامی وسامی
anglo saxon
نژاد انگلیسی وساکنسونی
humankind
بشریت نژاد انسان
bon ton
خوش نژاد اشرافی
gerontomorphosis
پیر شدگی نژاد
of alow parentage
فرومایه پست نژاد
game fowl
نژاد خروس جنگی
paleface
نژاد سفید پوست
quadroon
از نژاد سفید وسیاه
skinhead
رذل نژاد پرست
schnauzer
سگ " تری یر "المانی نژاد
hamitic
مربوط به نژاد حام
africander
افریقایی فرنگی نژاد
akkadian
نژاد اکد یا اکاد
Celtic
وابسته به نژاد سلت
white civilization
تمدن نژاد سفید
anti-Semitic
مخالف نژاد سامی
semitics
نژاد شناسی سامی
creoles
دارای نژاد مخلوط
creole
دارای نژاد مخلوط
inbreed
از یک نژاد ایجاد کردن
top dog
نژاد یا شخص غالب
African American
نژاد آفریقایی آمریکایی
heaven born
خدایی اسمانی نژاد
skinheads
رذل نژاد پرست
negrophobe
بیمناک از نژاد سیاه
purebred
جانور یا گیاه خوش نژاد
jersey giant
نژاد ماکیان خانگی بزرگ
Eurasians
از نژاد مختلط اروپایی واسیایی
Eurasian
از نژاد مختلط اروپایی واسیایی
broodmare
مادیان برای تولید نژاد
a racist attack
حمله ای با غرض نژاد پرستی
hamp shire
نژاد خوک سیاه امریکایی
turanian
مردمی از نژاد التایی اورال
non human
غیر متعلق به نژاد انسان
wiltshire
نژاد گوسفند سفیدرنگ انگلیسی
non-human
غیر متعلق به نژاد انسان
anti-Semitic
مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
Afro-American
نژاد آفریقایی آمریکایی
[عبارت قدیمی]
segregationist
طرفدار جدایی نژاد سفید وسیاه
Semitic
از نژاد سام بن نوح زبان سامی
correspounding
متقابل
counter
متقابل
countering
متقابل
interactive
متقابل
countered
متقابل
opposing
متقابل
interactional
متقابل
polar
متقابل
mutual
متقابل
reciprocal
متقابل
reciprocative
متقابل
opposed
متقابل
studhorse
اسب مخصوص تخم کشی واصلاح نژاد
mixed marriage
پیوند مرمانی که از دو نژاد یادو کیش باشند
amphimictic
مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
amerind
نژاد مختلط امریکایی و سرخ پوست یا اسکیمو
gamodeme
نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
cacogenics
رشتهای از علم درباره فسادو خرابی نژاد
slovak
نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
back pressure
فشار متقابل
set off
دعوی متقابل
mutual inductance
القاگری متقابل
transinformation
اگاهی متقابل
antitype
نوع متقابل
proportional
متقابل یا هماهنگ
counter-measure
اقدام متقابل
countering
ضربت متقابل
interaction curve
خم کنش متقابل
countered
ضربت متقابل
counter-measures
اقدام متقابل
counter
ضربت متقابل
counter propaganda
تبلیغ متقابل
iteraction
عمل متقابل
transconductance
رسانایی متقابل
mutual conductance
رسانایی متقابل
grid anode transconductance
رسانایی متقابل
opposite phase
فاز متقابل
reciprocal trading
مبادله متقابل
reciprocation
عمل متقابل
eclipsed form
شکل متقابل
crosstalk
مکالمه متقابل
transfer characteristic
مشخصه متقابل
crossecheck
بررسی متقابل
cross purpose
قصد متقابل
cross index
شاخص متقابل
cross feed
خورد متقابل
logrolling
همکاری متقابل
harmonic mean
اعداد متقابل
intervisibility
دید متقابل
interrelation
رابطه متقابل
m
القاگری متقابل
mutual assistance
کمک متقابل
mutual characteristic
مشخصه متقابل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com