Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (5 milliseconds)
English
Persian
emergencies
اضطراری
emergency
اضطراری
auxiliaries
اضطراری
auxiliary
اضطراری
involuntary
اضطراری
compulsive
اضطراری
coactive
اضطراری
Other Matches
emergency generator set
دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
emergency ration
جیره اضطراری
emergency repair
تعمیر اضطراری
emergency risk
ریسک اضطراری
emergency scramble
رهگیری اضطراری
emergency push button
تکمه اضطراری
emergency priority
تقدم اضطراری
emergency measure
سنجش اضطراری
emergency maintenance
نگهداشت اضطراری
emergency lighting
روشنایی اضطراری
emergency leave
مرخصی اضطراری
emergency lamp
لامپ اضطراری
emergency fund
وجوه اضطراری
emergency station
محل اضطراری
emergency switch
کلید اضطراری
emergency exit
در خروج اضطراری
standby battery
باتری اضطراری
missed approach
فرود اضطراری
emergency shelter
پناهگاه اضطراری
insurance stockage
ذخیره اضطراری
emergency works
کارهای اضطراری
emergency valve
شیر اضطراری
emergency treatment
معالجه اضطراری
emergency transmitter
فرستنده اضطراری
emergency exit
خروج اضطراری
emergency antenna
انتن اضطراری
maydays
پیام اضطراری
bingo field
فرودگاه اضطراری
emergency air
هوای اضطراری
mayday
پیام اضطراری
emergency brake
ترمز اضطراری
emergency burial
تدفین اضطراری
emergency cartridge
کارتریج اضطراری
emergency conditions
شرایط اضطراری
ditching
فرود اضطراری
emergency conning position
پل فرماندهی اضطراری
emergencies
فوق العاده اضطراری
emergency
فوق العاده اضطراری
emergency call
خبر یا مکالمه اضطراری
air defense emergency
وضعیت اضطراری پدافندهوایی
landing mat
باند فرود اضطراری
Where is the emergency exit?
در خروج اضطراری کجاست؟
emergency scramble
درگیری اضطراری هواپیماها
emergency operation
بهره برداری اضطراری
emergency power supply
منبع قدرت اضطراری
emergency brake equipment
تجهیزات ترمز اضطراری
emergency leave
سطح اماد اضطراری
emergency admission
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
ditching
فرود اضطراری هواپیما روی اب
to declare a state of emergency
اعلان کردن حالت اضطراری
emergency complement
تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
accident ambulance
اتومبیل اضطراری برای حوادث
fall back
سیستم پشتیبان در شرایط اضطراری
autorotation
روش فرود اضطراری هلیکوپتر
scuttles
غرق کردن اضطراری ناو هبله
fire escape
خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
scuttling
غرق کردن اضطراری ناو هبله
fire escapes
خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
scuttled
غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttle
غرق کردن اضطراری ناو هبله
field expedient
روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
to call 911
[American English]
تلفن اضطراری کردن
[به پلیس یا آتش نشانی]
hot site
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
emergency establishment
تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
Emergeny exit .
پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
defense emergency
مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
ejection seat
صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
squawk may day
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اضطراری بگذارید
intermediate contingency
قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
aircraft arresting hook
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
presidential call
فرمان بسیج اعلام شده به وسیله رئیس جمهور بسیج اضطراری
emergency loading
بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
urgency
فوتی بودن اضطراری بودن
emergency cryptosystem
سیستم رمز اضطراری سیستم رمز مخصوص موارداضطراری
emergency scramble
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com