Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (9 milliseconds)
English
Persian
to not feel hungry
[to not like having anything]
اصلا اشتها نداشتن
Other Matches
relished
اشتها
relishes
اشتها
relishing
اشتها
appetites
اشتها
appetite
اشتها
appetite
[for]
اشتها
[به]
jadish
بی اشتها
orexis
اشتها
jaded
بی اشتها
anorexic
بی اشتها
anorexic
کم اشتها
relish
اشتها
appetize
به اشتها اوردن
anorexic
داروی اشتها کم کن
appetitive
اشتها اور
starters
اشتها آورها
heartily
از روی اشتها
appetites
اشتها ارزو
appetite
اشتها ارزو
to sharpen one's appetite
اشتها صاف کردن
stomaching
اشتها تحمل کردن
stomached
اشتها تحمل کردن
stomach
اشتها تحمل کردن
What do you feel like having today?
امروز تو به چه اشتها داری؟
to whet appetite
اشتها صاف کردن
to give somebody an appetite
کسی را به اشتها آوردن
stomachs
اشتها تحمل کردن
to have an appetite for something
اشتها به چیزی داشتن
suppressant
داروی جلوگیر
[مثال اشتها]
starters
پیش غذاها. اشتها آورها
stomachic
اشتها اور شربت اشتهااور
Onions stimulate the appetite.
پیاز اشتها راتحریک می کند
ghrelin
[hunger hormone]
گرلین
[هورمون اشتها آور]
[بیوشیمی]
He hasn't had much of an appetite lately.
به تازگی او
[مرد]
هیچ اشتها ندارد.
mainly
اصلا"
by birth
اصلا
cardinally
اصلا"
none
اصلا
radically
اصلا
no-no
اصلا نه
on no account
اصلا
nix
اصلا
to start with
اصلا
fundamentally
اصلا"
initially
اصلا"
originally
اصلا"
ever-
اصلا
ever
اصلا
possibly
اصلا"
materially
اصلا"
in no case
اصلا
essentially
اصلا"
to begin with
اصلا
why on earth
اصلا چرا
in the main
بیشتر اصلا
lacked
نداشتن
want
نداشتن
wanted
نداشتن
lackvt
نداشتن
lack
نداشتن
lacks
نداشتن
He answered nothing.
اصلا جواب نداد
anything
<adv.>
هیچ چیز
[اصلا]
by some means or other
<adv.>
هیچ چیز
[اصلا]
It is ridicrlous . I t is a farce .
اصلا" مسخره است
he is of greek origin
اصلا یونانی است
to be in the wrong
حق نداشتن زورگفتن
stone-broke
<idiom>
آه دربساط نداشتن
to be at a loss for an answer
پاسخی نداشتن
To know no bounds.
حد وحصر نداشتن
to sit out
شرکت نداشتن در
powerlessly
با نداشتن نیرو
freedom from evil record
نداشتن پیشینه بد
errorless
نداشتن خطا
clean record
نداشتن پیشینه بد
sit out
شرکت نداشتن در
missed
نداشتن فاقدبودن
disinterest
علاقه نداشتن
disliking
دوست نداشتن
dislikes
دوست نداشتن
disliked
دوست نداشتن
misses
نداشتن فاقدبودن
miss
نداشتن فاقدبودن
dislike
دوست نداشتن
aperitif
نوشابهء الکلی که بعنوان محرک اشتها قبل از غذامی نوشند
It isn't anything like her.
او
[زن]
اصلا همچنین رفتاری ندارد.
not on any account
اصلا روی هیچ حسابی
to not give a hoot in hell for something
برایشان اصلا مهم نباشد.
I don't
[ couldn't ]
give a damn about it.
<idiom>
برایم اصلا مهم نیست.
to not give a stuff about something
[British E]
برایشان اصلا مهم نباشد.
to not give a toss about something
[British E]
برایشان اصلا مهم نباشد.
Money is no object at all .
پول اصلا" مطرح نیست
I didnt relize what was going on .
اصلا" نفهمیدم چه خبر است
There was absolutely no point in her going .
رفتن او اصلا" موردی نداشت
to not lift a finger
<idiom>
اصلا هیچ کاری نکردن
Nothing is further from my mind than marriage .
