English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
put in <idiom> اضافه چیزی که قبلا گفته شد
Other Matches
preform قبلا شکل چیزی رامعین کردن
bespeak قبلا درباره چیزی صحبت کردن
Thank God! خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank goodness! خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
unpriced درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
prefiguring قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
shore up <idiom> اضافه کردن چیزی که ضعیف است
Do I have to pay a supplement? آیا من چیزی اضافه باید پرداخت کنم؟
superimposes روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimpose روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposing روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
makeweight مقدار کمبودی که باید به وزن چیزی اضافه شود
adapting تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapts تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapt تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
premeditate قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
to jump on somebody به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
set loose <idiom> رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
usenet که هرکاربر میتواند پیامی بیفزاید یا به پیام دیگری چیزی اضافه کند
ipso dixit گفته بی دلیل گفته استبدادی
overtime وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
formerly قبلا
already قبلا
previously قبلا"
erst قبلا
aforehand قبلا
supra قبلا
erstwhile قبلا
the reinbefore قبلا
dixit گفته
doctrines گفته
parol گفته
statements گفته
sayings گفته
saying گفته
dite گفته
I was told ... به من گفته شد ...
statement گفته
dicta گفته
doctrine گفته
sentences گفته
sentencing گفته
sentence گفته
pre arrange قبلا قرارگذاشتن
prerecord قبلا ضبط
beforehand قبلا اماده
prepay قبلا پرداختن
i went before من قبلا` رفتم
heretofore سابقا قبلا
prescient قبلا اگاه
foretoken قبلا اگاهانیدن
presentient قبلا مستعد
presentient قبلا متوجه
missatement گفته نادرست
that was said above که دربالا گفته شد
maxims گفته اخلاقی
spoken گفته شده
tags گفته مبتذل
tag گفته مبتذل
told گفته شده
that was said above که درفوق گفته شد
said گفته شده
to leave unsaid نا گفته گذاردن
laconism گفته پر مغز
unsay گفته نشدن
bywords گفته اخلاقی
It is being said that ... گفته می شود که ...
ipso dixit گفته محض
he is said to have fled گفته اند
byword گفته اخلاقی
termed <adj.> <past-p.> گفته شده
statement گفته بیانیه
stated <adj.> <past-p.> گفته شده
so saying اینرا گفته
named <adj.> <past-p.> گفته شده
maxim گفته اخلاقی
statements گفته بیانیه
ipsedixit گفته محض
mentioned <adj.> <past-p.> گفته شده
prenominate قبلا نامبرده شده
preview قبلا رویت کردن
prepossess قبلا بتصرف اوردن
prifixal قبلا تعیین کردن
pretypify قبلا اعلام کردن
prenominate قبلا ذکر کردن
prime قبلا تعلیم دادن
previews قبلا رویت کردن
primes قبلا تعلیم دادن
prifix قبلا تعیین کردن
preselect قبلا انتخاب کردن
presanctified قبلا تقدیس شده
predetermine قبلا مقدر کردن
prerecord قبلا ثبت کردن
pretreat قبلا معالجه کردن
primed قبلا تعلیم دادن
preconceive قبلا تصور کردن
preordain قبلا مقرر داشتن
pretypify قبلا نشان دادن
advance قبلا تجهیز شده
predesignate قبلا تعیین شده
predestine قبلا تعیین کردن
premonish قبلا برحذر داشتن
as previously agreed upon <adv.> همینطور که قبلا موافقت شد
preform قبلا تصمیم گرفتن
predetermine قبلا تعیین کردن
predigest قبلا هضم کردن
preexist قبلا وجود داشتن
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
preform قبلا بشکل دراوردن
prenominate قبلا ذکر شده
preconceive قبلا عقیده پیداکردن
preassigned قبلا تعیین شده
advancing قبلا تجهیز شده
advancing قبلا تهیه شده
advances قبلا تجهیز شده
to prerecord قبلا ضبط کردن
advances قبلا تهیه شده
advance قبلا تهیه شده
pre appoint قبلا معین کردن
prearrange قبلا ترتیب دادن
prearrange قبلا تهیه کردن
preform قبلا تشکیل دادن
forearm قبلا اماده کردن
foresees قبلا تهیه دیدن
preheats قبلا گرم کردن
preheats قبلا حرارت دادن
foresee قبلا تهیه دیدن
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
preheated قبلا حرارت دادن
preheat قبلا گرم کردن
preheat قبلا حرارت دادن
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
prepaid قبلا" پرداخت شده
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
destine قبلا انتخاب کردن
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
forearms قبلا اماده کردن
preheated قبلا گرم کردن
forespeak قبلا اماده کردن
direct oration گفته یا قول مستقیم
afore-mentioned <adj.> گفته شده در بالا
It is an old saying that … از قدیم گفته اند که ...
aforementioned <adj.> گفته شده در بالا
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
above-quoted <adj.> گفته شده در بالا
above-mentioned <adj.> گفته شده در بالا
foregoning پیش گفته شده
ipsedixit خود او گفته است
aforesid پیش گفته شده
ipso dixit او خود گفته است
it is truly said راست گفته اند
it is well said خوب گفته اند
d. of a statement تکذیب گفته ایی
above said بالا گفته شده
divers statements گفته هایی چند
abovementioned <adj.> گفته شده در بالا
If only you had told me . کاش به من گفته بودی
predicting قبلا پیش بینی کردن
preassigned قبلا تخصیص داده شده
preset قبلا چیدن و قرار دادن
preconcert قبلا فرار ومدار گذاردن
predicts قبلا پیش بینی کردن
predict قبلا پیش بینی کردن
recant گفته خود را تکذیب کردن
It needs to be said that ... لازم هست که گفته بشه که ...
ipsissima verba عین بیانات و گفته شخص
Enough has been said! به اندازه کافی گفته شده!
dictums گفته افهار نظر قضایی
dictum گفته افهار نظر قضایی
in proof of his statement برای اثبات گفته خود
in p of my statement برای اثبات گفته خودم
recants گفته خود را تکذیب کردن
recanting گفته خود را تکذیب کردن
indirect oration گفته یا قول غیر مستقیم
on cne's own initiative بی انکه کسی گفته باشد
Actions speak louder than words . دو صد گفته چونیم کردار نیست
recanted گفته خود را تکذیب کردن
I told you , didnt I ? من که بتو گفتم ( گفته بودم )
forebode قبلا بدل کسی اثر کردن
postpaid مخارج پستی قبلا پرداخت شده
prevue قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
pre آنچه قبلا توافق شده است
preexist ازلی بودن قبلا موجود شدن
preordain قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
thereinbefore در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
predefined آنچه قبلا معرفی شده است
pre- آنچه قبلا توافق شده است
checksum آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
per طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
non collegiate در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
action speaks louder than words <proverb> دو صد گفته چون نیم کردار نیست
to repeat oneself کاریا گفته خودرا تکرار کردن
undershot درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
What you say is true in a sense . گفته شما به معنایی صحیح است
it say in the bible that درکتاب مقدس گفته شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com