Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (9 milliseconds)
English	Persian
institution	اصل حقوقی بنگاه
Search result with all words
corporation	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
Other Matches
incorporate	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
judge advocate general	رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
class b allotment	کسورات سهمیه قرضه حقوقی کسورات سهام قرضه حقوقی
businesses	بنگاه
business	بنگاه
concern	بنگاه
concerns	بنگاه
firmest	بنگاه
instituting	بنگاه
establishment	بنگاه
institute	بنگاه
instituted	بنگاه
institutes	بنگاه
institution	بنگاه
firm	بنگاه
firmer	بنگاه
firms	بنگاه
corporation	بنگاه
establishments	بنگاه
corporations	بنگاه
instituted	بنداد بنگاه
institute	بنداد بنگاه
institutes	بنداد بنگاه
competitive firm	بنگاه رقابتی
business enterprise	بنگاه تجاری
head-hunter	بنگاه کاریاب
pawnbroker	بنگاه رهنی
exchange service	بنگاه معاوضه
pawnbrokers	بنگاه رهنی
hydrotherapeutic	بنگاه اب درمانی
industrial concern	بنگاه صنعتی
state enterprise	بنگاه دولتی
mont de piete	بنگاه رهنی
hydropath establishment	بنگاه اب درمانی
business enterprise	بنگاه بازرگانی
pawnshop	بنگاه رهنی
instituting	بنداد بنگاه
enterprises	بنگاه اقتصادی
carpooling center [American E]	بنگاه همسفری
foundation	بنیان بنگاه
service	بنگاه سرویس
serviced	بنگاه سرویس
news agency	بنگاه خبرگزاری
enterprise	بنگاه اقتصادی
news agencies	بنگاه خبرگزاری
head-hunters	بنگاه کاریاب
nonprofit firm	بنگاه غیر انتفاعی
settlements	حل و فصل توافق بنگاه
settlement	حل و فصل توافق بنگاه
representative firm	بنگاه تولیدی نمونه
pawnbroker	دلال در بنگاه رهنی
rectorate	ریاست بنگاه مذهبی
pawnbrokers	دلال در بنگاه رهنی
enterprises	موسسه یا بنگاه اقتصادی
real estate agency	بنگاه معاملات املاک
enterprise	موسسه یا بنگاه اقتصادی
hacienda	بنگاه کشاورزی یا معدن ومانند ان
outclearing	فرستادن چک و قبض به بنگاه پایاپاپای
user cost of capital	هزینه سرمایه برای بنگاه تولیدی
open shop	بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
BBC	مخفف بنگاه سخن پراکنی بریتانیا
two input firm	بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
out relief	دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
subvention	اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
imperial institute	بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
turnover	تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
expansion path	مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
juridical	حقوقی
de jure	حقوقی
legal	حقوقی
jural	حقوقی
soundex code	کد حقوقی
juridical personality	شخصیت حقوقی
legal adviser	مشاور حقوقی
pay grade	ضریب حقوقی
pay voucher	حواله حقوقی
medicolegal	پزشکی- حقوقی
legal fiction	تصور حقوقی
law agent	نماینده حقوقی
juristically	از لحاظ حقوقی
legal person	شخص حقوقی
legal committee	کمیته حقوقی
law term	اصطلاح حقوقی
legal advisor	مشاور حقوقی
legal department	اداره حقوقی
juridically	از لحاظ حقوقی
legal responsibility	مسئوولیت حقوقی
legal personality	شخصیت حقوقی
corporate body	شخص حقوقی
solicitor	مشاور حقوقی
civil	داخلی حقوقی
jurisprudence	علم حقوقی
juridical person	شخص حقوقی
legal	مشروع حقوقی
legal entity	شخص حقوقی
Legal Advisor	مشاور حقوقی
solicitors	مشاور حقوقی
commentaries	تفسیر حقوقی
commentary	تفسیر حقوقی
pay voucher	سند حقوقی
civil proceedings	اقدامات حقوقی
legal counsel	مشاور حقوقی
soundex code	کد حقوقی پرسنلی
artificial persons	اشخاص حقوقی
jeopardy	گرفتاری حقوقی
break even point	نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
culpable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
indictable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
chargeable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
penal <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
chargeable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
indictable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
culpable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
indictable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
punishable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
actionable <adj.>	قابل تعقیب [حقوقی]
indictable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
culpable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
chargeable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
actionable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
punishable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
penal <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
indictable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
culpable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
penal <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
punishable <adj.>	مستوجب کیفر [حقوقی]
to obtain legal advice	مشاوره حقوقی دریافتن
punishable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	مستوجب مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
punishable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
penal <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
indictable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
culpable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
chargeable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
actionable <adj.>	سزاوار کیفر [حقوقی]
punishable <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
actionable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
culpable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.>	مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
indictable <adj.>	سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.>	اتهام پذیر [حقوقی]
actionable <adj.>	قابل مجازات [حقوقی]
in legal parlance	بزبان یا عباراتی حقوقی
actions	جریان حقوقی تعقیب
isonomy	تساوی سیاسی و حقوقی
military pay order	لیست حقوقی پرسنل
action	جریان حقوقی تعقیب
jurisconsult	فقیه مشاور حقوقی
chargeable <adj.>	مستحق کیفر [حقوقی]
lawyer	مشاور حقوقی حقوقدان
writer to the signet	مشاور حقوقی اسکاتلندی
corporate	دارای شخصیت حقوقی
civil procedure	اصول محاکمات حقوقی
law enforcement	اجرای قوانین [حقوقی]
civil low	سیستم حقوقی رم باستان
lawyers	مشاور حقوقی حقوقدان
civil action	دعوی مدنی یا حقوقی
The formalities of judicial process.	تشریفات حقوقی وقضایی
punishable <adj.>	قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
military pay order	جدول تغییرات حقوقی پرسنل
legal fiction	فرض قانونی فرضیه حقوقی
company secretary	مسئول مالی و حقوقی شرکت
corporative	وابسته بشخصیت حقوقی شرکتی
actionable <adj.>	قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
exemption from territorial jurisdiction	معافیت از سیستم حقوقی یک کشور
docket	دفتر ثبت دعاوی حقوقی
chargeable <adj.>	قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
actionable <adj.>	قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
culpable <adj.>	قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
administrative(financial,legal)process.	جریان اداری (مالی .حقوقی )
docketing	دفتر ثبت دعاوی حقوقی
docketed	دفتر ثبت دعاوی حقوقی
culpable <adj.>	قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
indictable <adj.>	قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
penal <adj.>	قابل تعقیب قانونی [حقوقی]
dockets	دفتر ثبت دعاوی حقوقی
chargeable <adj.>	قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]
corporation	که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporations	که دارای شخصیت حقوقی باشند
indictable <adj.>	قابل تعقیب در دادگاه [حقوقی]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com