English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (8 milliseconds)
English Persian
service اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
serviced اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
Other Matches
submission فرمانبرداری اطاعت
subordination فرمانبرداری
obedience فرمانبرداری
orderliness فرمانبرداری
obeys فرمانبرداری کردن
submissively از روی فرمانبرداری
obeying فرمانبرداری کردن
obedienlv ازروی فرمانبرداری
obeyed فرمانبرداری کردن
obey فرمانبرداری کردن
implicit obedience فرمانبرداری بدون اعتراض
passive obedience فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
obsequy مجلس ترحیم یا تجلیل متوفی فرمانبرداری
worships عبادت
meditation عبادت
ritual practice عبادت
divine service عبادت
worshiped عبادت
worshiping عبادت
worshipping عبادت
devotions عبادت
worship عبادت
obedience اطاعت
subordination اطاعت
biddability اطاعت
subjugation اطاعت
triduum عبادت سه روزه
vespers عبادت شامگاهی
meditates عبادت کردن
meditated عبادت کردن
serviced عبادت تشریفات
service عبادت تشریفات
d. service عبادت خدا
sorb عبادت پرستش
devotionalist عبادت کننده
meditating عبادت کردن
nocturn عبادت نیمه شب
meditate عبادت کردن
mattins عبادت بامدادی
sext عبادت ساعت 21
in obdience to برای اطاعت
achieved اطاعت کردن
achieves اطاعت کردن
achieving اطاعت کردن
obedienlv از روی اطاعت
he warned them to obey اطاعت کنند
passive obedience اطاعت صرف
aye aye اطاعت میشود
law abidingness اطاعت ازقانون
achieve اطاعت کردن
disobeyed اطاعت نکردن
disobey اطاعت نکردن
hear اطاعت کردن
obeys اطاعت کردن
disobedience عدم اطاعت
obeying اطاعت کردن
obeyed اطاعت کردن
hears اطاعت کردن
obey اطاعت کردن
disobeys اطاعت نکردن
disobeying اطاعت نکردن
the worship of god پرستش یا عبادت خدا
worshiping عبادت پرستش کردن
small hours ساعات عبادت صبحگاهی
worshipping عبادت پرستش کردن
worships عبادت پرستش کردن
worshiped عبادت پرستش کردن
worship عبادت پرستش کردن
to keep under د رفرمان یا اطاعت خودداشتن
rrayer نماز
nocturnal prayer نماز شب
divine service نماز
prayers نماز
prayer نماز
d. service نماز
devotions نماز
She obeys him blindly. چشم بسته از او اطاعت می کند
in obdience to برای اطاعت از موافق امر
o bey your parents والدین خودرا اطاعت کنید
He obeyed from fear. ازروی ترس اطاعت کرد
recusancy سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
sabbatarianism اعتقاد به تعطیل کار و عبادت دریکشنبه ها
recusance سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
prayerful نماز خوان
prayerless نماز نخوان
prayer in congregation نماز جماعت
matins نماز صبح
requiescat نماز میت
vespers نماز مغرب
sext نماز ساعت شش
To rinse the prayer carpet . <proverb> جا نماز آب کشیدن .
menstruating بی نماز شونده
peayer نماز گزار
requiems نماز میت
funeral prayer نماز میت
friday prayer نماز جمعه
formulary کتاب نماز
fear prayer نماز وحشت
evening pragen نماز شامه
evening pragen نماز مغرب
archpriest پیش نماز
liturgy اداب نماز
liturgy ایین نماز
liturgies اداب نماز
liturgies ایین نماز
prayer books نماز نامه
prayer books کتاب نماز
prayer book نماز نامه
requiem نماز وحشت
requiem نماز میت
requiems نماز وحشت
eclipse prayer نماز ایات
mass book کتاب نماز
nocturnal prayer نماز شبانه
evensong نماز شام
prayer book کتاب نماز
morning prayer نماز بامداد
missal کتاب نماز
miaasl کتاب نماز
obedientia est legis essentia اطاعت اصل و روح قانون است
sabbatarian مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
miaasl کتاب نماز سالیانه
liturgist عالم در ایین نماز
officiating priest کشیش پیش نماز
hours of worship ساعات پرستش یا نماز
prayerfulness عادت نماز خوانی
mystagogy نماز عشاء ربانی
call to prayer اقامه قبل از نماز
rubrician کتاب نماز دارد
vesperal شامگاهی نماز مغرب
mass book کتاب نماز سالیانه
little office نماز مخصوص حضرت مریم
canonical hours ساعات رسمی نماز یا عقد
lararium [اتاق کوچک در خانه های رومی برای عبادت شخصی]
recessional hymn سرودیکه هنگام دست کشیدن کشیشان از عبادت نواخته میشود
three-day retreat گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
pray نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
praying نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
prayed نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
prays نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
galilee نماز خانه کوچک نزدیک کلیسا شهرستان جلیل در فلسطین
altar-rail [نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
religiosity مجلس عبادت مجلس مذهبی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com