English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
to in.apricipal in one's mind اصلی رادرخاطر کسی جای دادن
Other Matches
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
source نرم افزارای که به کاربر امکان تغییر دادن , حذف و افزودن دستورات در فایل اصلی برنامه میدهد
choke bore روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
box beam wing نوعی ساختمان بال با محورطولی اصلی و دیوارهایی برای شکل دادن و استحکام بال
quoting خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
followed پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
follows پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
follow پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
source در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
isogeny هم اصلی
primitive اصلی
elemental اصلی
arch- اصلی
arches اصلی
main <adj.> اصلی
arch اصلی
inherent اصلی
head اصلی
immanent اصلی
functional اصلی
essential اصلی
mainlining اصلی
master اصلی
organic اصلی
main خط اصلی
initials اصلی
intrinsic اصلی
essentials اصلی
elementarily اصلی
main attack تک اصلی
normative اصلی
radicals اصلی
proto اصلی
essential <adj.> اصلی
major <adj.> اصلی
primal اصلی
ingrown اصلی
quintessential <adj.> اصلی
substantive [essential] <adj.> اصلی
main door در اصلی
vital <adj.> اصلی
primed اصلی
native code کد اصلی
fundamental اصلی
germinal اصلی
line link خط اصلی
elementary اصلی
primarily اصلی
main deck پل اصلی
majoring اصلی
radical اصلی
majored اصلی
major اصلی
aboriginal اصلی
aboriginals اصلی
firsthand اصلی
prime اصلی
primes اصلی
initial اصلی
masters اصلی
mainline اصلی
principal اصلی
primordial اصلی
mainline خط اصلی
mainlines خط اصلی
principle اصلی
main stem خط اصلی
main lines خط اصلی
mainlined خط اصلی
trunks خط اصلی
trunk خط اصلی
seminal اصلی
first-hand اصلی
mainlined اصلی
main line خط اصلی
quintessential اصلی
principals اصلی
fundametal اصلی
basic اصلی
mainlines اصلی
initialed اصلی
rudimental اصلی
initialled اصلی
basics اصلی
genuine اصلی
mastered اصلی
initialling اصلی
mainlining خط اصلی
cardinal اصلی
cardinals اصلی
parent اصلی
originals اصلی
text اصلی
texts اصلی
primary اصلی
original اصلی
initialing اصلی
ferrying گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
example is better than precept نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
to put any one up to something کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
to sue for damages عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
defines 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
expanding توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
formation سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
conducting هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expands توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducts هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
expand توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conduct هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shift انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifted انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televised درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
shifts انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
televising درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
hypostatic اصلی- فرضی
principal stress تنش اصلی
main roads جاده اصلی
principle axis محور اصلی
principal stress خستگی اصلی
primary vowel sounds صداهای اصلی
main roads راه اصلی
meats غذای اصلی
avenues خیابان اصلی
avenue خیابان اصلی
main exchange مرکز اصلی
originals نسخه اصلی
main feed تغذیه اصلی
main road راه اصلی
prime coat روکش اصلی
literal معنی اصلی
home country کشور اصلی
main exciter محرک اصلی
main office مرکز اصلی
original نسخه اصلی
main road جاده اصلی
master service انشعاب اصلی
home port پایگاه اصلی
meat غذای اصلی
mainspring دلیل اصلی
headers لوله اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com