Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English
Persian
touch up
<idiom>
اصلاح کردن تغییرات
Other Matches
revise
اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises
اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising
اصلاح کردن اصلاح نمودن
modification kit
جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
reshuffling
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffled
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
self correcting
خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
accomodate
اصلاح کردن
to sct aright
اصلاح کردن
accords
اصلاح کردن
modifies
اصلاح کردن
file
اصلاح کردن
redressed
اصلاح کردن
meliorate
اصلاح کردن
altered
اصلاح کردن
filed
اصلاح کردن
accorded
اصلاح کردن
accord
اصلاح کردن
rectify
اصلاح کردن
revise
حک و اصلاح کردن
alters
اصلاح کردن
amended
اصلاح کردن
modify
اصلاح کردن
redresses
اصلاح کردن
emended
اصلاح کردن
redress
اصلاح کردن
revising
حک و اصلاح کردن
emend
اصلاح کردن
rectified
اصلاح کردن
rectifies
اصلاح کردن
amend
اصلاح کردن
altering
اصلاح کردن
alter
اصلاح کردن
emends
اصلاح کردن
accommodate
اصلاح کردن
accommodated
اصلاح کردن
modifying
اصلاح کردن
revises
حک و اصلاح کردن
accommodates
اصلاح کردن
amending
اصلاح کردن
emending
اصلاح کردن
To get a haitcut.
اصلاح کردن (موی سر )
linebreed
اصلاح نژادی کردن
interbreed
اصلاح نژاد کردن
recompile
کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
reforms
اصلاح اساسی کردن یا شدن
To get a shave.
اصلاح کردن ( ریش تراشیدن )
reform
اصلاح اساسی کردن یا شدن
mend
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
retrieve
اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieved
اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
retrieves
اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
He cut himself while shaving.
موقع تراشیدن ( اصلاح کردن ) صورتش را برید
to mend matters
کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
righting
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
right
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
righted
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
dulcify
ملایم کردن اصلاح کردن
modifies
اصلاح کردن مناسب کردن
modifying
اصلاح کردن مناسب کردن
improving
بهتر کردن اصلاح کردن
to mend or end
اصلاح کردن یا موقوف کردن
remedying
اصلاح کردن جبران کردن
remedy
اصلاح کردن جبران کردن
improves
بهتر کردن اصلاح کردن
improved
بهتر کردن اصلاح کردن
righting
درست کردن اصلاح کردن
improve
بهتر کردن اصلاح کردن
right
درست کردن اصلاح کردن
remedied
اصلاح کردن جبران کردن
modify
اصلاح کردن مناسب کردن
righted
درست کردن اصلاح کردن
remedies
اصلاح کردن جبران کردن
correct
اصلاح کردن تادیب کردن
rectify
یکسو کردن اصلاح کردن
ameliorates
اصلاح کردن چاره کردن
corrects
اصلاح کردن تادیب کردن
ameliorating
اصلاح کردن چاره کردن
reclaims
مرمت کردن اصلاح کردن
correcting
اصلاح کردن تادیب کردن
reclaimed
مرمت کردن اصلاح کردن
ameliorated
اصلاح کردن چاره کردن
bunt
الک کردن اصلاح کردن
improvements
اصلاح کردن بهترسازی کردن
reclaim
مرمت کردن اصلاح کردن
improvement
اصلاح کردن بهترسازی کردن
ameliorate
اصلاح کردن چاره کردن
rectifies
یکسو کردن اصلاح کردن
rectified
یکسو کردن اصلاح کردن
reclaiming
مرمت کردن اصلاح کردن
rezone
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
variations
تغییرات
oscilliations
تغییرات
variation
تغییرات
transaction code
کد تغییرات
social changes
تغییرات اجتماعی
technological changes
تغییرات فنی
incrementally
تغییرات پلهای
taste changes
تغییرات سلیقه
calculation variation
انالیز تغییرات
adiabetic changes
تغییرات ادیابتیک
depth varies
عمق تغییرات
output variability
تغییرات تولید
chance variations
تغییرات تصادفی
f. and reflux
تغییرات روزگار
deflection shift
تغییرات انحراف
coefficient of variation
ضریب تغییرات
isothermal change
تغییرات هم دما
physical change
