Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English
Persian
principles of economics
اصول اقتصاد
principles of economy
اصول اقتصاد
Search result with all words
principles of economics
اصول علم اقتصاد
principles of islamic economics
اصول اقتصاد اسلامی
scientific socialism
بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
Other Matches
normative economics
اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
sanitize
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
antinomian
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
reaganomics
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
expanding economy
اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
planned economy
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economies
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
market economies
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
free enterprise
اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
market economy
اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
teaching
اصول
tenet
اصول
doctrines
اصول
doctrine
اصول
principles
اصول
nitty-gritty
اصول
roots
اصول
technic
اصول
teachings
اصول
ism
اصول
ism
: اصول
root
اصول
principles of religion
اصول مذهب
dogmas
اصول عقاید
dogma
اصول عقاید
rational principle
اصول عقلیه
prineipal parts
اصول فعل
theories
اصول نظری
theory
اصول نظری
methodologies
علم اصول
methodology
علم اصول
technics
اصول فنی
chung shin
اصول تکواندو
abolitionist
اصول بردگی
accounting principles
اصول حسابداری
constitutionalism
اصول مشروطیت
copernician system
اصول کپرنیک
functional
اصول مبادی
economic principles
اصول اقتصادی
politics
اصول سیاسی
relativity principles
اصول نسبیت
technological
اصول فنی
technologically
اصول فنی
roots and branches
اصول وفروع
denial measures
اصول ممانعت
creationism
اصول افرینش
banking principles
اصول بانکداری
tenet
اصول مرام
communism
اصول اشتراکی
modernism
اصول امروزی
doctrines
اصول حکمت
monopolism
اصول انحصار
neodoxy
اصول نوین
naziism
اصول نازی
doctrine
اصول حکمت
general principles
اصول کلی
mutualism
اصول همکاری
monopolosm
اصول انحصار
mormonism
اصول mormon ها
grimace
ادا و اصول
nazism
اصول نازی
system
روش اصول
systems
روش اصول
systems
اصول وجود
kinesiology
اصول مکانیزم
tenets
اصول مسلم
grimacing
ادا و اصول
grimaces
ادا و اصول
grimaced
ادا و اصول
system
اصول وجود
revivalism
اصول بیداری مذهبی
rationale
توضیح اصول عقاید
mutualist
طرفدار اصول همدستی
counter current principle
اصول جریان متقابل
Euclid's Elements
اصول اقلیدس
[ریاضی]
Euclid's Elements
اصول اقلیدس
[ریاضی]
Protestantism
اصول ایین پروتستانت
code of procedure
قانون اصول محاکمات
anticonstitutional
مخالف اصول مشروطیت
anomy
بی توجهی به اصول دین
anomie
بی توجهی به اصول دین
to pull a wry face
اداو اصول دراوردن
manichaeanism
اصول فلسفه مانی
to do v to one's principles
برخلاف اصول خودرفتارکردن
monarchism
اصول سلطنت مستقل
gradualism
رعایت اصول تدریج
naturalistic
موافق با اصول طبیعی
technically
مطابق اصول فنی
unparliamentary
برخلاف اصول پارلمانی
telephone switching technique
اصول اتصالات تلفنی
ethics
اصول اخلاقی اخلاقیات
Catholicism
اصول مذهب کاتولیکی
civil procedure
اصول محاکمات حقوقی
unnatural
بر خلاف اصول طبیعت
unnaturally
بر خلاف اصول طبیعت
asceticism
اصول ریاضت و مرتاضی
principled
دارای اصول وعقاید
sail close to the wind
اندکی از اصول تجاوزکردن
hedonics
اصول خوشی ولذت
economization
رعایت اصول اقتصادی
ex post facto
شامل اصول گذشته
psychologism
پیروی از اصول روانی
fascism
اصول عقاید فاشیست
scientifically
موافق اصول علمی
principle of civil litigation
اصول محاکمات مدنی
fourteen points
اصول چهارده گانه
principle of criminal procedure
اصول محاکمات جزائی
modernism
اصول تجدد نوگرایی
liberalism
اصول ازادی خواهی
probity
پیروی دقیق از اصول
hierarchism
اصول سلسله مراتب
household art
اصول خانه داری
democratism
اصول حکومت ملی
moralists
معتقد به اصول اخلاق
mouth
ادا و اصول در اوردن
pauli
اصول مذهبی پولس
moralist
معتقد به اصول اخلاق
mouthed