اصلا" فکر ازدواج نیستم
Forget it . dont give it a thought .
اصلا"فکرش راهم نکن
intestacy
نداشتن وصیت نامه
disconnection
قطع نداشتن رابطه
not a leg to stand on
<idiom>
مدرک کافی نداشتن
inertness
نداشتن زورجنبش یا ایستادگی
inapprehension
نداشتن بیم یا نگرانی
out of step
<idiom>
هم آهنگ وتوازن نداشتن
to foel
حال درستی نداشتن
out of favor with someone
<idiom>
حسن نیت نداشتن
to get the key of the street
جای شب ماندن نداشتن
distrusts
سوء فن اعتماد نداشتن
distrusting
سوء فن اعتماد نداشتن
diffidently
با نداشتن اعتماد بخود
thriftessness
نداشتن عقل معاش
make no bones about something
<idiom>
هیچ رازی نداشتن
distrust
سوء فن اعتماد نداشتن
not have two pennies to rub together
<idiom>
دیناری در بساط نداشتن
not have a penny to one's name
<idiom>
آهی در بساط نداشتن
to paddle one's own canoe
کار بکسی نداشتن
want
نیازمند بودن به نداشتن
To be between the devil and the deep blue sea.
راه پس وپیش نداشتن
to make no doubt
مطمئن بودن شک نداشتن
wanted
نیازمند بودن به نداشتن
distrusted
سوء فن اعتماد نداشتن
inefficiently
با نداشتن قابلیت بیفایده
Such a thing does not exist at all .
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
It is of no interest to me at all.
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
The suggestion didn't go down very well with our boss.
کارفرما این پیشنهاد را اصلا نپذیرفت.
in the dark
<idiom>
هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
not have a bean
<idiom>
حتی یک شاهی هم پول نداشتن
Nothing to declare
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
forlackof shoes
بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
lose
نداشتن چیزی دیگر پس از این
to dislike somebody
[something]
دوست نداشتن کسی
[چیزی]
strapped for cash
<idiom>
هیچ پولی دربساط نداشتن
loses
نداشتن چیزی دیگر پس از این
to act independently of others
کاری به کار دیگران نداشتن
(can't) stand
<idiom>
تحمل نکردن،دوست نداشتن
out of tune
<idiom>
باهم خوب وسازش نداشتن
I don't give a damn shit!
[vulgar]
<idiom>
به ت.مم!
[حرف رکیک و عامیانه]
[اصلا اهمیت نمیدم]
I don't give a shit!
[vulgar]
<idiom>
به ت.مم!
[حرف رکیک و عامیانه]
[اصلا اهمیت نمیدم]
I don't give a fuck!
[vulgar]
<idiom>
به ت.مم!
[حرف رکیک و عامیانه]
[اصلا اهمیت نمیدم]
I don't give a monkey's (fart)!
[vulgar]
<idiom>
به ت.مم!
[حرف رکیک و عامیانه]
[اصلا اهمیت نمیدم]
it is of doubtful proveance
معلوم نیست اصلا از کجا امده است
to knock about
سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
to have no prospects
هیچ چشم داشتی
[امیدی ]
نداشتن
caught short
<idiom>
پول کافی برای پرداخت نداشتن
to not give a shit about something
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
to not give a smeg about something
[British E]
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
without lifting a finger
بدون اینکه اصلا کاری بکند
[اصطلاح روزمره]
If this is your problem , it is no problem , it is no problem .
اگر گرفتاریت فقط اینست که اصلا" گرفتاری نیست
Beats me!
<idiom>
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me stumped.
<idiom>
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me there!
<idiom>
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
have half a mind
<idiom>
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
to be a dead duck
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
to not give a damn about something
[somebody]
برای چیزی
[کسی]
اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح روزمره]
It doesn't matter where you get your appetite as long as you eat at home.
<proverb>
بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم.
[ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]
bye
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
walkover
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkovers
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones.
سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند.
He has a negative attitude towards every thing . to oppose everything .
اصلا" توی دهنش نه است ( بد بین ومنفی است )
I can't make anything of it.
من این را اصلا نمی فهمم
[درک نمی کنم]
.
rug condition
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com