Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (9 milliseconds)
English
Persian
well born
اصیل نجیب زاده
Other Matches
blue blood
نجیب زاده اشراف زاده
grandee
اصیل زاده
thane
نجیب زاده
noblewoman
نجیب زاده
noblemen
نجیب زاده
patricians
نجیب زاده
knighted
نجیب زاده
knighting
نجیب زاده
knights
نجیب زاده
magnate
نجیب زاده
magnates
نجیب زاده
patrician
نجیب زاده
nobleman
نجیب زاده
blue blooded
نجیب زاده
bashaw
نجیب زاده
knight
نجیب زاده
high born
نجیب زاده
aristocrats
نجیب زاده
aristocrat
نجیب زاده
chevalier
نجیب زاده
blue-blooded
نجیب زاده
childe
نجیب زاده
noblewomen
نجیب زاده
junker
اصیل زاده المانی
gentleman of fortune
نجیب زاده حادثه جو
don
لرد یا نجیب زاده
donned
لرد یا نجیب زاده
donning
لرد یا نجیب زاده
dons
لرد یا نجیب زاده
true born
حلال زاده اصیل اصل
junker
جوان نجیب زاده المانی
household troops
هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
wellborn
نجیب زاده دارای خصوصیات نجابت
younker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
yonker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
cousinry
عموزاده هاودایی زاده هاوعمه زاده هاوخاله زاده ها
nepotism
انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
nepew
پسر خواهر برادر زاده یا خواهر زاده
cousinly
دایی زاده وار خاله زاده وار
bashaw
اصیل
of a noble d
اصیل
genuine
اصیل
nobler
اصیل
originals
اصیل
original
اصیل
genteel
اصیل
highbred
اصیل
noble
اصیل
high bred
اصیل
McCoy
اصیل
nobles
اصیل
high born
اصیل
noblest
اصیل
good birth
اصیل
of good birth
اصیل
purebred
اصیل
ingenuous
اصیل
true bred
اصیل
gentlemen
اصیل
unfeigned
اصیل
gentleman
اصیل
thorough bred
اصیل
thoroughbred
اصیل
thoroughbreds
اصیل
full-blooded
اصیل
wellborn
اصیل
highborn
اصیل
of a noble family
اصیل
king's english
انگلیسی اصیل
full blooded
از نژاد اصیل
prince of the blood
شاهزاده اصیل
john hancock
امضاء اصیل
john henry
امضاء اصیل
indecent
نا نجیب
gentlewoman
زن نجیب
nice
نجیب
gentlewomanly
نجیب
immodest
نا نجیب
of a noble family
نجیب
sobersided
نجیب
gentlewomen
زن نجیب
gentler
نجیب
nicest
نجیب
gentle
نجیب
meek
نجیب
maidenly
نجیب
decent
نجیب
gentlest
نجیب
genteel
نجیب
nicer
نجیب
fillies
مادیان اصیل 3 یا 4 ساله
filly
مادیان اصیل 3 یا 4 ساله
purest
اصیل خالص کردن
pure
اصیل خالص کردن
purer
اصیل خالص کردن
kohl
اسب اصیل عربی
genteelly
نجیب وار
noblest
نجیب باشکوه
noble
نجیب باشکوه
nobler
نجیب باشکوه
nobles
نجیب باشکوه
noble metals
فلزات نجیب
noble gas
گاز نجیب
noble metal
فلز نجیب
thoroughbred
هر نوع اسب انگلیسی اصیل
purism
واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
thoroughbreds
هر نوع اسب انگلیسی اصیل
particianship
نجیب زادگی اصالت
blandest
شیرین و مطلوب نجیب
blander
شیرین و مطلوب نجیب
bland
شیرین و مطلوب نجیب
gentlemanlike
شایسته مرد نجیب
oaks
مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
gentlewomanlike
شایسته بانوان نجیب ومحترم
shabby genteel
نجیب نما فقیرواقا منش
A blood horse needs only one stroke of the whip .
<proverb>
اسب نجیب را یک تازیانه بس است .
one thousand guineas
مسابقه شرطبندی مادیانهای اصیل 3 ساله در انگلستان
noblesse oblige
بزرگواری و سخاوتمندی نشانه نجیب زادگی
two thousands guineas
مسابقه شرطبندی بین اسبهای اصیل 3 ساله انگلیسی
descendent
زاده
progeniture
زاده
nee
زاده
descended
زاده
frying
زاده
fry
زاده
fries
زاده
descendant
زاده
fitz
زاده
horse
اسب اصیل 5ساله یا بیشتر اوردن ماهی به خشکی بزور
sea born
زاده دریا
legitimates
حلال زاده
cousin
خاله زاده
legitimating
حلال زاده
legitimated
حلال زاده
first-born
نخست زاده
first born
نخست زاده
cousins
دایی زاده
firstborn
نخست زاده
patrician
اعیان زاده
legitimate
حلال زاده
illegitimate
زنا زاده
cousin
عمه زاده
patricians
اعیان زاده
cousin
عمو زاده
cousin german
عمه زاده
aristocrat
اشراف زاده
aristocrats
اشراف زاده
hamite
زاده حام
hagseed
زاده عجوزه
freeborn
ازاد زاده
born in lawful wedding
حلال زاده
born in the purple
دارا زاده
born in the purple
غنی زاده
firstling
نخست زاده
first ling
نخست زاده
first begotten
نخست زاده
evite
زاده حوا
earth born
زاده خاک
coz
خاله زاده
coz
عمه زاده
cousin german
عمو زاده
cousins
عمو زاده
cousin
دایی زاده
coz
دایی زاده
levite
زاده لاوی
cousins
خاله زاده
cousins
عمه زاده
mulatto
زاده اروپایی وزنگی
speak of the devil and he appears
<idiom>
حلال زاده بودن
underbred
نااصل زاده بی تربیت
cousinly
عمه زاده وار
feringhee
پرتغالی زاده هند
hagborn
شیطان زاده فرزند ساحره
africander
اروپایی نژادی که درافریقای جنوبی زاده شد
milord
مرد اشرافی ونجیب زاده انگلیسی
knickerbocker
زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
mestizo
کسیکه زاده اسپتنیولی و هندی و امریکایی باشد
mestiza
کسیکه زاده اسپانیولی و هندی وامریکایی باشد
lead pony
اسب همراه اسب اصیل درسان دیدن بعد از مسابقه
holograph
سند اصیل وصیت نامه یا سند دیگری دستینه
holographs
سند اصیل وصیت نامه یا سند دیگری دستینه
grand tours
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tour
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
musicom
یک زبان برنامه نویسی تصنیفی که روش هایی برای تولید تصنیفهای موسیقی اصیل بعلاوه موسیقی ترکیبی ارائه میدهد
pythogenic
پیدا شده از چرک یا گندیدگی زاده چرک
unborn
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
what is bred in the bone will come out in the flesh
<proverb>
عاقبت گرگ زاده گرگ شود
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
synthetic dyes
رنگینه های شیمیایی
[این رنگ ها که جدیدا وارد بازار فرش شده اند، اصالت فرش اصیل را خدشه دار نموده اند. بدلیل ثبات و درخشندگی جا افتادگی فرش را می گیرند ولی در عوض سهولت دسترسی باعث استقابل شده است.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com