Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
English
Persian
initial
اصلی اغازی
initialed
اصلی اغازی
initialing
اصلی اغازی
initialled
اصلی اغازی
initialling
اصلی اغازی
initials
اصلی اغازی
Other Matches
initialled
اغازی
initialing
اغازی
elementary
اغازی
initialed
اغازی
initial
اغازی
initials
اغازی
protist
اغازی
inceptive
اغازی
initialling
اغازی
initial velocity
سرعت اغازی
restart
باز اغازی
initiative
قریحه اغازی
start up control
کنترل اغازی
initiation sequence
مرحله اغازی
initiatives
قریحه اغازی
protist
تک یاختگان اغازی
initial state
حالت اغازی
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
initial program load
بارگیری برنامه اغازی
nascency
نوفهوری و اغازی تولد
initial base font
فونت پایه اغازی
initialization
ارزش دهی اغازی
initialize
ارزش اغازی دادن
nascence
نوفهوری و اغازی تولد
protozoan
وابسته به تک یاخته اغازی
restart point
نقطه باز اغازی
loop initializaion
ارزش دهی اغازی در حلقه
sporozoite
اغازی انگلی متحرک هاگدار
inchoative
تازه اغاز شده اغازی
trichomonad
جانور اغازی تاژکداردارای موهای کرک مانند
ipl
Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
uninitialized
ارزش اغازی داده نشده مقدار اولیه نگرفته
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standbys
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
major
اصلی
texts
اصلی
majored
اصلی
main attack
تک اصلی
initialed
اصلی
majoring
اصلی
inherent
اصلی
head
اصلی
initialing
اصلی
text
اصلی
firsthand
اصلی
initials
اصلی
master
اصلی
main deck
پل اصلی
mastered
اصلی
initialling
اصلی
proto
اصلی
masters
اصلی
initialled
اصلی
main door
در اصلی
main stem
خط اصلی
main
<adj.>
اصلی
principal
اصلی
elementarily
اصلی
parent
اصلی
organic
اصلی
main
خط اصلی
fundametal
اصلی
native code
کد اصلی
ingrown
اصلی
principals
اصلی
line link
خط اصلی
arches
اصلی
arch-
اصلی
arch
اصلی
initial
اصلی
isogeny
هم اصلی
trunks
خط اصلی
trunk
خط اصلی
cardinal
اصلی
cardinals
اصلی
genuine
اصلی
immanent
اصلی
mainlined
خط اصلی
originals
اصلی
original
اصلی
seminal
اصلی
quintessential
اصلی
first-hand
اصلی
mainlined
اصلی
mainlines
اصلی
mainlining
خط اصلی
primary
اصلی
mainlining
اصلی
normative
اصلی
primordial
اصلی
primarily
اصلی
elemental
اصلی
essential
اصلی
essentials
اصلی
intrinsic
اصلی
aboriginal
اصلی
basics
اصلی
basic
اصلی
germinal
اصلی
aboriginals
اصلی
fundamental
اصلی
substantive
[essential]
<adj.>
اصلی
main lines
خط اصلی
rudimental
اصلی
vital
<adj.>
اصلی
principle
اصلی
functional
اصلی
main line
خط اصلی
essential
<adj.>
اصلی
major
<adj.>
اصلی
quintessential
<adj.>
اصلی
primal
اصلی
elementary
اصلی
radical
اصلی
primes
اصلی
radicals
اصلی
mainline
اصلی
mainlines
خط اصلی
primitive
اصلی
mainline
خط اصلی
prime
اصلی
primed
اصلی
meat
غذای اصلی
main drain
زهکش اصلی
main current
جریان اصلی
mainspring
دلیل اصلی
primary colours
رنگهای اصلی
master switch
کلید اصلی
main line
کانال اصلی
main distribution
مقسم اصلی
key industries
صنایع اصلی
main line
نهر اصلی
meats
غذای اصلی
main connection
اتصال اصلی
literal
معنی اصلی
mainframes
سیستم اصلی
main discharge
تخلیه اصلی
main direction
جهت اصلی
main roads
جاده اصلی
mainspring
انگیزه اصلی
mainframe
سیستم اصلی
main lines
کانال اصلی
master
مدل اصلی
main road
جاده اصلی
main road
راه اصلی
key currencies
ارزهای اصلی
leading insurer
بیمه گر اصلی
lighting mains
خط روشنایی اصلی
main cable
کابل اصلی
prime movers
محرک اصلی
kernels
هسته اصلی
prime mover
محرک اصلی
kernel
هسته اصلی
subject matter
موضوع اصلی
main canal
کانال اصلی
main carburetor
کاربراتور اصلی
main circuit
مدار اصلی
inessential
غیر اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com