English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (37 milliseconds)
English Persian
overcharge اضافی هزینه کردن
overcharged اضافی هزینه کردن
overcharges اضافی هزینه کردن
overcharging اضافی هزینه کردن
Other Matches
surcharges هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
overcharging هزینه اضافی
overcharged هزینه اضافی
overcharge هزینه اضافی
overcharges هزینه اضافی
surcharges هزینه اضافی
surcharge هزینه اضافی
extra cost هزینه اضافی
incremental cost هزینه اضافی
poundage هزینه اضافی
accrued expenditures هزینه های اضافی
extra expenses هزینه های اضافی
additional costs [expenses] هزینه های اضافی
incremental cost هزینه های اضافی
I crossed out the extra expenses . هزینه های اضافی را قلم زدم
cost center قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
droppers قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
dropper قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
over break خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
surcharges نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
surcharge نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
expanded memory system کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
extra duty وفیفه اضافی ماموریت اضافی
augmentation تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
overcharge قیمت اضافی غلو کردن
overcharging قیمت اضافی غلو کردن
overcharges قیمت اضافی غلو کردن
overcharged قیمت اضافی غلو کردن
excess stock ذخایر اضافی ذخیره کردن بیش از حد لزوم
crop end saw اره مخصوص قطع کردن بخشهای اضافی شمش
cost minimization حداقل کردن هزینه
to live in a small way با هزینه کم و بی سر وصدازندگی کردن
cost هزینه بهاگذاری کردن
internalization of costs داخلی کردن هزینه ها
cost allocation سرشکن کردن هزینه
expend مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expending مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expends مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expended مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
lighterage هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
replacement cost هزینه جایگزین کردن چیزی
to recoup oneself هزینه خود را جبران کردن
shell out هزینه چیزی را قبول کردن
costing مشخص کردن هزینه عملیات
to indemnify any one's expense هزینه کسیرا جبران کردن
to reduce an establishment کارمندان یا هزینه بنگاهی راکم کردن
reimbursed جبران کردن هزینه کسی یا چیزی راپرداختن
reimbursing جبران کردن هزینه کسی یا چیزی راپرداختن
reimburses جبران کردن هزینه کسی یا چیزی راپرداختن
reimburse جبران کردن هزینه کسی یا چیزی راپرداختن
apportionment افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
squelch circuit یک نوع مدار رادیویی است که وفیفه ان کم کردن صداهای اضافی متن پیامها و یا ازبین بردن خرخر صدای رادیواست
applied هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
economic of scale کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
over capitalised براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
carriages بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriage بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
surplus اضافی
supplementary اضافی
floating اضافی
accessed اضافی
accesses اضافی
additional اضافی
de trop اضافی
accessing اضافی
relative اضافی
access اضافی
overtime اضافی
supplemantary اضافی
extension اضافی
unduly اضافی
excesses اضافی
paragogic اضافی
redundant اضافی
excess اضافی
extensions اضافی
surpluses اضافی
plus اضافی
supernumerary اضافی
overflows اضافی
surplusage اضافی
overflowed اضافی
accessional اضافی
overflow اضافی
excess price قیمت اضافی
overvoltage ولتاژ اضافی
surcharges نرخ اضافی
over- گذشته اضافی
extra current جریان اضافی
excess pressure فشار اضافی
furthers اضافی زائد
surcharges مالیات اضافی
surcharge نرخ اضافی
an a.chapter یک باب اضافی
ancillary equipment تجهیزات اضافی
barrage وقت اضافی
extra equipment تجهیزات اضافی
overhead costs هزینههای اضافی
overirrigation ابیاری اضافی
overpayment پرداخت اضافی
surcharge مالیات اضافی
extra duty خدمت اضافی
excess profit سود اضافی
over گذشته اضافی
overloaded بار اضافی
superimposed اتش اضافی
redundant equation معادله اضافی
surtax مالیات اضافی
padding متن اضافی
overload بار اضافی
sudden-death وقت اضافی
sudden death وقت اضافی
overtime ساعات اضافی
overtime وقت اضافی
boostes pump پمپ اضافی
overloads بار اضافی
postiche متن اضافی
the intercalary month ماه اضافی
excess reserves ذخائر اضافی
climbing lane خط اضافی در سر بالایی
excess stock مواد اضافی
auxiliary work کارهای اضافی
excess supply عرضه اضافی
additional <adj.> مکمل اضافی
supplementary costs هزینههای اضافی
extra time وقت اضافی
surplus production تولید اضافی
extra premium پاداش اضافی
regulating cell پیل اضافی
excess load بار اضافی
bonuses پرداخت اضافی
surplus stock موجودی اضافی
bonus پرداخت اضافی
intercalary اضافی افزوده
excess length طول اضافی
additional charges اتهامات اضافی
days of grace مهلت اضافی
excess capacity فرفیت اضافی
surplus material ماده اضافی
additional charges خرجهای اضافی
additional outlet آبگیر اضافی
beauty sleep خواب اضافی
extra period وقت اضافی
sunk cost هزینههای اضافی
surplus value ارزش اضافی
spill water ابهای اضافی
surplus water ابهای اضافی
aditional service سرویس اضافی
adscript یادداشت اضافی
barrages وقت اضافی
supplementary اضافی مکمل
slip sheet صفحه اضافی
furthering اضافی زائد
shootoff مسابقه اضافی
addition record رکورد اضافی
flab گوشت اضافی
overestimation براورد اضافی
overhand knot گره اضافی
adduct ترکیب اضافی
additional score نمره اضافی
further اضافی زائد
end cell پیل اضافی
furthered اضافی زائد
supplementing تکمیل کننده اضافی
plussage سرامد مقدار اضافی
overflowed ابهای اضافی لبریزی
supplements تکمیل کننده اضافی
excess burden of taxation بار اضافی مالیات
motorcar accessories لوازم اضافی اتومبیل
excess meter کنتور مصرف اضافی
supplemented تکمیل کننده اضافی
surtax مالیات بر درامد اضافی
overflows ابهای اضافی لبریزی
supplement تکمیل کننده اضافی
extras فوق العاده اضافی
cumulative evidence قرائن یا مدارک اضافی
extra- فوق العاده اضافی
supplementary موضع تکمیلی اضافی
jury sturt پایه اضافی یا موقتی
additionally بطور اضافی یا زائد
extra فوق العاده اضافی
bonuses پرتاب پنالتی اضافی
value added network ارزش اضافی شبکه
sudden victory پیروزی در وقت اضافی
surcharges درصد هزینههای اضافی
extrasystole ضربان اضافی قلب
bonus پرتاب پنالتی اضافی
surcharge درصد هزینههای اضافی
surplus اقلام اضافی و مازاد
shootoff مسابقه اضافی تیراندازی
acompaniment تزئینات اضافی در ساختمان
overflow ابهای اضافی لبریزی
plusage سرامد مقدار اضافی
third brush generator دینام با زغال اضافی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com