English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (5 milliseconds)
English Persian
technical اصولی اجرایی
Other Matches
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
virus برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
viruses برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
doctrinaire اصولی
systematic اصولی
normative اصولی معیاری
systematic name نام اصولی
systematic code رمز اصولی
methodize اصولی شدن
fundamentals مهارتهای اصولی
underlying اصولی یااساسی
materials اصولی مناسب
material اصولی مناسب
functional finance سیاست مالی اصولی
fundamental اصولی مقدماتی اساسی
principled اصولی پای بند اصول
doctrinaire کسی که تابع دکترین خاصی است اصولی
doctrines اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrine اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
gas plasma display صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
administrative اجرایی
ministerial اجرایی
administrant اجرایی
executives اجرایی
executive اجرایی
execute statement حکم اجرایی
command of execution ریاست اجرایی
executive program برنامه اجرایی
executing agency شعبه اجرایی
executive committee هیات اجرایی
executive agent شعبه اجرایی
execute statement دستور اجرایی
executable statement جمله اجرایی
e. power نیروی اجرایی
executive routine روال اجرایی
operating program برنامه اجرایی
operating agency قسمت اجرایی
executional requirement شرائط اجرایی
executive agent عامل اجرایی
functional team تیم اجرایی
feasability study مطالعات اجرایی
executive system سیستم اجرایی
it is not protected by sanctions ضمانت اجرایی ندارد
nonexecutable statement جمله غیر اجرایی
tax administration مسائل اجرایی مالیات
executive by law ایین نامه اجرایی
proctor مدیر اجرایی دانشگاه
sanction ضمانت اجرایی قانون
sanctioned ضمانت اجرایی قانون
sanctioning ضمانت اجرایی قانون
sanctions ضمانت اجرایی قانون
cryptochannel سیستم اجرایی رمز
escrow اجرایی پیدا میکند
operand دستور اجرایی عمل کننده
registers ذخیره موقت دستورات اجرایی
registering ذخیره موقت دستورات اجرایی
sanction ضمانت اجرایی معین کردن
executive افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
sanctions ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioned ضمانت اجرایی معین کردن
Politburo کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
sanctioning ضمانت اجرایی معین کردن
Politburos کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
register ذخیره موقت دستورات اجرایی
executives افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
command of execution فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
monroe doctrine اصولی که مونرو رئیس جمهور امریکابه عنوان خط مشی سیاست خارجی امریکا به کنگره امریکا در سال 3281 اعلام کرد
self- برنامه کامپیوتری که حاوی دستورات اجرایی برای کاربر است
intuitivism اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
stubs تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
executive agreement موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com