ادا و اصول در اوردن
mouthing
ادا و اصول در اوردن
image shearing principle
اصول برش تصویر
planning principles
اصول برنامه ریزی
mouths
ادا و اصول در اوردن
individualism
اصول استقلال فردی
musically
مطابق اصول موسیقی
they are t of their doctrines
موافب اصول خودمی باشند
feudalist
طرفدار اصول ملوک الطوایف
sansculottism
پیروی از اصول انقلاب افراطی
kinesiological principle
اصول حرکت شناختی بدن
collectivism
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
independency
اصول استقلال کلیساهای محلی
moralism
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
rascalism
اصول بی شرفی وحقه بازی
syndicalism
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
moral philosophy
اصول اخلاق ایین رفتار
inartistic
فاقد اصول هنری بی هنر
encyclopaedism
اصول نویسندگان دایره المعارف
evolutionism
اصول ترقی و تکامل تدریجی
collectivist
هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
the low of criminal procedure
قانون اصول محاکمات جزایی
they are t of their doctrines
اصول خودرامحکم نگاه می دارند
unmorality
عدم مراعات اصول اخلاقی
hockey
چوگان بازی با اصول فوتبال
spiritualist
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
revivalist movement
جنبش اصول بیداری مذهبی
democratically
بر طبق اصول حکومت ملی
sanitation
مراعات اصول بهداشت بهسازی
technique
اصول مهارت روش فنی
techniques
اصول مهارت روش فنی
illiberal
متعصب مخالف اصول ازادی
modernist
هوا خواه اصول امروزی
modernists
هوا خواه اصول امروزی
vigilantism
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
spiritualists
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
accidence
حادثه اصول صرف و نحو
literacy
فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
principled
اصولی پای بند اصول
anglicanism
اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
trade unionism
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
accounting
اصول حسابداری برسی اصل و فرع
feudalism
سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی
ground
بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
individualism
اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
insurrectionism
اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
physico theology
حکمت الهی موافق اصول طبیعی
idols of the theatre
اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
essenism
اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
fusionist
هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
presbyteral
طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
prettyism
اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
one of the
[basic]
fundamental tenets of democracy
یکی از اصول پایه
[اساسی]
دموکراسی
convictism
اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
toryism
اصول وعقاید حزب محافظه کار
to preach moral principles
اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
legitimist
هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
economy
اقتصاد
economies
اقتصاد
water utilization
اقتصاد اب
feudality
تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
time the essence of the contract
مدت در حالی که از اصول اساسی عقد باشد
methodize
در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
EBNF
روش انعط اف پذیر بیان اصول زبان
truck system
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
romanism
اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
ultimogeniture
اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
plutonomy
اقتصاد سباسی
natural economy
اقتصاد طبیعی
planless economy
اقتصاد بی نقشه
planless economy
اقتصاد نسنجیده
open economy
اقتصاد باز
welfare economics
اقتصاد رفاه
normative economics
اقتصاد هنجاری
two sector economy
اقتصاد دو بخشی
moneyless economy
اقتصاد بی پول
monetary economy
اقتصاد پولی
warfare economy
اقتصاد جنگی
microeconomics
اقتصاد خرد
micro economics
اقتصاد خرد
neoclassical economics
اقتصاد نئوکلاسیک
natural economy
اقتصاد غیرپولی
national economy
اقتصاد ملی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com