تغییرات فیزیکی
flux and reflux
تغییرات زمانه
seasonal variations
تغییرات فصلی
transaction file
فایل تغییرات
lateral shifts
تغییرات جانبی
range
دامنه تغییرات
quantitative changes
تغییرات کمی
tolerance
دامنه تغییرات
rate of changes
نرخ تغییرات
calculus of variations
حساب تغییرات
range
دامه تغییرات
flux
تغییرات پی در پی جریان
qualitative changes
تغییرات کیفی
tolerances
دامنه تغییرات
ranges
دامه تغییرات
lateral shifts
تغییرات عرضی
ranges
دامنه تغییرات
ranged
دامنه تغییرات
ranged
دامه تغییرات
electrodermal changes
تغییرات برقی پوست
parabolic variation
تغییرات سهمی شکل
calculus of variations
حساب تغییرات
[ریاضی]
variational calculus
حساب تغییرات
[ریاضی]
go through changes
<idiom>
گرفتار تغییرات شدن
calculus of variations
حسابان تغییرات
[ریاضی]
flux
گداز تغییرات پی درپی
variational calculus
حسابان تغییرات
[ریاضی]
revolutionizes
تغییرات اساسی دادن
revolutionises
تغییرات اساسی دادن
innovated
تغییرات واصلاحاتی دادن در
revolutionize
تغییرات اساسی دادن
revolutionizing
تغییرات اساسی دادن
innovate
تغییرات واصلاحاتی دادن در
revolutionising
تغییرات اساسی دادن
innovating
تغییرات واصلاحاتی دادن در
revolutionized
تغییرات اساسی دادن
revolutionised
تغییرات اساسی دادن
aspect change
تغییرات منظری هدف
modular range
دامنه تغییرات مدول
wind shear
تغییرات سمتی باد
innovates
تغییرات واصلاحاتی دادن در
Fundamental ( radical) changes.
تغییرات اساسی وعمده
cataplasia
تغییرات قهقهرایی در سلول
minimal changes method
روش کمترین تغییرات
atmosphere related syndrome
[ARS]
حساسیت به تغییرات هوا
[پزشکی]
meteoropathy
حساسیت به تغییرات هوا
[پزشکی]
military pay order
جدول تغییرات حقوقی پرسنل
crawling peg
تغییرات جزئی در نرخ ارز
rate
میزان مهارت شدت تغییرات
tolerance
حد تغییرات اختلاف قابل اغماض
aeromancy
پیش بینی تغییرات هوا
tolerances
حد تغییرات اختلاف قابل اغماض
rates
میزان مهارت شدت تغییرات
apractic
وابسته به تغییرات بافتی مغز
total differential
تغییرات کلی ممکنه در یک متغیر
goechemical
وابسته به تغییرات شیمیایی زمین
sounding rocket
موشک اکتشاف تغییرات جوی
apraxic
وابسته به تغییرات بافتی مغز
stenothermy
کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
commutator riple
تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
unprotected
که قابل تغییرات و محافظت شده نیست
landform
تغییرات سطح زمین در اثرعوامل طبیعی
cif&e
هزینه حمل و تغییرات نرخ ارز
beats
تغییرات شدت صوت در اثرتداخل ضربان
distortions
تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
analog
ی از تغییرات در یک سیگنال ممتد ارسال میشود
distortion
تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
journal
لیست تغییرات یا بهنگام سازی ها در فایل
journals
لیست تغییرات یا بهنگام سازی ها در فایل
unilinear
دارای تغییرات مسلسل از اغاز تا پایان
actinogram
ثبت تغییرات نیروی اشعهء خورشید
beat
تغییرات شدت صوت در اثرتداخل ضربان
daily range of soil temperature
دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
angular variability
تغییرات زاویهای حرکت باد یامسیر ان
new broom sweeps clean
<idiom>
شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
stand pat
<idiom>
ازموقعیت راضی بودن وخواستار تغییرات نبودن
charactristic velocity
مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
sensitive
آنچه حتی تغییرات کوچک را هم احساس میکند
eustatic
مربوط به تغییرات سطح دریادر سرتاسر جهان
What effect do you think the changes will have on you?
فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
meiosis
تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
variations
اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
baseline document
سندی که یک مرجع برای تغییرات یک سیستم کامپیوتری میباشد
actinograph
دستگاهی که تغییرات نیروی اشعهء خورشید را ثبت میکند
amplidyne
ژنراتور دی سی که ولتاژخروجی ان با تغییرات تحریک میدان متناسب است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com