English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
abolitionist اصول بردگی
Other Matches
sanitize مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
helotism بردگی
hetotism بردگی
serfism بردگی
serfage بردگی
bondage بردگی
slavery بردگی
servitude بردگی
wash out اب بردگی
villenage بردگی
serfdom بردگی غالامی
antislavery مخالف بردگی
indention عقب بردگی
abolitionism مخالفت با بردگی
enslavement اسارت بردگی
reminiscent of slavery حاکی از بردگی
serfhood بردگی غالامی
reminiscent of slavery یاداوری کننده بردگی
antinomian مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
roots اصول
principles اصول
tenet اصول
nitty-gritty اصول
technic اصول
teachings اصول
doctrines اصول
teaching اصول
doctrine اصول
root اصول
ism اصول
ism : اصول
kinesiology اصول مکانیزم
theories اصول نظری
naziism اصول نازی
mutualism اصول همکاری
monopolism اصول انحصار
theory اصول نظری
methodologies علم اصول
methodology علم اصول
politics اصول سیاسی
monopolosm اصول انحصار
mormonism اصول mormon ها
principles of economy اصول اقتصاد
technics اصول فنی
neodoxy اصول نوین
copernician system اصول کپرنیک
relativity principles اصول نسبیت
constitutionalism اصول مشروطیت
denial measures اصول ممانعت
roots and branches اصول وفروع
chung shin اصول تکواندو
economic principles اصول اقتصادی
prineipal parts اصول فعل
banking principles اصول بانکداری
principles of religion اصول مذهب
rational principle اصول عقلیه
nazism اصول نازی
general principles اصول کلی
principles of economics اصول اقتصاد
accounting principles اصول حسابداری
creationism اصول افرینش
tenet اصول مرام
technological اصول فنی
dogma اصول عقاید
dogmas اصول عقاید
tenets اصول مسلم
modernism اصول امروزی
doctrines اصول حکمت
systems روش اصول
functional اصول مبادی
doctrine اصول حکمت
technologically اصول فنی
grimacing ادا و اصول
systems اصول وجود
grimaces ادا و اصول
system اصول وجود
grimaced ادا و اصول
grimace ادا و اصول
system روش اصول
communism اصول اشتراکی
democratism اصول حکومت ملی
principles of islamic economics اصول اقتصاد اسلامی
ex post facto شامل اصول گذشته
psychologism پیروی از اصول روانی
mutualist طرفدار اصول همدستی
modernism اصول تجدد نوگرایی
economization رعایت اصول اقتصادی
image shearing principle اصول برش تصویر
fourteen points اصول چهارده گانه
principles of economics اصول علم اقتصاد
Protestantism اصول ایین پروتستانت
unnaturally بر خلاف اصول طبیعت
unnatural بر خلاف اصول طبیعت
ethics اصول اخلاقی اخلاقیات
manichaeanism اصول فلسفه مانی
household art اصول خانه داری
hedonics اصول خوشی ولذت
fascism اصول عقاید فاشیست
hierarchism اصول سلسله مراتب
anomy بی توجهی به اصول دین
principle of criminal procedure اصول محاکمات جزائی
principle of civil litigation اصول محاکمات مدنی
planning principles اصول برنامه ریزی
pauli اصول مذهبی پولس
monarchism اصول سلطنت مستقل
mouthing ادا و اصول در اوردن
gradualism رعایت اصول تدریج
technically مطابق اصول فنی
unparliamentary برخلاف اصول پارلمانی
telephone switching technique اصول اتصالات تلفنی
scientifically موافق اصول علمی
Catholicism اصول مذهب کاتولیکی
to do v to one's principles برخلاف اصول خودرفتارکردن
individualism اصول استقلال فردی
moralist معتقد به اصول اخلاق
rationale توضیح اصول عقاید
revivalism اصول بیداری مذهبی
to pull a wry face اداو اصول دراوردن
moralists معتقد به اصول اخلاق
mouths ادا و اصول در اوردن
mouth ادا و اصول در اوردن
mouthed ادا و اصول در اوردن
musically مطابق اصول موسیقی
Euclid's Elements اصول اقلیدس [ریاضی]
probity پیروی دقیق از اصول
principled دارای اصول وعقاید
liberalism اصول ازادی خواهی
civil procedure اصول محاکمات حقوقی
code of procedure قانون اصول محاکمات
sail close to the wind اندکی از اصول تجاوزکردن
naturalistic موافق با اصول طبیعی
counter current principle اصول جریان متقابل
asceticism اصول ریاضت و مرتاضی
anticonstitutional مخالف اصول مشروطیت
Euclid's Elements اصول اقلیدس [ریاضی]
anomie بی توجهی به اصول دین
rascalism اصول بی شرفی وحقه بازی
they are t of their doctrines موافب اصول خودمی باشند
syndicalism پیروی از اصول اتحادیه صنفی
moral philosophy اصول اخلاق ایین رفتار
revivalist movement جنبش اصول بیداری مذهبی
the low of criminal procedure قانون اصول محاکمات جزایی
they are t of their doctrines اصول خودرامحکم نگاه می دارند
sansculottism پیروی از اصول انقلاب افراطی
unmorality عدم مراعات اصول اخلاقی
moralism رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
hockey چوگان بازی با اصول فوتبال
collectivist هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
inartistic فاقد اصول هنری بی هنر
vigilantism پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
democratically بر طبق اصول حکومت ملی
feudalist طرفدار اصول ملوک الطوایف
evolutionism اصول ترقی و تکامل تدریجی
spiritualist طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
encyclopaedism اصول نویسندگان دایره المعارف
spiritualists طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
sanitation مراعات اصول بهداشت بهسازی
anglicanism اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
collectivism اجرای اصول اشتراکی درزندگی
independency اصول استقلال کلیساهای محلی
modernists هوا خواه اصول امروزی
modernist هوا خواه اصول امروزی
kinesiological principle اصول حرکت شناختی بدن
principled اصولی پای بند اصول
literacy فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
technique اصول مهارت روش فنی
techniques اصول مهارت روش فنی
accidence حادثه اصول صرف و نحو
illiberal متعصب مخالف اصول ازادی
legitimist هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
ground بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
trade unionism پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
insurrectionism اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
one of the [basic] fundamental tenets of democracy یکی از اصول پایه [اساسی] دموکراسی
toryism اصول وعقاید حزب محافظه کار
accounting اصول حسابداری برسی اصل و فرع
individualism اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
to preach moral principles اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
feudalism سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی
essenism اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
convictism اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
idols of the theatre اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
physico theology حکمت الهی موافق اصول طبیعی
prettyism اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
fusionist هواخواه اصول پیوستگی وسازش در سیاست
presbyteral طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
romanism اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
truck system اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
ultimogeniture اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
methodize در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
time the essence of the contract مدت در حالی که از اصول اساسی عقد باشد
EBNF روش انعط اف پذیر بیان اصول زبان
feudality تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
gymnosophy اصول وطرز زندگی فیلسوفان ومرتاضهای برهنه هندی
thermostatics اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
catechetics فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
This is contray to all moral principles ( codes ) . این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
scholastically موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
book اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
booked اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com