English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
over reinforcement اضافه ارماتورگذاری شده
Other Matches
under reinforced کم ارماتورگذاری شده
overtime وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
checksum آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
spare اضافه
extra <adj.> اضافه
special <adj.> اضافه
increase اضافه
plusage اضافه
plussage اضافه
in addition to <prep.> به اضافه
excesses اضافه
spared اضافه
extra اضافه
extras اضافه
addition اضافه
additions اضافه
surpluses اضافه
extra- اضافه
increased اضافه
increases اضافه
increscent اضافه
overplus اضافه
in a. to به اضافه
surplus اضافه
excess اضافه
augmentation اضافه
adds اضافه کردن
gen حالت اضافه
confession and avoidance به ان اضافه میکند
superimposable اضافه شدنی
superimposable قابل اضافه
budget surplus اضافه بودجه
preposition حرف اضافه
affixed اضافه نمودن
overpotential اضافه ولتاژ
adding اضافه کردن
add اضافه کردن
excess luggage اضافه بار
affix اضافه نمودن
per حروف اضافه
imburse اضافه کردن
margin product اضافه محصول
exeed اضافه شدن از
excess اضافه مازاد
over load اضافه بار
excess price اضافه قیمت
overloads اضافه بار
excesses اضافه مازاد
overproduction اضافه تولید
added to that اضافه بران
affixes اضافه نمودن
step up اضافه کردن
overcharging اضافه هزینه
overcharges اضافه هزینه
overloads اضافه فرفیت
overcharged اضافه هزینه
overcharge اضافه هزینه
eke اضافه کردن بر
salary increase اضافه حقوق
possessive حالت اضافه
possessives حالت اضافه
overvoltage اضافه ولتاژ
affixing اضافه نمودن
overload اضافه بار
overload اضافه فرفیت
service charge اضافه کار
prepositions حرف اضافه
added اضافه شده
genitive حالت اضافه
overtimer اضافه کار کن
overloaded اضافه بار
overloaded اضافه فرفیت
surtax اضافه مالیات
access الحاق اضافه
widening اضافه پهنا
accesses الحاق اضافه
accessing الحاق اضافه
what is more <adv.> اضافه بر این
beyond that <adv.> اضافه بر این
overdrafts اضافه برداشت
overshoot اضافه جهش
on top of that <adv.> اضافه بر این
overshooting اضافه جهش
overdraft اضافه برداشت
overshoots اضافه جهش
overpopulation اضافه جمعیت
on to <adv.> اضافه بر این
over and above <adv.> اضافه بر این
additionally <adv.> اضافه بر این
also [moreover] <adv.> اضافه بر این
aside from that <adv.> اضافه بر این
besides <adv.> اضافه بر این
forby <adv.> اضافه بر این
overtime اضافه کار
furthermore <adv.> اضافه بر این
further [moreover] <adv.> اضافه بر این
overtime اضافه کاری
in addition <adv.> اضافه بر این
moreover <adv.> اضافه بر این
on top of this <adv.> اضافه بر این
overloading اضافه بارگذاری
overloading اضافه بار
overloading اضافه فرفیت
surcharge اضافه بها
surcharge اضافه بار
surcharges اضافه بار
surcharges اضافه بها
premium اضافه ارزش
add اضافه کردن
premiums اضافه ارزش
accessed الحاق اضافه
append اضافه کردن
overloading بارگذاری اضافه
subjoin اضافه کردن
over time pay پول اضافه کار
not to say ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
not to mention ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
prepositionally بطور حرف اضافه
postpositive preposition حرف اضافه الحاقی
repositional مانند حرف اضافه
effusions اضافه جریان بزور
effusion اضافه جریان بزور
perquisites عایدی اضافه برحقوق
play down بازی در وقت اضافه
import surcharge حقوق گمرکی اضافه
perquisite عایدی اضافه برحقوق
additional bed [accommodation of persons] تخت خواب اضافه
extra bed تخت خواب اضافه
overload circuit switch فیوز اضافه بار
overload principle اصل اضافه باری
run up <idiom> به مقدارچیزی اضافه کردن
overload circuit breaker فیوز اضافه بار
superelevation بلندی بر اضافه ارتفاع
throw in <idiom> اضافه دادن یا گذاشتن
add in memory اضافه کردن به حافظه
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
overdraw اضافه برداشت کردن
capital gains اضافه ارزش سرمایه
overbreak خاکبرداری اضافه برنیمرخ
over time pay مزد اضافه کاری
gerunds اسمی که از اضافه کردن
gerund اسمی که از اضافه کردن
leap day روز اضافه در سال کبیسه
augmenter مقداری که به دیگری اضافه میشود
inseparable preposition حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
overhead personnel پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
over issue اضافه براعتبار رواج دادن
net worth tax مالیات بر اضافه ارزش دارائی
accession شیی ء اضافه یا الحاق شده
overtime pay مزد یا حقوق اضافه کاری
forfeiture of premiums ضرر اضافه ارزش سهام
height money اضافه بهای کار در ارتفاع
cost plus اضافه بر بهای تمام شده
collection of premiums وصول اضافه ارزش سهام
latent اضافه ازفرفیت بار موجود
unjustified که با کامپیوتر اضافه شده است
overshoot از حد خارج شدن اضافه جهیدن
overshooting از حد خارج شدن اضافه جهیدن
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
toincrease any one's salary اضافه حقوق بکسی دادن
overshoots از حد خارج شدن اضافه جهیدن
let off steam <idiom> ازدست دادن انرژی اضافه
pad the bill <idiom> اضافه شدن هزینههای کاذب
put in <idiom> اضافه چیزی که قبلا گفته شد
ad حرف اضافه لاتینی بمعنی
ads حرف اضافه لاتینی بمعنی
subjoin در پایان افزودن اضافه کردن
raises ترقی دادن اضافه حقوق
repositional با حروف اضافه اغاز شده
inset افزودن اضافه کردن گذاشتن
premium statement صورت اضافه ارزش سهام
producer surplus اضافه ارزش تولید کننده
raise ترقی دادن اضافه حقوق
spared ذخیره اضافه براحتیاج انی
insets افزودن اضافه کردن گذاشتن
spare ذخیره اضافه براحتیاج انی
overdraft دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
increment مقدار عدد اضافه شده به ثبات
cost and frieght قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
shore up <idiom> اضافه کردن چیزی که ضعیف است
surcharge اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
entremets غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
surcharges اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
overweight تحمل وزن اضافه از طرف اسب
c i f قیمت کالا به اضافه هزینه بیمه و
super numerary نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
increments مقدار عدد اضافه شده به ثبات
overdrafts دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
additional آنچه جمع شده یا اضافه است
addend عدد اضافه شده به حاصل در جمع
We have two books extra. دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
eager beaver <idiom> شخص همیشه داوطلب کار اضافه
superimpose روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
extras اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
odd man out <idiom> آدم [چیز] اضافه یا زاید [در گروهی از آدمها]
extra- اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
superimposes روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposing روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
dopant مادهای که در فرایند تغلیظ اضافه میشود doping
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com